۱/۱۰/۱۳۹۲

انتحاری در بین هزاره ها، درآیینه تاریخ


تا اکنون در افغانستان در عملیات انتحاری و خود کشی، بیشتر، بلکه تنها قوم پشتون معروف است و هر فرد که انتحاری می کند از قوم پشتون است اما در تاریخ هزاره ها در سایت نگارستان آمده است که هزاره ها نیز به طور دسته جمعی" چهل نفر، چهار صد نفر و ..." دست به خودکشی و انتحاری زده اند.
مطلب در این زمینه در سایت و پیچ نگارستان"در یک مورد ۴۷ دختر و زن هزاره در برابر لشکر مهاجم تسلیم نشدند و به مقاومت پرداختند . وقتیکه این زنان صحنه محاصره را به خود تندگ دیدند و از اینکه به اسارت نروند و به عفت شان تجاوز صورت نگیرند و کشته نشوند به طرف کوه های « ششپر » گریختند. لشکر امیر نیز به تعقیب آنان به کوه ها هجوم بردند و زنان تا آخرین قلهء کوه خود ها را رساندند که باالاخره ناگزیر این ۴۷ دختر و زن ارزگانی خودها را از بالا ترین قلهء کوه ششپر به پائین سنگ لاخ ها و دره ها پرتاپ نمودند که با این گونه « حماسه انتحاری » خود سنگ ها را نیز خونین و داغدار نمودند ولی خودها را اسیر لشکر مهاجم و ددمنش امیر نساختند . از همین سبب است که این کوه ششپر بعد از این تاریخ از اول ماه شعبان سال ۱۳۱۸ قمری بنام « کوه چهل دختران » مسما گردیده است . البته در دیگر مناطق هزاره نشین کشور نیز این چنین کوه ها بنام چهل دختران یاد شده که بعدا در جریان جنگ دهساله ی مردم هزاره علیه امیر کابل نامگذاری گردیده است ودر اکثر مناطق هزاره نشین بخاطر رخداد های خونین مشابه کوه های زیادی بدین نام یاد میشوند .هم چنان حدود ۴۰۰ زن و دختر اسیر دایه و ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتنداین ۴۰۰ زن ارزگانی بناء بر همین ترس امیر خود ها را به دریا انداختند و چنین « انتحار » را نسبت به کشتن و اسارت ترجیح می دادند و با همین شیوه هم رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر زنان و جامعه خویش به میراث گذاشتند .
روح این زنان و دختران شاد

