۳/۰۳/۱۳۹۳

سرنوشت با رای مردم یا استخاره و فال بینی؟



مسئله فال و فال بینی و اغفال اندیشه های دینی مردم توسط اشخاص استفاده جو، یک مسئله چالش بر انگیز و برخلاف ارزشهای دینی و اسلامی در کشور به شدت رواج دارد و هر روز صف های طویل مشتریان در مقابل دروازه های فال بینان تشکیل می شود. فال بینی و تعویذ نویسی از آوردن اولاد و رو به راه کردن کارهای عاشقی، به پیش بینی های کلان سیاسی انجامیده است. در سطح شهر، فال بینان و تعویذ نویسان، از دادن تعویذ و دیدن فال و خودگویی درمورد گذشته و پیش بینی آینده، زنان را اغفال می کنند و بنام فال بینی و تعویذ دهی و ... پول آنان را بدست می آورند. از پیش بینی زندگی و مسایل خانواده گی حالا به مسایل بزرگ سیاسی و پیش بینی رقابت های انتخاباتی پرداخته می شود. مسئله فال بینی اگر در باره انتخابات و پیروزی یک تیم مشخص باشد، حتی مورد استقبال تعدادی از روشن فکران و رسانه گران نیز قرار می گیرد. در آغازین روزهای کمپاین دوردوم انتخابات ریاست جمهوری، استخاره، موفقیت یکی از تیم های انتخاباتی را برای مردم ابلاغ کرده و ارزش های دموکر اسی و رای و اراده مردم را نادیده گرفته است. حال سوال اینجاست که اگر فال، سرنوشت مردم را تعیین کرده است، نیازی برای برگزاری انتخابات نیست و نباید برای برگزاری انتخابات میلیونها دالر مصرف شود.کسی را که استخاره موفق اعلان کرده از همین حالا باید برنده انتخابات اعلام شود و مسئله سیاسی در این کشور حل و فصل گردد. اگر برنده شدن انتخابات به رای مردم و تحقق دموکراسی بستگی دارد، پس، اغفال مردم عامه از طریق فال دیدن، مغایر با روحیه ملی و دموکراسی بوده و باعث آبرو ریزی مردم افغانستان می شود. تحریک کردن اذهان و نا امید ساختن مردم از انتخابات توسط استخاره، یک نوع به چالش کشیدن اصول دموکراسی به شمار می رود. متاسفانه تعداد از رسانه ها نیز چنین حرف های غیر مسئولانه و ناسنجیده را دنبال کرده و پیهم از طریق تلویزیونها نشر می کنند که به اساس فال بینی فلان تیم برنده می شود. با استفاده از چنین ابزارهای تبلیغی ناسالم، درفضای دموکراسی و انتخاباتی نا امیدی ایجاد می کنند و انتخابات را مختل می سازد. به نظر مردم عامه، در صورت که یک تیم مشخص توسط دیدن فال برنده شود، رای دادن بی معنای خواهد بود و نسبت به رفتن به پای صندوق های رای بی انگیزه می شود. دست زدند به هر نوع عمل که مغایر با ارزش های دینی و دموکراسی باشد، به توهین و تحقیر مردم و اراده جمعی منجر می شود و باعث از دست رفتن فرصت های پیش آمده برای تعیین سرنوشت سیاسی می گردد. سرنوشت انتخابات به دست کمیسیون برگزاری انتخابات، نیروهای امنیتی و اراده و رای مردم بستگی دارد نه به استخاره و فال بینی. جامعه که در آستانه تغییر و اصلاح نظام قرار گرفته است، باید با ارزش های دموکراسی و مردمی به پیش برود نه با طالع و فال بینی. یکی از ناقصه های حکومت های گذشته در افغانستان هم همین نوع مشروعیت بخشی ها بود که اصول و قواعد دموکراسی در آن در نظر گرفته نمی شد. تا کنون هیچ حکومتی در این کشور، وجهه مردم سالاری و دموکراسی را به خود نگرفته است. فتواهای ابهام انگیز و اغفال کننده بالای اذهان عامه تاثیر گذاشته، همیشه نژاد ها و اقوام مختلف را به صورت مقطعی و کوتاه مدت در کنار هم قرار داده به همین دلیل تا هنوز وحدت ملی و برادری در این کشور کمرنگ بوده است. یکی از دلایلی که مردم افغانستان از کاروان