داوود ناظری - کابل
بنام خداوند عدالت گستر
هجده سال پیش در غروب غم انگیزی خورشید عدالت
ازآسمان آرزو های ملت ستمدیده افغانستان تا امروز از سراسر کوه پایه های این مرزو
بوم غروب کرد.
مزاری خورشیدی روشنگر زوایای تاریک زندگی مردم ریسمان
بدوش و محروم افغانستان بود که همیشه به دلهای از زندگی سرد ما گرمی می بخشید.
روزی که خورشید دلهای مردم افغانستان توسط گروهک
طالبان مزدور به اشاره باداران خارجی شان به شهادت رسید و این خورشید از بام های
محقر شهر کابل و هزاره جات کوچید شهاب بخت مردم ما به خون آرمید، بیست دوم ماه حوت
رهپویان عدالت را در شام غم سوگواری نشانید، تنها مزاری نبود که به خون خوابید
بلکه همه عدالت خواهان وطن در خون آرمید تنها پیکر مزاری بزرگ نبود که زیری تبر
موزدوران خارجی تکه تکه می شد بلکه پیکر تمام آزادی و عدالت خواهان این سرزمین زیر
تبر گردید.
آنروز خون تمام عدالت خواهان تاریخ از پیکر
استاد شهید به جوشش درآمد و قطره قطره روی زمین را رنگ می کرد.
پدر جان دیریست که صدای عدالت خواهی و حق طلبی
تو از مناره ها و بلند گوهای شهر خاموش گردیده است، ولی خون سرخت در رگ رگ مردم
این سرزمین می جوشد و خشم و خروش انتقامت در هستی ما و لایه های پوست ما دویده
است.
فرزندان این سرزمین خشم انتقام تورا در سر می
پروراند و انتقام تو یکی از آرزوهای اصلی هر هموطن ماست.
این خشم و این تصمیم در مرور زمان بیشتر تر و شدید تر می شود و
کسانیکه در مسیر مقاومت و جهادی تو جاهلانه نقطه گذاشتنه اند امروز از نظر مردم
افغانستان مردود است.
تا تورا فراموش نکنیم، بی خاصیت و هرزه نشویم و
تا راه تورا گم نکنیم پند های پدرانه و صدای عدالت خواهانه تو غذای روح صبح و شام ما است.
پدر جان!
تو در بیست دوی حوت نموردی بلکه جاودانه شدی، روح عدالت پرور تو در تمام بامهای خانه دلهای مان، اوج گرفته و کلام آسمانی ات در همه شهر غلغله می کند، پدر جان کلمات و واژه های پدرانه ات را از جیب خاکی ات بیرون و در قلب فرد فرد ما قاب شده است.
تو در بیست دوی حوت نموردی بلکه جاودانه شدی، روح عدالت پرور تو در تمام بامهای خانه دلهای مان، اوج گرفته و کلام آسمانی ات در همه شهر غلغله می کند، پدر جان کلمات و واژه های پدرانه ات را از جیب خاکی ات بیرون و در قلب فرد فرد ما قاب شده است.
خون که از پیکر تو ریخت خونی بود که در کربلا
برای زنده نگهداری دین از پیکر شهید کربلا ریخت، پرچم که از دوش تو بر زمین افتاد
پرچم بود که در کربلا برای کمک به اسلام در کنار شریعه فرات بر زمین آمد.
فرزندانت زینب گونه بپا برخواسته و خونخواه تو
می باشد.
در قله های بلند تاریخ فریاد عدالت خواهی مان را
که کلام صبح و شام ات بود به گوش اهریمنان ستم و استبداد و انحصار خواهی می کوبیم
که ما هم فرزندان همین سرزمین هستیم ماهم در بخشهای این سرزمین حق داریم ما پدران
، جوانان و برادران خویش را به قربانگاه عذت طلبی این سرزمین فرستادیم.
از خالق قهار می خواهیم که مارا دریان راه سابت
قدم نگهدارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر