۱۱/۰۶/۱۳۹۳

جایگاه زن در جامعه امروزچیست؟



جایگاه زن در جامعه امروزچیست؟
زن به عنوان نخستین کتاب واژهای آفرینش عاطفه و مهر، برای شروع نهضت انسانیت، بلندترین قله های صبرو شکیبایی را طی می سازد و به عنوان جوشش چشمه سار حیات انسان ها، در وحشتکده  زندگی بهشت را به پا می سازد. یاد او، مهر، خودگذری، عشق و و فارا در اذهان مردم تداعی می کند. اما در جامعهای امروز ما تا هنوز زن، واژه ای درد ها و رنجها است و اقسام خشونت های کهنه و فرسوده در نظام مُدِرن تحت نام دموکراسی حواله آنان می شوند. زنان و مادران، درلایه های فرهنگ قبیلوی و خان سالاری، واژه نامهای رنجهاست که  تا هنوز مرهمی برای زخمی که در دل دارند، پیدا نتوانسته اند. جایگاه زن در جامعه سنتی ما، نابرابری تاریخ و ارزشهای انسانی را به نمایش می گذارد. این نا برابری ها در عرصه های کاری، اجتماعی، آموزشی، حقوقی و اقتصادی به شدت خودنمایی می کند و کشوررا از کاروان تمدن بازداشته است. در جامعه‎ای ما، تا هنوز والدین از شنیدن خبردختر بودن نوزاد جگرخون و غمگین می شود. تا هنوز دختر به دنیا آوردن برای عروس خانواده از جمله یکی از عیب های بزرگ محسوب می شود. اگر خانم یک شخص چنددختر پشت سری هم به دنیا آورد، مرد از زندگی مایوس می شود دنبال زن دومی می گردد اما اگر یک خانم پشت سری هم فرزند پسر به دنیا بیاورد، هیچ وقت خانواده نگران نیست. در جامعه‎ای دموکرات ما، چربیدن خرافات به شریعت و کوبیده شدن مهرتایید بر باورهای بی منطق و نا روا، نگرانی نهادهای فرهنگی، مدافعین حقوق بشری و حکومت را به وجود آورده است.  تمام تلاشهای که در سالهای اخیر برای محو خشونت علیه زنان صورت گرفت و پول هنگفتی در این قسمت به مصرف رسید، بازهم آمار خشونت های عاطفی، روحی، جسمی و فزیکی، اقتصادی و حقوقی و آموزشی علیه زنان رو به افزایش است. یکی از دلایل اصلی ناکام ماندن برنامه های خشونت زدایی علیه زنان، این است که تا هنوز این مسأله به نگرانی مردم گره نخورده و قانون منع خشونت از گفتار و نوشتار به رفتار تبدیل نشده است. جای تاسف اینجاست که مدنیت خواهی و حقوق طلبی ها در کشور به یک پروژه انتفاعی و سیاسی تبدیل شده و همه می خواهند که از آن برای رسیدن به مادیات و قدرت، سکوی جهش بسازد و خودرا به هدف برساند. به جای که این نهادها برای محوخشونت از جامعه دلسوزانه کار نمایند، بیشتر تلاش می کنند که دونرها و سرمایه داران داخلی و خارجی را راضی نگهدارند و آنان را متقاعدسازند. تاهنوز کسانی که ادعای حق خواهی زنان را دارند، خودشان با رفتار های ضد بشری خود کابوس فرشته های زندگی خود هستند.  تا وقتی که جامعه سنتی افغانستان به پذیرش حقوق برابر برای زنان متقاعدنشده اند و خرافات و باورهای غلط مردسالارنه از قانون و شریعت اسلام تفکیک نشوند، مبارزه با خشونت و محو آن از خانواده و جامعه کاری بس دشواری خواهد بود. تا زمانی که زن به عنوان زن و کتاب آفرینش انسان شناخته نشده، مسأله دختر و بودن و پسربودن نوزاد، یکی از دغدغه های بزرگ والدین محسوب گردد، امیدی به بهبودی وضعیت زنان در کشور نمی رود. تا وقتی که خانواده ها و مردان جامعه و زنان، از پیامدهای خشونت آگاه نشوند، تفاوت بین فرزند دختر و پسر مانند کنیز و فرزند باشد، نمی توان برای پیدانمودن جایگاه اصلی زنان هیچ کاری را انجام داد. همه این ها نمونه های از خشونت جنسیتی، روحی و عاطفی علیه زنان محسوب می شود که زنان را به پذیرفتن موقعیت های پایین و فرودست مجبور ساخته است.  در جامعه افغانستان پیش از تساوی حقوقی، مساوی بودن احترام بین جنسیت پسر و دختر مهم است که بی احترامی به جنس زن، مخالف شریعت اسلامی و قران می باشد.
خشونت چیست؟
خشونت علیه زنان، به هرگونه عمل خشونت آمیز، بر پایه جنسیتی، به صورت آشکار یا پنهان که منجر به آسیب فزیکی، جنسی ویا حالت روانی زنان شود، خشونت گفته می شود. با این وجود، تنها کشتن، شکنجه نمودن، تجاوز و مورد لت و کوب قرار دادن زنان مصداق خشونت نیست بلکه اینها صورت های حاد و آلوده ظهورخشونت است، طبق تعریفی دیگری که از خشونت صورت گرفته: هرنوع عملی که زنان را برخلاف خواسته و منفعت اش مجبور کند، خشونت گفته می شود.


انواع و اقسام خشونت بالای زنان
زنان در افغانستان، قربانی خشونت های مختلفی اجتماعی، خانوادگی و فردی گردیده و پیامدهای آن آثار زیانباری را در پی داشته است. خشونت های پنهان یا عاطفی، خشونت در محل کار، خشونت های زناشویی، خشونت های غیرت های منفی، از بزرگترین خشونت های است که علیه زنان اعمال می شود.
1 - خشونت در محل کار: مزاحمت های گوناگون از قبیل اذیت جنسی، نگاه متفاوت همکاران مرد نسبت به زنان، شوخی های آزار دهنده، نگاه های ملامت بار نسبت به کارمندزن، ترس دختران از دیر رسین به خانه، وضع شدن نوکریوالی از طرف شب بالای زنان و دختران به منظور خشونت علیه آنان، مورد طمع واقع شدن زن به خاطر صحبت طولانی و خندیدن در محیط کار، سوءبرداشت بالای زنان و دختران، از خشونت های محل کارمحسوب می شود. این گونه آزار  اذیت ها در دفترهای کاری در افغانستان بیشتر دیده می شود و باعث ترس زنان از کار و فعالیت اجتماعی آنان گردیده است.
2 - خشونت صدا زدن:  طبق باورهای سنتی مردم، صدا زدن دختر بالای پسر و صدازدن پسربالای دختر، به یکی از خشونت های بزرگ علیه زنان تبدیل شده است. چون وقتی که یک دختر بالای پسر و یا پسری بالای دختر صدا می زنند و یا نام شان را در جای می گیرند و می نویسندکه فلان دختر ولد فلان کس، از کدام منطقه، مال من میباشد، دیگر کسی با او ازدواج نمی کند و اگر ازدواج نماید، مسأله غیرت ناموسی پیش می آید و باعث جنجال های زیادی بین یک تعداد مردم می شود. خیلی از پسران که کسی به او دختر نداده ویا یک زن دارد، اگر بخواهد بالای یک دختر که از همه چیز بی خبراند صدا بزند، همان دختر مجبور است که با او ازدواج نمایند چون دیگر کسی با او حاضر به ازدواج نمی شوند. این سنت در ولایت های شرقی از جمله خوست بسیار زیاد دیده می شود. خانواده های دختر و پسر به خاطر ترس از صدازدن، دختران خودرا قبل از سن قانونی به شوهر می دهند و در مقابل پول و حیوانات تبادله می کنند. باید گفت که سنت "صدازدن" عامل ازدواجهای اجباری نیز گفته می شود. در بعضی موارد برای بدنام ساختن خانواده دختر نیز بعضی پسران بالای دختر آن خانواده صدا می کند. در اثر "صدازدن" دختران و پسران مجبور است به ازدواج اجباری تن بدهد.
3 - خشونت های زناشویی: هرگونه رفتاری شوهر که باعث آسیب رساندن به روحیه دینی، اجتماعی و اخلاقی زن شود و خانم به خاطر حفظ آبروی خود و خانواده، نتواند آنرا پیش دیگران ابراز کند، خشونت زناشویی گفته میشود. دردپنهان در بستر زناشویی و زندگی خانوادگی، یکی از انواع و اقسام خشونت علیه زنان می باشد که آثار آن بالایی جسم، روح، روان، رشد و ترقی زنان تاثیرات منفی به جا می‎گذارد. فقط تنها مردان عامل خشونت زناشویی بالای زنان می شود ولی آثار و پیامدهای آن دامنگیر همه اطرافیان و جامعه می گردد. با وجود خطرناک بودن این خشونت، تا هنوز برای ممنوعیت آن، قانون خاصی در کشور ما وضع نگردیده و مجازاتی برای همسر متجاوز در نظر گرفته نشده است. سکوت قانون در باره مجازات شوهر که عامل اصلی خشونت زناشویی میباشد، باعث روز افزونی خشونت علیه زنان گردیده است. مسأله نفقه زن نیز به طور جامعه تفسیرنشده و مردان تنها فراهم نمودن لقمه نان را نفقه می دانند. در حالی که تمکین فقط تامین هزینه و مخارج زندگی نیست بلکه بخشی از حقوق زن بالای شوهر می باشد. مرد باید نیازهای روحی و جسمی زن را نیز در نظرداشته باشد و از انجام کارهای که زن میل آنرا ندارد، دوری ورزد. متاسفانه زنان، بنا به خاطر حفظ آبرو، توان بازگویی این رنج مضاعف خودرا ندارند و همواره تلاش می کنند تا خشونت زناشویی را پنهان کنند. خشونت بی کلام مرد در زندگی زناشویی،سخت ترین تاثیررا بالای روحیه زن می گذارد. زنان در محیط زندگی زناشویی بیشتر از نگاه های آزار دهنده مرد، آزرده می شود و ضعیف می گردد. کنایه گفتن ها و کم شمردن زن توسط شوهر در مقابل دیگران، بزرگترین ضربه روحی است که بالای زن وارد می شود. خشونت در بستر زناشویی محصول نخستین پله های است که مرد بالای زن خود امرو نهی می کند که با دیگران معاشرت نکن، فلان لباس را نپوش، فلان جاها نرو و فلان کارهارا انجام بده که آبروی من را نبری. در واقع، مرد خشونت پیشه همه چیز را برای خود می خواهد و اصلن متوجه همسرش نیست. گاهی وقت، مردان برای تنبیه و اذیت خانم خود، از سکوت آزاردهنده استفاده می کند و گاهی با تهدید نفقه ندادن، بیرون راندن، زن دوم را گرفتن و صدها تهدید دیگر زن خودرا کنترل می کند و پیشانی خودرا ترش می گیرد تا زن بیشتر در خدمتش بِدَود و کار کند. خشونت در بستر زناشویی باعث می شود که زن در مرور زمان، به زنان بی اعمتاد به نفس، بی قدرت، غمگین و افسرده، تحقیرشده، ترسان، وابسته و محدود، تبدیل شود و این کلافگی و خستگی او به دیگران نیز سرایت نماید. خشونت زناشویی باعث می شود که زن زیرنفس های آغشته به بوی الکل، نسوار و سکرت مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند که حقش این است که باید تحمل کنند. لت و کوب بدترین نوع خشونت علیه زن نیست بلکه بدتر ازآن، بی توجهی مردم نسبت به خواسته های روحی و جسمی زن است که نا خواسته و با وضعیت تهوع آور، کنارش قرار می گیرد. کبودی زخم و شکستگی سرخانم خوب می شود اما شادابی و قوت قلبش که در اثر خشونت شکسته شده، قابل ترمیم و فراموش شدنی نیست. دولت وحدت ملی باید در کنار دیگر قوانین، قانون مبارزه با خشونت روحی و عاطفی و زناشویی را ایجاد نماید. بر علاوه اینها، در دین مقدس اسلام، دروغ گفتن به همسر، نفقه ندادن، بی توجهی در برابرخواسته های زن، چشم چرانی و خیانت در زندگی زناشویی، تعدد زوجات، انتقاد به صورت مداوم، جداکردن خانم از کودکان، دوستان و فامیلش، تحقیر و توهین خانواده خانم، پرخاش نمودن، وادار نمودن زن را به انجام کارهای خانه، تهمت زدن و بدگمانی، وادارنمودن زن به پوشش که زن به آن میل ندارد، همه ای اینها از نشانه ها و مصادق خشونت علیه زنان می باشد.