تمدن بشری عقب افتاده است، بی توجهی ها به ارزشهای مدنی و دموکراسی می باشد. متاسفانه در تاریخ گذشته این کشور، پرچم گروهی، قومی، ریش سفید سالاری بر دوش بزرگان و متنفذین کشور در اهتزار در آمد و بی توجهی ها، بی کفایتی ها، خودسری ها و فساد های گسترده در حکومت باعث شد که نابسامانیها و گسیختگی هاهر روز گسترده تر گردد. حال، با فرصت پیش آمده باید بگذارند که اصول و مولفه های دموکراسی در انتخابات تحقق یابد و مردم آزادانه و بدون هرگونه اغفال و فریب،  رئیس جمهور کشور را تعیین کنند. به صلاح کشور است که دموکراسی در کشور تحقق پیدا کند؛ دموکراسی با فال و استخاره و تهمت و افتراء نهادینه نمی شود. پایبندی به قانون می تواند دموکراسی را تحقق ببخشد. استفاده کردن از وسایل نا مشروع جهت اغفال مردم و پیروزی در انتخابات از این طریق، خلاف منافع ملی و دموکراسی می باشد و یکی از آفت های بزرگ انتخاباتی به شمار می رود. افغانستان در چندقدمی پیروزی و بیرون امدن از بحران ها و مشکلات قرار گرفته است. با انتخابات و اراده مردم می توان از تمام نا بسامانیها و مشکلات گذشته انتقام گرفت و آینده را رقم زد. جای امید واری است که مردم افغانستان با نیت مصلحت خواهانه و توکل بر خداوند، روز انتخابات آگانه و پرشور شرکت نمایند و با استعمال رای خود، فضای مسموم و شکننده سیاسی کشور را تغییر دهد. چون، آینده بهتر افغانستان مخلوق همین انتخابات و رای مردم است. حکومت آینده مشروعیت خودرا از رای و اراده جمعی مردم می گیرد. دو نامزد محترم و طرفداران شان باید معتقد به مبارزه مدنی و قانونی باشند و از طریق تحریک اذهان عامه و هدف قرار دادن احساسات و عقاید مردم وارد رقابت نشوند. آینده افغانستان در گرو برگزار شدن یک انتخابات آزاد، سری، عادلانه و شفاف می باشد. خدای نخواسته اگر بر گزاری انتخابات مثل دور اول با چالش ها و مشکلات همراه باشد؛ شکننده شدن فرهنگ سیاسی کشور حتمی خواهد بود و بالای شرایط سیاسی کشور لطمه وارد خواهد شد. چالش های که در انتخابات دور اول رو نما گردید؛ زاینده بد بختی ها و مشکلات فراوان کنونی گردیده و انتخابات را شکننده تر ساخته است. به بلوغ رسیدن دموکراسی، در گرو اراده و تصمیم مردم افغانستان است و انتخابات به عنوان آیینه تصمیم مردم، نتیجه رای مردم را به نمایش خواهد گذاشت. مولفه های سازنده دموکراسی اراده جمعی مردم است و تمام مبارزات اغفال کننده، هرنوع تحریک نمودن باورهای دینی مردم، مبارزه با تفکرنژادی، قومی، حزبی و منطقه ای بر خلاف ارزشهای دموکراسی می باشد. به جای دست بردن به این همه ابزار های ضد دموکراسی باید برای مردم یک نظام و برنامه معقول و قابل قبول را ارائه کنند و اعتماد مردم را به قدرت رای شان بیشتر بسازند. انتخابات پیش رو، یک دهلیز برای عبور از مسایل قومی، نژادی و منطقه ای می باشد. از این طریق، سردمدارن، بزرگان، متنفذین و رهبران در برابر دیدگاه ها، پرسشها، انتقادات و نظریات مردم قرار گرفته و باید توسط ارئه طرحها و پلانهای عقلانی و کارای خود از مردم کسب مشروعیت قدرت نماید. با همه چالش ها، مشکلات و بحران های سیاسی و هویتی، بازهم انتخابات دارای نقش موثری می باشد. انتخابات، با اصول و مولفه های دموکراسی بهترین فرصت برای دست یابی به تغییر و اصلاح است و باید که نامزدان محترم، مردم، نیروهای امنیتی، مسئولین حکومتی و نهادهای همکار، برای هرچه بهتر برگزار شدن انتخابات تلاش نمایند.

