۳/۲۹/۱۳۸۹
به توچی ربط داردکه گریه کنی؟؟؟
یکی ازگاردهای دانشگاه ماآدمی خوبی بودشخصی محاسن سفیدباخدای بوداماچرخش روزگاراوراهم نگزاشت که تنهادرمسایل روزگارخودمشغول باشد غم نان رابخورد.قسمی چرخیدکه پسربیست دوساله اش که درصفوف اردوی ملی کشورآرامی هموطنان را تآمین میکرددریک حمله مصلحانه طالبان شهیدشده که این قضیه راامروزبرایش صحبت کردیم امروزفاتحه گری داشت که ماچندنفری که این قضیه رابه اوگفتیم دلی ماآنقدرسوخت که دلی مثل سنگ آقای حسینی سوخت باهم گریه کردیم اماباشه بدل کسانیکه سری ماقسول خواندندکه بچه ازکه گریه که میکند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
سلام دوست عزیز:با نظریات خوددرخلوت پورهیاهوی فکرم خوش آمدی .اگرغبارغریبی ام ازخوشی هایت نمی کاهد با نظریات خود کمکم کن تا با ویرایش ونشرمطالیب درکوچه های خاطراتم قدم بزنیم ومن عظرآشنائیت راحس کنم دوست شما (داودناظری)