عوامل خشونت بالای زنان چیست؟
روانشناسان و دانشمندان علوم اجتماعی، عوامل فردی و جمعی را در بروز خشونت دخیل می دانند که از آن جمله: دوری از دستورات دینی، ضعف تربیت و اخلاق، مشکلات ارثی و فطری، شکاکی، مریضی روحی و روانی، اعتیاد، حس بدگمانی، بی سوادی و فقر فرهنگی، ضعف مدیریت خانوادگی،  از جمله عوامل فردی خشونت بالای زنان می باشد. سطح پایین فرهنگی،  رشد قاچاق مواد مخدر، اعتقاد مردم به خرافات و فرهنگ های خودساخته، فشارهای سنتی، مشکلات زندگی دهاتی، زندانهای خودساخته برای زنان، ضعف مرکزهای علمی و تحصیلی، سبک شمرده شدن دستورات دینی و مذهبی، بی توجهی نسبت به حوزات علمیه و مراکز دینی، هجوم فرهنگ بیگانه، سکوت قانون در برابر متجاوزین، ضعف مدریریت دولتی، تفسیرسلیقه ای از دین و تنیده شدن سنت با قانون اسلامی و قران، غیرت ورزی منفی مردان، عنعنات ناپسند و خرافه گرایی جامعه، از عوامل اجتماعی خشونت بالای زنان محسوب می شود. متاسفانه مردم نسبت به برنامه های دینی و اسلامی فاصله گرفته و از قران کتابی برای مرده گان درست کرده است؛ هرجای که صدای قران بلند می شود، در اذهان مردم جامعه، فاتحه خوانی تداعی می شود. در حالی که قرآن پیام رسان برنامه های زندگی بخش برای بشر می باشد. این مسأله بزرگترین عامل گسترش خشونت های خانوادگی می باشد. خانواده ای که به دستور دین و فرمایشات قران وابسته است، هیچگاهی مرتکب خشونت علیه یکدیگر نمی شود.
الف: غیرت منفی مردان: غیرت مثبت در وجود مردان برای استحکام بخشی به زندگی خانوادگی بسیار مورد ضرورت می باشد؛ اما غیرت منفی که برخواسته از بستر سنتی و باورهای خرافاتی جامعه "غیرت ناموسی" برای مردان بسیار یک مسأله جدی است و نمی خواهند که کسی همسرش را تماشا کند ویا از اسمش خبرداشته باشد. به همین خاطر مردان مانع حضور زنان در جامعه شده و همیشه خانم خودرا به اسم فرزندان بزرگ خود خطاب می کنند. دیگران نیز یک زن را به نام همسر، خاتون، همسر و آبتنه یک مرد دیگر خطاب می کنند. به طور نمونه، به زنی که شوهرش احمد نام داشته باشد، مردم اورا خاتون احمد صدا می زنند. این باور برخواسته از غیرت منفی مردان سنتی می باشد و باعث خشونت در برابر زنان شده است.