۲/۱۳/۱۳۹۳

خشم طبیعت یا ناکارایی حکومت؟



همه ساله شاهد حوادث تلخ و سنگین طبیعی در کشور هستیم که در اثر آن، خسارات سنگین جانی و مالی به شهروندان افغانستان وارد می شود. در این اواخر بر اثر بارش و باران،  رانش زمین، سیلاب و لغزش کوه، در ولایات بدخشان، فاریاب و چندین ولایت دیگر، جان هزاران تن از هموطنان کشور را گرفت، هزاران خانه را ویران کرد و صدها جریب زمین زراعتی و باغ های حاصل دهنده را از بین برد. از جانب دیگرحادثه انفجار معدن ذغال سنگ در شمال کشور، نیز جان ده ها تن از کارگران این معدن را گرفت و خسارات بزرگ جانی را وارد کرد. صدها خانه ای مسکونی در کارته سخی شهر کابل در مسیر لغزش سنگهای بزرگ قرار دارد و همه ساله در فصل بارش بهاری مردم از خطر لغزش این کوه ها آواره می شود. جبارخان، شهرک مهدیه، دوازده امام، پل خشک، قلعه قاضی و سرک های عمومی از پل سوخته تا ده مزنگ در پایتخت کشور، همه در تهدید سیلاب های سنگین قرار دارد که همه ساله حوادث تلخ و سنگین در این مناطق به وجود می آید. دلیل اصلی وقوع این حوادث تلخ طبیعی، نتیجه فساد، رشوه ستانی، بی توجهی و کم درایتی حکومت و فرهنگ ضعیف خانه سازی مردم می باشد. رویه های ساخت و ساز و بی توجهی به برنامه های خانه سازی، در بد ترین حالت خود قرار دارد و  شهرک ها، قریه ها،  مناطق روستایی، در هیچ و قت و زمان و در هیچ جای این کشور از پایتخت گرفته تا دورترین نقاط روستایی، از حوادث طبیعی در امان نیست و همیشه در معرض لغزش زمین، سیلاب و تهدید لغزش کوه قرار گرفته است. شهرک ها و منطقه های مسکونی در کشورخود سرانه ساخته می شود و مامورین حکومتی به خاطر یک هزار افغانی رشوه، از تمام خطرهای فصلی، طبیعی و موقعیت های نا مناسب که خانه ها و قریه های مردم را تهدید می کند، چشم پوشی می کنند و باعث ایجاد شدن خانه ها و مناطق مسکونی خودسر و بدون پلان و برنامه می شود. بی توجهی به کیفیت و چگونگی کارخانه ها و قرار گرفتن آن در مسیر رانش زمین و جاری شدن سیلاب ها، باعث بروز همچون حوادث تلخ می گردد. مثلا: حادثه لغزش زمین که در ولایت بدخشان به خاطر به وقوع پیوست، جان هزاران تن را گرفت، هزاران تن دیگر را آواره و بی خانمان نمود و تمام منطقه نابود گردید، در صورت که از قبل خطر پیش آمده کاملا مشهود و معلوم دار بود فقط توجه مردم و دلسوزی حکومت را می خواست و این حوادث به وقوع نمی پیوست. پس، بی توجهی در ساخت و ساز صدها خانه مسکونی درپای این تپه خطرناک، تاوان با چنین سنگینی را باید پرداخت کرد. وقتی که در یک کشور حکومت با همه بی تفاوتی ها از برنامه ها و کارهای مردم بی خبر باشد و نداند که مردم چه کار می کند و کارمندان بخش های زمین شناسی و محیطی از مسلک و تخصص بر خوردار نباشد، باید شاهد چنین حوادث تلخی در کشور بود. در پایتخت کشور دشت برچی، محل که هر روز مبلغ پول هنگفتی توسط مامورین شاروالی و شهر سازی به عنوان رشوه اخذ می شود؛ باید خانه های مردم در جریان های سیلاب ساخته شود، و بغیر از مسیر اب حتی مردم سرک هم نداشته باشد. مامورین شاروالی هم با چشم کور رشوه بستاند، باید همه ساله ده ها شهروند دشت برچی تا پل سوخته زیر سیلاب شوند و ده ها کیلو متر سرک را سیلاب بگیرد. وقتی که فساد به این اندازه بی قانونی ها و خودسری ها را قوت بخشیده باشد، باید قبرستانی ها در مسیر سیلاب باشد و در اثر سیلاب تخریب گردد. در این روز ها بخش های شمال کشور، با حوادث تلخ طبیعی رو به رو می باشد. کهن سالان، کودکان و زنان چگونه با مصیبت از دست دادن خانواده، بدون آب و غذا و سرپناه در فصل خشم ناک طبیعت بسر می برد؟ بی توجهی ها نسبت به نجات دادن گیرماندگان و مدیریت ضعیف هدایات پروژه ها و کمک ها بر درد اینها می افزاید. بسیج دادن کمک ها، دارویی بعد از مرگ سهراب بوده و تلاش های ضعیف برای رسانیدن کمک های اولیه به زخمیان و بازماندگان این خشم طبیعت، باعث افزایش تلفات جانی خواهد شد. ضعف مدریت های حکومتی، کمکاری وزارت مبارزه با حوادث طبیعی، رشوه ستانی ها و فساد اداری در وزارت های شهر سازی و ریاست های شهرداری، در مقابل همه این خسارات مسولیت دارد. حکومت باید پیش گیری های از قبل را داشته باشد و شهرها، خانه ها، قریه های مسکونی باید به طور دقیق تحت بر رسی قرار گیرد و هر گونه خطرات احتمالی طبیعی و فصلی مورد نظر گرفته شود و جان شهروندان قبل از بروز حادثه نجات داده شود. متاسفانه رشوه ستانی و فساد اداری در روند کاری وزارت خانه های کلیدی حکومتی، باعث ایجادشدن قریه ها و خانه ای مسکونی در محلات پر خطر گردیده که همه ساله خشم طبیعت جان هزاران شهروند کشور را می گیرد و صدمات سنگین را به برنامه های اقتصادی کشور وارد می کند. زمانی که خانه ها و شهرک ها به صوتر غیر قانونی و بدون در نظر گرفتن خطرات احتمالی طبیعی و فصلی اعمار می شود، حکومت نمی تواند جلو ساخت و ساز این شهرک ها و قریه های خودسرانه را بگیرد. به همین خاطر اندک ترین حادثه طبیعی بزرگترین خساره جانی و مالی را از مردم می گیرد. نتیجه می گیریم که بروز چنین حوادثی، نه قهر و غضب خداوند است و نه علایم و نشانه های قیامت، بلکه نشانه های بی توجهی و کم ظرفیتی حکومت و مردم است.
دلیل وقوع این چنین حوادث، نخبه گان مصنوعی و ساختگی، ادارات فرمایشی، دزد زاده گان محلی و قاچاقبران بی انصاف می باشد. بی انصافی از این بیشتر نمی شود که با بروز چنین حادثه تلخی که میلیونها افغانستانی را در خارج و داخل کشور عزادار نمود ولی در کشور عزای عمومی اعلام نگردید. افغانستان به یک حکومت مسئولیت پذیرنیازمند است تا کارمندان ادارات حوادث طبیعی و حالات اضطرار را مسلکی تربیت نماید و این ادارات را از سمبولیک بودن نجات دهد. ادارات مربوطه باید از منابع و کمک های ضروری و لازم برای نجات جان هزاران شهروند این کشور چه قبل از واقعه ویا بعد از واقعه دلسوزانه استفاده نماید. حکومت باید از ساخت و ساز خانه ها و شهرک ها تمام اما و اگرهای آن را بر رسی نموده و دلسوزانه با مردم همکاری نماید. حکومت باید از ساختن خانه ها و مناطق مسکونی در محلات پر خطر جلوگیری نماید و نگذارد که مردم در مسیر سیلاّب، ریزش کوه و سنگ و زمین خانه آباد کند.