۱/۰۹/۱۳۹۲

سفر نامه و خاطرات دو روز سفر در ولایت بامیان



نکات بود که ذهن آشفته مرا از شهر نشینی و هوای آلوده و وضعیت شالوده کابل، ناگهانی و بدون اختیار به شهر حیرت و بهت فراخواند و هر چه دیده می شد و به نظر می رسید به نحوی و به شکلی جاذبه خاص داشت.
ساعت هفت صبح، آغاز زیبایی بود برای اینکه بعد از مدتها، در هوای پاک ولایت پروان، منطقه چاره کار و ولسوالی کلکان،  نفس بکشیم و شیشه های موتر را باز بگذاریم.
اما بگو و مگو از خرابی امنیت و دزد و راه زن،  در راه، گاهی زبان مارا از شکر و توصیف زیبایی ها باز می داشت و به فکر و اندیشه عمیق فرو می رفتیم، ولی باز هم جاذبه های سبزه و تاک های انگور آنقدر زیاد بود که تشویش از ذهن ما دور می رفت دو باره از دیدن هوای پاک و زیبایی ها و دسته های گل ارغوان که در کنار سرک اطفال برای فروش آورده بود لذت می بردیم و بیاد اطفال افتادم که در کنار جاده های خاکی و آلوده شهر کابل سکریت می فروشد.
آغاز دره غور بند دلهره و ترس را در وجود ما، چندین برابر کرد و تمام قصه و داستان در داخل موتر از انفجار و دزدی و قتل در این دره طولانی بود.
داخل این دره در هر قسمت با کمین سحر آمیز سبزه و محصولات زمیستانی دهقانان مواجه می شدیم که دل و دیده مارا به فوری تسخیر می کرد و حیف می خوردیم که دوستان و فامل مان از دیدن این همه عجایب طبیعت محروم اند.
دریور موتر، 10 بسته ای نیش پیاز تازه که از زمین کنده شده بود، مبلغ 90 افغانی خرید و داخل موتر انداخت حرکت کردیم و  در هر قدمی یکدل به جای خود می گذاشتیم تا در کنار زیبایی های طبیعت بماند.
وقتیکه از موتر پیاده می شدیم، تازه می فهمیدیم که محیط زیست زیبا و پاک،  چه ارزشی دارد و خداوند چه اسراری را در دامن این طبیعت خلق کرده ولی متاسفانه شهر کابل از این نعمت بزرگ محرومند، می گفتیم ایکاش نماز ما اینجا شکسته نبودی تا بیشتر در مقابل احسان خداوند سپاس گذار می بودیم.
د رهر قدمی که موتر پیش تر حرکت می کرد دل ما ها از ترس خطر دو قدم پس طرف کابل گام بر می داشت، لبهای همه خشک شده بود که چه اتفاقی خواهد افتاد، وارد بازار سیاه گرد غوربند شدیم که به یکبارگی، دکانداران و کارگران، قصابان و نجار ها و همه کسانیکه در بازار بود به جان موتر ها ریخت و سنگ های بزرگ را در سرک انداخت و در هر چند قدمی سرک را مسدود کرد، تا دریور ما خواست که پس طرف کابل دور بخورد که چند سوته بالای موتر کوبیده شد، فوری همانجا توقف کردیم من جرئت بخود دادم پیاده شدم از ریش سفیدی پرسیدم که چه خبر است؟ گفت اربکی ها یک نفر ملکی را کشته، ما می خواهیم که از وزارت داخله هیات بیاید بر رسی کند تا آنوقت راه باز نمی شود.
از ساعت 10:30 تا 03:30 عصر معطل بودیم و اوضاع هر لحظه بد تر می شد و تلفن های ما آرامی نداشت از خانه و دوستان زنگ می امد که وضیت چطور است زنده هستید یا نه؟
تا اینکه در آخیر سواری ها را تبادله کردیم و طرف بامیان حرکت کردیم، بعد از کوتل شیبر گذشتیم داخل خاک بامیان شدیم خیلی راحت شدیم و احساس امنیت می کردیم دهن های که از صبح تا حال بسته بود باز شد و گاهی خنده شنیده می شد و قصه ها و صحبت ها تغییر کرد، سرک ها بسیار اساسی و درست پخته کاری شده و جاده هم خلوت بود و در اکثر جاها خدمات مخابراتی ام ت ان و روشن هم موجود بود.
در مرکز بامیان، نظافت پاکی، شستشوی شهر، تلاش در زمین های زراعتی، آرامش خاطر و چهره های غبار آلود و سوخته از تابش آفتاب و سوزش سرمای فصل زمستان که تا هنوز وجود دیده می شد، برای  باشند گان این شهر باستانی، غبار نا امیدی از بیکسی ها واسطه نداشتن در ادارت کلیدی دولتی و جنب جوش بی حدی معلمین استادان و متعلمین بسوی دانشگاه و مکاتب، نکته های برازنده بود که بامیان را از شهر کابل متمایز می سازد، در شهر کابل خرابی بیش از حد محیط زیست، آرایشگاه ها و چهره های فوتو شاپ شده دختران و مد های جدید روز، سرو صدا وشلوغی بازار، ولگرد ها و بیکاره های سری کوچه و سرگ، دست فروشان، ذهن انسان را آشفته می سازد که چرا بعضی چیز ها باشنده های این شهر را از واقعیت های لذت بخش زنده گی دور و محروم کرده است؟؟؟ حال، بعد از دوروز بازهم در همین شهرم.