ب: عنعنات نا پسند و خرافاتی: با تاسف باید گفت که زن در جامعه افغانستان تا هنوز  در درون همان لباسی قرار دارد که عنعنه و رواج های خرافاتی برای اندام شان بریده اند. عنعنه، باورهای را در اذهان خانواده ها به وجود آورده است که زن نمی تواند از محدوده باورها و عنعنات پارا فراتر بگذارند. بیشتر در مناطق محروم و دور افتاده، خانواده ها کاملن اسیرعنعنه شده اند. مردان با تفسیرسلیقه ای از دین، به دامن عنعنه پناه گزیده اند که این مسأله جز تامین امنیت یک تعداد محدود افراد، به ضررتمام افراد جامعه محسوب می شود. در جوامعی که مردم اسیر عنعنه هستند، رقابت های منفی و خانمانسوز، حسادت، تبعیض جنسیتی، غیرت ورزی منفی، غیرت ناموسی بی مورد، از نمونه های عنعنه نا پسند در جامعه می باشد. عنعنات نا پسند در خانواده ها باعث به وجود آمدن بی انصافی ها، پیشداوری ها، قضاوت های بی اساس در باره همسر، خیانت زناشویی و عدم احساس در برابر یکدیگر و مسؤلیت های فردی می گردد و بنیادخانواده را متزلزل می سازد. زمانی که زندگی بر اساس لذت طلبی جنسی، مصلحت های فامیلی و اقتصادی، سودجویی و شهرت خواهی بنا گردد؛ به این گونه بنای زندگی، زندگی بر اساس عنعنه گفته می شود؛ چون هیچ گونه ارزش و معیار معنوی در نظر گرفته نمی شود. این گونه زندگی، در آینده با خطر طوفان برهم زننده ای چون بی پولی، تنگدستی، بیماری، مشکلات اجتماعی، معیوبی، افزایش سن و سال، مواجه اند و به محض بروز این مشکلات خانواده از هم می پاشد.
ج: حسدورزی: حسدورزی نسبت به دیگران، یکی از بزرگترین عوامل خشونت به شمارمی رود. در قرآن عظیم الشان اسلام نیز حسد در خشونت های گسترده خانوادگی و اجتماعی نقش داشته است. به طور نمونه داستان حضرت آدم و حسد قابیل، عامل اصلی قتل هابیل بود که قابیل به خاطر زیبایی همسر هابیل و پذیرفته شدن قربانی او، به وی حسدورزید و به قتل رسانید(مائده آیه 27) در داستان جالب حضرت یوسف (ع) نیز می خوانیم که برادرانش نسبت به او حسدورزید و تمام خشونت هارا علیه او رواداشت(سوره یوسف آیه هشتم و نهم) همچنان داستان قربانی اسماعیل نیز از حسادت ساره نسبت به هاجر نشأت می گیرد. بنا بر این وجود، حسدورزی جزئی از طبیعت بشر بوده و خیلی از وقتها باعث خشونت های بزرگِ مثلی کشتن انسان دیگر می گردد. در خانواده های سنتی افغانستان نیز حسدورزی اعضای خانواده نسبت به همدیگر، باعث بروز خشونت های مختلف گردیده است. عروس خانواده و خانم تازه وارد در زندگی شوهر، بیشتر مورد حسدورزی دیگران واقع می شود که عامل این حسدورزی ها فامیل سالاری در زندگی خانوادگی می باشد. اگر زندگی هرکس جدا باشد، حسدورزی و دخالت دیگران کمتر صورت می گیرد. خانواده های گرامی باید برای جلوگیری از خشونت خانوادگی، زندگی هرکس را جدانماید و دخالت هارا کمتر سازد.
