دریکی ازمنطقه های اطراف بودتازه مسیرسرک آمده بودالبطه سال گزشته بودخودم دیدم رمه گوسفندان درمسیرسرک که روزهاازآنجاموترگزرنمیکردهمان روزموتریک کاندیدشورای ولایتی گزرکردالبطه خودم هم درآن موترسواربودم با سرعت میرفتیم ناگهان موترباگله گوسفندان تصادف نمودبه تعدادی راکشت دعواشد صاحیب موترمیگفت توتوان موترمره بده که ازسرعت من کم شدصاحیب گوسفندحیران مانده بودآخیرگفت نه توتوان موترطلب کن نه من توان گوسفندانم را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
سلام دوست عزیز:با نظریات خوددرخلوت پورهیاهوی فکرم خوش آمدی .اگرغبارغریبی ام ازخوشی هایت نمی کاهد با نظریات خود کمکم کن تا با ویرایش ونشرمطالیب درکوچه های خاطراتم قدم بزنیم ومن عظرآشنائیت راحس کنم دوست شما (داودناظری)