۵/۱۲/۱۳۹۰

دعای مادر پیراستاد شهید مزاری (ر)

سلام هموطنان عزیز وخوانندگان این مطلب آرزو می کنم با تعمق وتفکر زیاد این مطلب را خوانده وبه عکسهای خانه استاد مزاری توجه کنید ، امروزنه بلکه دیروز بلکه در اوج قدرت استاد شهید خانه مجلل وکاخ آسمان خراش نداشته بلکه درخانه کهنه وکنده زندگی کرده وهیچگاه ازمقام منصب دنیوی برای فخر فروشی وخودنمای استفاده نکرد.
ازاستاد شهید استاد مزاری که درعصرخود ازمحبوب ترین رهبران افغانستان وپرنفوس ترین سیا ست مداران کشور بود ولی هیچ
آثار از ملکیت دنیای استاد بجا نمانده است هم اکنون خانه ای مشاهده می کنید که ازاستاد برای دختر ومادرش میراث باقی مانده است مادر استاد خیلی ضعیف ناتوان شده است که بدرستی آدم را تشخیس داده نمی تواند وقتیکه استاد محقق خودرا برایش معرفی کرد آنوقت توانست که یار همیشه درکنار و وفادار استاد شهید مزاری را بشناسد احوال پرسی نماید گویا این مادر پیر رنج کشیده اوضاع افغانستان را پیش چشم خود مجسم دیده که آه ازدل پردرد کشید برای حفظ خادمین افغانستان جوانان این کشور دعا کرد.






قصه های جنگ

دیشب یکی ازدوستانم قصه های جنگ را می کرد مخصوصا جنایت که درافشار صورت گرفته بود، من با وجود که امروز امتحان داشتم اصلآ شب نتوانستم آرام باشم تمرکز نمایم روی درس خیلی صحنه های تلخ وغیر رفتارهای انسانی را بازگو نمود ازجمله گفت ما فلم های مستند را دیدیم که وقتیکه مهاجمان وارید یک خانه شد هیچکس نمانده بود مگر یک کودک چند ماهه بین گهواره که خواب بوده وقتیکه صدای پارا می شنود بیدار می شود وشروع می کند به گریه کردن گفت ای آدمای وحشی روی گهواره بازکرد با نوک برچه که طرف طفل اشاره می کرد اوبه خیال پستان مادر نوک برچه را تمایل چوشیدن می کرد گفت این کار را چند بار تکرار کرد درآخیر نوک برچه به دهان کودک فروبرد که ازپشت سرش برآمد.
درافغانستان بیاییم قضاوت کنیم که چقدر جنایت صورت گرفته و خونهای ناحق ومظلوم ریخته شده وامروز مردم چطور پاروی زمین می گزارد با خیال آرام حرکت می کند مردان نسبت به زنان بشتر عامل جنایت شده کشتار ، ظلم ، چپاول .... تنها کار کسانی بودن که نام مرد ومسلمان  زنده بودن که عامل صدها جنایت شده اند.