عواقب و پیامدهای خشونت چیست؟
خشونت در خانواده و جامعه علیه زنان، آثار و پیامدهای ناگوار و کُشنده ای را به دنبال دارد که بخش های مهم و حساس یک جامعه و خانواده را متاثر می سازد. عوارض و پیامدهای فردی خشونت شامل عوارض روانی، فزیکی و جسمی، دینی و حیثیتی می شود. پیامدها و عوارض اجتماعی و خانوادگی خشونت عبارت است از: مشکلات اقتصادی، تاثیرسوء بالای روحیه کودکان و اعضای خانواده، فروپاشی کانون خانواده، دوری از رحمت و غفران الهی و مشکلات اقتصادی، از پیامدهای اجتماعی و خانوادگی خشونت می باشد. عوارض فزیکی خشونت که به چشم سر نیز دیده می شود، عبارت است از: شکستگی، زخم، پندیده گی، بیماری های التهابی، عفونت، خودکشی، دیگرکشی، ایدز، کنده شدن مو، بیجاشدن دست و پا، سیاه و کبودشدن بدن می باشد. در مجموع پدیده ای خشونت تمام ابعاد زندگی زناشویی را متاثر می سازد و آهسته آهسته بنای خانواده را از هم می پاشاند.


  راهکارهای منع خشونت چیست؟
برای رفع خشونت و برچیدن بساط آن از سفره زندگی، راهکارهای وجود دارد که اگر خانواده ها و به خصوص مردان جامعه به آن توجه داشته باشد، می توان با خشونت مبارزه کرد.
            1 توسل به دین و قرآن: با تاسف باید گفت که فاصله روز افزون مسلمانان با ارزشهای دینی و قرآن، باعث دین گریزی و افزایش خشونت های متعدد علیه زنان گردیده است. اگر ترس ازقیامت و قبر در وجود مردم وجود می داشت، پدر بالای دختر خردسالش به صورت مکرر تجاوز نمی کرد. خداوند(ج) در قرآن عظیم الشان اسلام همواره انسانها را به رافت و مهربانی دعوت کرده است و برای افراد ظالم  و خشونت پیشه، مجازات سنگین را وضع نموده است.در قرآن کریم بیش از 600 مورد کلمات مهربانی و رحمت ذکر شده است اما کلمات غلظت و خشونت فقط سه مورد ذکر شده است که این خود نشاندهنده توجه دین اسلام به رحمت و مهربانی را نشان می دهد. خداوند(ج) در سوره انعام، آیات ۵۴،۱۲ می فرماید: رحمت و محبت نمودن به دیگران، یکی از اوصاف فرد مسلمان است و مناسبات انسانی باید مبتنی بر رحمت و مودت باشد. اگر خانواده های عزیز، همیشه متوسل به قران باشد، هیچگاهی وجدان شان خشونت و ظلم را علیه انسان های دیگر نمی پذیرند. یکی از راه های مبارزه با خشونت علیه زنان، تقویت مراکز دینی و فرهنگی در جامعه است، تا دستورات دین مقدس اسلام را به صورت واضح و روشن برای مردم بیان سازد.

2 - مساوات در احترام: در نظرگرفتن مساوات در احترام گذاشتن در بین خانواده ها به دختر و پسر، یکی از راهکارهای مهم برای محو خشونت در خانواده می باشد. احترام به جنسیت و شخصیت زن، از نیازهای روحی و عاطفی او می باشد؛ بنا بر این هرزن و شوهر وظیفه دارند تا نیازهای روحی و عاطفی یکدیگر را در نظربگیرند و در تلاش شناسایی آن باشند. بر آورده ساختن نیازهای روحی همسر، بالای روابط زندگی زناشویی، ایجاد فضای سالم زندگی و اعتماد، تاثیرخوبی دارد و سلامت خانواده را تامین می سازد. احترام نمودن به همسر، شامل احترام به شخصیت او، نگاه مهربان، تبسم کردن، حضور بیشتر در کناریکدیگر، سهم گرفتن در امور کارها، تقسیم نکردن بر اساس جنسیت زن و مردبودن، رعایت عدالت، نظرخواهی و مشوره گرفتن در امورات مختلف زندگی، از نشانه های احترام به همسر می باشد. رعایت نکردن احترام متقابل در خانواده باعث خشونت می شود و زن و شوهر نمی دانند که در برابر یکدیگر چه مسؤلیتی دارند. برای تقویت احترام متقابل، مرد و زن خانواده باید آنچه را که به خود نمی پسندد باید به همسر خود نیز روانداشته باشد. آنچه را که برای خود دوست دارد، برای همسرخود هم قایل شود.