۱/۰۶/۱۳۹۲

سکوت شریعت مداران، در قبال برنا مه های ضد ارزشی



 سکوت شریعت مداران و شورای علما و شورای اخوت افغانستان،  در برابر برنامه های ضد ارزشی و ضد منافع دینی، اقتصادی و فرهنگی افغانها قابل تا مل و تعمق است.
موجودیت شورای تحت شورای علمای شیعه افغانستان، که در کابل و چندین ولایت افغانستان نمایند گی دارد و بودیجه های هنگفت را مصرف می کند و همچنین شورای اخوت اسلامی در افغانستان که متشکل از علمای بر جسته  شیعه و سنی می باشد، در قبال نشر برنامه های که به طوری علنی ضد دینی و ارزشهای اسلامی و مغایر با دستورات دینی می باشد، و همچنان گسترش مد و فیشن های بد حجابی در شهر های افغانستان، چسپاندن عکس های مبتذل و غیر اخلاقی بر درو دیوار عکاسی و ویدیو خانه ها  و ... سکوت اختیار کرده و زره ی هم صدای اعتراض خویش را بلند نکرده بلکه طبق گفته بعضی خود شان تحت تا ثیر این بر نامه ها قرار گرفته که هیچ گونه تغییر و اصلاحی در خانواده خود اینها نسبت به دیگران مشاهده نمی شود.
به عنوان نمونه، برنامه ستاره افغان که از یکی از رسانه های مطرح ، با بد ترین وضعیت نظام اخلاقی نشر می شود و سالانه در حدود بیست ملیون رای که با بر داشتن ملیونها پول، از جیب مردم فقیر و ضعیف افغانستان، در قبال این برنامه و به موفقیت رسانیدن یک فرد عادی چه منفعتی به مردم می رساند و چه بهبودیی را در چه عرصه به وجود می آورد که هیچ در هیچ است.
نخستین مرجع و نهادی که در این راستا و برای جلوگیری این فاجعه و جهالت بزرگ تاثیر گذار است علما و رهبران دینی است که متاسفانه طبق گزارشها، شب آخر برنامه ستاره افغان خود این افراد در خانه ای خود بیننده ستاره افغان بوده.
حال بر اصلاح گری و امر به نیکی و ها نهی از بدیهای و پلیدیهای اجتماعی مسئولیت کیست؟؟؟
این علما چه کار می کنند و باید چه توقع از مقام شامخ و اشراف اینها داشته باشیم؟؟؟
غیرت ورزی و ایمان داشتن در قلوب اینها، و مسئولیت پذیری از اینها رخت بر بسته و وابستگیهای اقتصادی، سیاسی و چشم و همچشمی ها، مقام بزرگ عالم را مورد سوال قرار داده است.
سکوت و عدم توجه به یکی از واجبات دینی که امر به معروف و نهی از منکر می باشد، عالمان دینی را با عالمان و ملاهای که در کوفه بودند مشابه می سازد، بزرگان کوفه و شام همه عالم دین بودند و در بین مردم از تقدس خاص بر خوردار بودند و لی غیرت ورزی و ایمان نداشتند به خاطر زدو بند های سیاسی و اقتصادی، بر وقوع یک فاجعه تاریخی و اقتصادی مهر تایید گذاشتند.
در افغانستان، رشوت، بد حجابی، بی حجابی، آزادی مطلقه، دزدی، گسترش رواج های سنگین و مغایر با ارزشها، باسکوت علما مهر تایید بر خود زده و در حال افزاییش است.
فراموش نکنیم که استمار اقتصادی، سیاسی قابل درمان است و لی تهاجم و تغییر فرهنگی در یک جامعه تحول عمیق و فراگیری را در اوضاع آن جامعه به وجود می آورد و اصلاح آن کار ساده ی نخواهد بود.
افغانستان دستخوش یک سلسله استسمار فرهنگی است که یک سلسله افراد اراذیل و اوباش برای منفعت جویی خویش، که به منفعت کشورهای همسایه و خارجی است نه به منافع خود افغانستان، دراین کشور برای استفاده جویی خویش به راه انداخته تا خودشان ازآن بهره مند شوند.

