۷/۱۳/۱۳۹۲

دو ماه انظار کشیدن پشت دروازه دفتر معاونت دوم

اتحادیه قوم شاه بیک سرخجوی ورس که به تعداد پنجصد فامیل می باشد وبنده هم به حیث مسئول بخش کمیته روابط و همچنان معاون اتحادیه باید انجام وظیفه کنم؛ بنده را دستور دادند که عریضه ترتیب بدهم و محضر معاونت دوم جناب استاد خلیلی تقدیم کنم تا به حالت اضطرار مردم رسیدگی نماید و از مشکلاتهای خطر ناک مردم نجات پیدا کند. منهم وعده دادم که حتمن با استاد خلیلی ملاقات خواهیم نمود؛ دوماه می شود که به سکرتریت دفتر استاد خلیلی زنگ می زنم و وقت ملاقات گرفته نمی توانم و همچنان به آقای صفدری و جواد مشعل هم تماس گرفتم وعده کرد که همکاری می کند اما متاسفانه مدت زیاد گذشته که تا هنوز یا فراموش شده ایم - یا نادیده گرفته شده ایم - یا نوبت نرسیده و دفتر ایشان به قول خودشان شلوغ است.
اگر این قسم باشد که مردم غریب و بی چاره نتواند به رهبران و بزرگان خویش دسترسی داشته باشد حتا در حالت اضطرار، دیگر امید ها قطع می شود و دلها سرد.
این جمعه به همین خاطر و خجالت که از مردم کشیدم نتواستم که در جلسه حاضر شوم.
جناب جواد مشعل و اقای صفدری این موضوع را شاهد هست و سکرتر صاحب هم وعده که برای شما زنگ می زنم تا حال خبری نشده متاسفانه.
از طرف دیگر 50 تن از خبر نگاران و ژورنالیستان پوهنتون کابل و تعداد از نویسندگان که دوره های خبرنگاری را با ایشان سپری کردم و اموزش دادم نیز به بنده دستور داده که زمینه دیدار ایشانرا با جناب استاد محقق فراهم کنم و ببینم که اینبار چی می شود؟