3 - مدیریت توقعات: یکی از راه های محوخشونت علیه زنان، مدیریت توقعات از همسر است؛ چون توقعات بیش از اندازه و بالاتر ازتوان همسر، فضایی نا مساعد و مشکوک را به وجود می آورد. انتظارات بالاتر از توان همسر، تعادل خانواده را بهم می زند و باعث خشونت های گسترده علیه زن می شود. دو همسر باید توقعات خودرا کنترل نموده و به اندازه توان و حوصله همسر، خواهش های خودرا مهار نماید.
            4- استقلالیت اقتصادی: یکی از عوامل خشونت بالای زنان، مشکل فقر و نبود کار در افغانستان است؛ چون بیشتر خشونت ها خانوادگی در روزهای عید و امثال آن بروز می کند. بخاطری که در این روزها فقر و بی اقتصادی بیشتر بالای خانواده ها فشار وارد می سازد و زن مجبور است که از شوهر خود پول مطالبه نماید؛ شوهر فکر می کند که خانمش سربار اقتصادی است و برایش مشکل تمام می شود و دست به خشونت می زند. زمانی که نیروی زن در جامعه فعال شود و زنان از لحاظ اقتصادی مستقل گردیده و به خود متکی شوند، آمار خشونت ها پایین می آید. دولت وحدت ملی باید زمینه اشتغال را برای زنان فراهم نماید. اصلاح محیط، تامین امنیت اخلاقی و اجتماعی، آگاهی دهی به زنان، مبارزه با فساد و ایجاد انگیزه های اقتصادمندشدن برای خانواده ها، در ایجاد فرصت های شغلی و کاری برای زنان کمک می کند. اگر حکومت وحدت ملی و نهادهای مسؤل بتواند جامعه به جایگاه واقعی زنان متقاعد بسازد و آنان وارد جامعه شوند، شاخ و برگ زندگی پربارتر می شود و تجربه ها پنهان و آشکار زنان و استعدادهای فردی آنان در عرصه اقتصادمندی و اجتماعی شکوفا می گردد. گرچند در این قسمت جامعه نسبت به چندسال پیش بهترشده و زنان در عرصه های مختلف از جمله در بخش های اشتغال و کار در جامعه، کم و بیش حضور دارند و دستاورهای بزرگ اقتصادی را برای خانواده و جامعه به همراه داشته است. اکنون این امیدواری پیداشده است که مردان سنت گرا، آرام آرام به واقعیت های گریز ناپذیر نزدیک می شود. پس بنا بر این، توامندی زن از لحاظ اقتصادی، یکی از راه های جلوگیری از خشونت می باشد.
5 حمایت از خشونت دیده: یکی دیگر از راهکارهای مبارزه با پدیده خشونت، مورد حمایت قرار دادن خشونت دیده گان است. چون روحیه خانم ها بر اثرخشونت های روحی و عاطفی به شدت آسیب پذیرمی شود، به حمایت های عاطفی ، مادی و معنوی بیشتر نیاز دارد. خانمی که مورد خشونت واقع می شود، به شدت در مقابل مشکلات خانوادگی سرفرود می آورد و تسلیم می شود و دست به خودکشی، فرار از منزل و حتا قتل و کشتن دیگران می زند. چون به طور معمولی، خشونت دیده گان به مراتب از لحاظ قدرت و پشتیبانی دیکران، پایین تر از فرد خشونت پیشه می باشد؛ اگر اعضای خانواده اورا حمایت نکنند، او نمی تواند به تنهایی ایستاده گی نماید و حقوق خودرا ادعا نماید. پس با این وجود، خانواده و دولت باید زنان خشونت دیده را مورد حمایت خویش قرار دهند و از آنان دلجویی نماید تا از یکسو باعث ترمیم روحیه و عاطفه خانم شود و از سویی دیگر، از بروز مشکلات بزرگتر جلوگیری نماید.