۱/۰۵/۱۳۹۲

دعای طنز، هزارگی

 این ویدیو را حتمن ببینید خیلی جالبه
دعای وطنی

۱/۰۲/۱۳۹۲

مردم از وضعیت آشفتگی رسانه ها سخت نگران اند



آشفته بازاری رسا نه ای در افغانستان به خصوص در شهر چند ملیونی کابل، به شدت باعث نگرانی همشهریان کابل گردیده است
رسانه داری و حفظ ارزشهای رسانه ای و اخلاق رسانه ای و کار کردن در رسانه یکی از بزرگترین چیزهای تاثیر گذار در جامعه است که در بخشهای آموزشی، مستند سازی، مهار قدرت، افشا گری و ارتباطی می باشد که به شدت در خور توجه بوده و نقش مهم اش هیچگاه قابل انکار نیست و بس تحولات عظیم که از طریق رسانه ها به و جود امد در جهان اما در افغانستان عزیز، به خصوص شهر کابل، چندین چینل تلویزیونی و استیشن های رادیویی در شب و روز نشرات دارد و لی با پایین ترین سطح برنامه ها، هیچگونه اصول و ضوابط را در نظر نمی گیرد، اوقات نشرات و نشر یک برنامه سنجش نمی شود که در اوقات غذا وضعیت بازار و کوچه و مریض را نشان می دهد و در وقت که مردم به آرامش نیاز دارد به شدت آهنگ های رقص و شاد نشر می کند و الا ماشا الله.
بیست چهار ساعت سریال های خارجی اطفال و خانواده های مردم را در پای تلویزیون ها میخکوب می کند.
در ویژه بر نامه های نوروزی بیشتر تلاش می کند که روح برنامه را با خنده های وحشیانه و ترسناک و غال مغال نگهدارد، در شب و روز عید نوروز در اصل پالیسی و اخلاق رسانه ای گم می شود هر کس هرچیزی خواست سبت می کنه و از طریق رسانه نشر می کند
عدم وقت شناسی، مخاطب شناسی، عدم توجه به نیاز مردم، وابستگی بیش از حد به بعضی مساسل فرهنگی و اقتصادی، آله دست قرار گرفتن و کیفیت خیلی پایین نشرات و عدم توجه جدی مقامات مسئول و اهل کار، رسانه های افغانستان را به شدت چالش و مشکلات مواجه ساخته است..
طبق برداشت مردم در جاهای که برق نیامده و از طرف روز برق قطع است نمرات متعلمین مکاتب در سطح مکتب و امتحان کانکور و کورسها به مراتب بالا است ولیاقت دیده می شود اما به محض که برق بیست چهار ساعته آمد، کار و مشغله همه می شود سریال و کارتونی.
اوسط نمرات می رود پاین و وقت که تمام فکرش به سریال بود سری امتحان کانکور که رفت، موقع اخذ نتیجه که بی نتیجه و ناکام ماند در سرکها می برآید و تظاهرات می کند که چرا ولایات محروم و بی برق در سطح اول کامیاب شده و ما که در پای تلویزیون ها هستیم و برق داریم نا کام ماندیم؟؟؟ زما حق چیره ده؟؟
حالا کسانیکه درک کرده می گویند ما در این فرهنگ پاین و ضعیف از خیر برق دولتی گذشتیم همو دوساعت برق جنراتوری که از طرف شب می آید ما را بس است بگذار که بچه های ما وقتش با تلویزیون های افغانستان تیر نشوه و درس بخواند و کورس برود.
جای که مهمان شوی اطفال همو خانه تا آخیر متوجه نمی شود که در خانه که است و کی نیست بلکه بزرگترها هم معتاد شده به سریالها، دیگه صحبت از اوضاع سیاسی و تصمیم گیری و مسایل اقتصادی و مشوره بین زن و مرد دیگر خبری نیست مهمان بیچاره خجالت زده نان خود می خورد خدا حافضی میکند می رود.
یک خانه فامل ما در قلعه نو است و یکی دیگر در تانک تیل جای که برق دولتی دارد، اگر یکبار ببینید که تفاوت ها از نظر درس، اخلاق، تربیت و... بین این دو فامل زمین تا آسمان است، جاییکه برق است بچه اش سلام کردن یاد ندارد، پیش روی مهمان هر قسمیکه تلویزیون برای ش خوب معلوم شود می خوابد ولی خانه که در قلعه نو است بسیار با ادب، درس خوان و منظم و نظیف.
دو نکته مهم قابل توجه است کی اینکه فرهنگ زندگی در شهر در بین اکثر مردم به شدت پایین است و دوم شدت ضعف  رسانه داری در افغانستان و تحت تاثیر قرار گرفتن این رسانه ها با عث نگرانی شدید مردم گردیده است و به همین خاطر یک تعداد افراد شروع کرده به قطع لین های برق که تا هنوز برق وصل نشده چون نمی خواهد که تلویزیون بیاید و فرزندانش از آدم گیری بیرون شود، چو ن در افغانستان از برق برای منفعت زندگی زیاد استفاده نمی شود فقط مهمترین کار بیکاری و سریال و ستاره شدن و آهنگ گوش کردن است که متاسفانه پخش و نشر برنامه های بدرد نخور با سکوت بزرگان و وزارت اطلاعات و فرهنگ، مهر تایید بر کار و نشرات خود زده است.
 از سوی دیگر در بین هموطنان ما، فرهنگ استفاده مناسب از برق و تکنو لوژی بسیار بسیار در سطح پاین و تقریبا صفر قرار دارد اگر کمپیوتر هم خریده فقط برای گیم بازی خریده دیگر استفاده صورت نمی گیرد.