۲/۱۱/۱۳۹۳

آسیاب آبی یا محلی هزارگی

من از نصف عمر یا بیشتر آنرا نان همین آسیاب محلی را خورده ام و کاملا با خوی بوی آسیاب محلی آشنایی دارم.  در فصل خزان بعد از برداشت محصولات زمین داری، تقریبا چهارصد سیر گندوم را برای زمستان در این آسیاب آرد می کردیم. دهقان ما می گفت خر هارا گله کو و اگر تیز نرفت باز گیله کو. راستی که وقتی که خر هارا از آسیاب حرکت می دادیم در راه های هموار گله می کردیم دگه از پشت شان می دویدیم. یک هفته پیش باید در این آسیاب نوبت می گرفتیم و یک نفر را موظف می کردیم که شب و روز در آسیاب بخوابد تاکسی نوبت را غصپ نکند. یک روز پیش از نوبت رسیدن همه الاغ های آغیل و قریه را جمع می کردیم و همه گندوم های شسته شده را داخل برجی ها و جوال می کردیم و با چند تا پتیر و شکر و چای راهی آسیاب می شدیم. وقتی که نوبت می رسید یک بار گندوم را در دهل آسیا خالی می کردیم و تکتکه آسیارا فعال می کردیم تا با تکان خوردن او گندوم از داخل نوله دهل مابین سوراخی سنگ آسیاب برود و آرد شود. اگر درشت می شد کمی گوش آسیاب را پاین می کردم و اگر نرم می شد کمی گوشی آسیاب را بالا می کردم تا بین سنگ سیر و بالای آسیاب فاصله ایجاد شود و گندم را زیاد نرم نکند. چون اگر گندم زیاد نرم شود، موقع نان پختن، نان چرکه می کند(می سوزد). شاید در ساعت 20 تا 40 سیر گندوم را آرد می کردیم. این تفاوت بستگی داشت با قدرت آب اگر آب زیاد بود سنگ به سرعت می چرخید ولی اگر آب کم بود سنگ آهسته می چرخید و خور را کم می کردیم. در موقع آسیاب کردن خطر گلی باز کردن خیلی زیاد بود. اگر گلی باز می کرد همه گندم ها داخل اب آسیاب می رفت و حیف می شد.
 از 12 سیر گندم یک مد یا یک پاو گندم را به صاحب اسیا می دادیم به عنوان مزد آسیا. وقتی که آرد تمام می شد، الاغ هارا کسی می آورد و همه آرد ها را به خانه می آوردیم.