آیا زنان به راستی انسان درجه دوم کشوراست؟
زن به عنوان نخستین نگهبان انسان که مسئولیت
هایش از زمان کودکی انسان اغاز می شود، به عنوان پایه گذار یک خانوانواده و جامعه
شناخته شده است. زنان در کنار تمام مسائل خانواده گی و همسر داری، نیروهای کاری،
علمی و انسانی را به وجود آورده و تربیه نموده است. زن به عنوان یک قشر مظلوم تمام
بارهای سنگین و تلخی زندگی را بیشتر ازمردان بر دوش می کشد. زن تمام بد بختیها و
بدنامی های که مربوط همه اعضای خانواده می شود تنهای تنها تحمل می کند. تمام طعنه ها
و تهمتها به زنان بر می گردد. به دنبال فرزند مسافر و سر باز جنگی فقط قلب آتشین و
محنتبار زن است که می طپد و آرام و خواب ندارد. در تمام ملامتی ها و خطاهای که
مردان می کنند، زن باید تاوان بدهد. ای کاش می دانستند که در بدبختی که مردان بنا
کرده اند؛ زنان تقصیری ندارند. زن هست که در آن واحد باید غذا درست کنند، به سوال
فرزند پاسخ گوید، به آسایش مرد خانواده فکر کنند و همزمان به کودک شیر بدهد. شانه
های زنان آنقدر قوی هستند و معجزه دارند که تمام بار ها را بر می دارند و گاهی
شانه های زنان آنقدر نرم هستند که تکیه گاه های شیران میدان و دلیران بوده و خسته
ترین انسان را نوازش می دهد. حالا سوال اینجاست که زنان با این همه مهربانی و
شخصیت عالی در جامعه بشریت چرا در حاشیه ها گام برداشته و در اکثر کشور ها به
انسان درجه دوم تبدیل شده است؟؟ آیا به خاطر سنتی بودن جامعه ویا مرد گرایی ها زن
به عنوان کسی که همیشه نیاز مند ترحم و شفقت و نیازمند غذا و نفقه باشد تبدیل به
انسان درجه دوم شده است؟. پس در دنیایی امروزی باید در خانواده و جامعه تکلیف تازه
تری را تبیین کرد و باید زنان و مردان طبق لیاقت و توانایی خود در جامعه گام
بردارد.زن نباید یک واژه شکسته باشد، زن نباید یک درد نا گفته و احساس درک ناشده
باقی بماند. زن باید میراث دار مریم باعفت و خدیجه محمد(ص) باشد چون زن نیرو دهنده
نبوت است.