۱۲/۲۹/۱۳۹۱

لحظه تحویل سال

قرار است روز چهار شنبه ساعت 02:31 دقیقه بعد از ظهر سال تحویل یابد
برای تمام هموطنان عزیز یکسال نو خوب آرزو مندم

۱۲/۲۸/۱۳۹۱

هزاره ها در افغانستان دشمن شخصی ندارد بلکه همه دشمن مشترک داریم




دشمنان ملیتها در افغانستان مشترک اند، تنها دشمن هزاره نیست
داوود ناظری – کابل – 13921/12/28
عناصر فرصت طلب و مخرب، هر از گاهی در ویرانی و انتحار و بد بختی های این سرزمین، از یک گوشه سر در آورده  و صد ها مشکل را در جامعه ایجاد نموده و جان ده ها نفر بلکه صد ها و هزاران نفر را می گیرد و جان خویش را نیز از دست می دهند.
در افغانستان همه ملیتها و مذاهب، دارای یک دشمن مشترکی است که با قرآن خدا به سراغ مردم و فریب بزرگان می آید و گاهی هم با همین قرآن انتحاری، قاچاق مواد مخدر و ترور شخصیتهای ملی، سیاسی و مذهبی می کند.
گروهک فاشیستی و موزدور بنام طالب که سراسر عقده و کینه است و همیشه با اشاره باداران خارجی و پاکستانی خویش، در کشور ما علیه اقوام و مذاهب، فاجعه آفریده و افغانستان را به یک کشور نا امن تبدیل کرده است.
این گروه برای اولین بار شهید وحدت ملی، پیر فرزانه و شخصیتی را از بین برد که دوشمنان افغانستان شب از بیم چشمانش خواب نداشت و همیشه از اندیشه ها و نظریات این مرد فرزانه برای پیشرفت و ترقی تمام اقشار مختلف در عرصه های علمی، سیاسی و اقتصادی اش برای افغانستان می ترسید که مبادا افغانستان با اندیشه های مزاری از بهران و میدان تاخت تاز آنان خارج شود و ملت سربلند داشته باشد، به همین خاطر با قرآن خدا به سراغ این شیر مردآمد و از عاطفه دینی و مذهبی وی استفاده کرده و او را به شکل فجیعی به شهادت رسانید و تمام عدالت خواهان را به سوگ رهبر فرزانه ی شان نشانید.
یا این عمل طالبان دیگر اقوام افغانستان فارغ بال و فارغ خاطر بودند که این گروه در افغانستان تنها به قوم هزاره کار دارند و قوم هزاره را از بین می برد، اما این بینیش شان در مورد طالبان کاملن غلط بود که آهسته آهسته گروه طالبان به سراغ همه رفت و بعد از هزاره ها سیید های افغانستان را در یکه ولنگ قتل عام کرد و شهید مصطفی کاظمی هدف دیگری بود که اینها به هدف خود رسید  بعد به جان پشتونها و تاجکها و دراین اواخر به جان اذبکها هم افتادند که اینک،  مردم ما و ملیت افغانستان به این باور رسیده اند که همه مردم افغانستان منافع شان مشترک است و دشمن شان مشترک است و سربلندی و بدبختی شان مشترک است.
دشمنان افغانستان از تک تک مردم ما دست بردار نیست و با هر وسیله ممکن مارا که اگر هوشیارانه گام بر نداریم ازبین خواهد برد.
در این اوا خر،  مستند های بدست آمده است که این گروه از قرآن کلام خداوند و یگانه کتاب آسمانی برای عمل ضد بشری انتحاری استفاده می کند و قران بزرگ را از پاکستان می آورد و اوراق آنرا خالی می کند و صفحات بیرونی قران را سالم می گذارد و بمب های بزرگ و مواد منفجره را داخل قرآن جا سازی می کند و برای کشتن مردم بیگناه آماده می شود، طالبان در گذشته بین دستار خود بم می آورد و در کمر خود بسته می کرد و لباس زنانه می پوشید تا مطمئن تر خودرا به هدف برساند، ولی متاسفانه زمانیکه با همین وضع موجود دستگیر می شد بعد از مدت کوتاهی برادرانه از زندان خلاص می شد.
حال بر ما است تا دشمن مشترک و منافع مشترک خویش را شریک بدانیم و همه با هم باور داشته باشیم که هیچ قوم و هیچ ملیتی در این سرزمین به تنهای دشمن شخصی ندارد بلکه دشمن دشمن همه ملیتهای ساکن در افغانستان است.