6 برخورد جدی با خشونت گران: برخورد با خشونت گران: راهکارمهمی دیگر برای رفع خشونت، برخورد جدی و عادلانه با شخص که خشونت را انجام داده می باشد. والدین و دولت نباید خشونت پیشه و قربانی خشونت را به خودشان رها کند بلکه قربانی خشونت را دلداری کند و خشونت پیشه را مورد نصیحت قرار دهد. دولت وحدت ملی در کشور باید، به پرونده های خشونت به صورت عادلانه و جدی برخورد نماید و کسانی که باعث خشونت های گسترده و تکراری گردیده باید به پنجه قانون بسپارد و در حضور مردم مجازات نماید.
7 شناسایی نمودن عوامل بروز خشونت: هرمشکل که در خانواده و جامعه بروز می کند ناشی از یک مشکلی است که در یک گوشه کار وجود دارد. تا زمانی که عامل خشونت شناسایی و ریشه یابی نشود، نمی توان با آن مبارزه کرد. خانواده های محترم به محض بروز تنش و خشونت باید تلاش نماید که عامل به وجود  آورنده مشکل را شناسایی نماید.
8 کنترل خشم و غضب: بسیاری از خشونت ها بر اساس خشم و غضب کاذب صورت می گیرد. خداوند(ج) در سوره آل عمران آیه 134 مردم را به فروبردن خشم و نیکوداری با دیگران تاکید نموده است. کسانی که خشم خودرا فرو می برند و ازخطای دیگران می گذرند، خداوند(ج) آنان را دوست دارد. رسول خدا(ص) در یک حدیثی می فرماید: پرتوان ترین شماکسی است که به هنگام غضب خودرا کنترل نماید. در دین مقدس اسلام راه های برای کنترل خشم معرفی شده اند که به چند نمونه آن اشاره می کنم. تغییر وضعیت، سکوت نمودن و پرهیز از مشاجره، مجاب ساختن خشونت گرا از طریق گوش دادن به سخنانش، ترک مشاجره و لجبازی و وضوگرفتن، در مهارنمودن خشم بسیار مؤثرواقع می شود.
نتیجه
الف: اولین نتیجه گیری از مقاله این است که خشونت در جامعه افغانستان تا هنوز قربانی های زیادی را از زنان، گرفته و با وجود کمک ها و کارهای زیادی در این مسیر، هیچ گونه تغییری در پایین آمدن سطح خشونت پدیدار نشده است. یکی از دلیل های ناکامی تلاش ها در سالهای گذشته در باره محو خشونت، بی باوری مردم در باره مقام زن می باشد.
ب: تا وقتی که آگاهی مردم بالانرفته و خشونت علیه زنان به نگرانی همه جامعه تبدیل نشده، پذیرفته شدن حقوق و جایگاه زنان برای مردم جامعه مرد سالار غیر ممکن می باشد. چون بی نتیجه ماندن تلاش ها در سالهای گذشته این مسأله را ثابت ساخته است.
ج: دولت وحدت ملی باید با راه اندازی مشوره دهی خانوادگی، بالا بردن سواد مردم، تطبیق قانون منع خشونت علیه زنان، برخورد جدی با خشونت گران، افزایش مشارکت سیاسی و فرهنگی زنان در جامعه، می تواند خشونت را از جامعه محو نماید.
د: خانواده ها و همسران گرامی  نیز با فروبردن خشم، شناسایی نمودن عوامل خشونت خانوادگی، حمایت از قربانی خشونت، مدیریت توقعات خود، توسل به دین و قران و تامین عدالت در خانواده، می تواند با پدیده خشونت مبارزه نماید.
پیام نویسنده
1 - نویسندگان، محققین،  مبلغین، رسانه ها، عالمان دینی و حوزات علمیه، باید مسؤلیت خویش را در قبال رفع خشونت علیه زنان انجام دهند تا بیشتر از این کابوس خشونت و ترس از زندگی، از زنان و مادران قربانی نگیرند.
2 نهادهای مدنی، حقوقی و رسانه ای باید، بیشتر به فکر محو خشونت باشد و دلسوزانه و صادقانه در راستایی آگاهی دهی به افراد خانواده تلاش نماید. اینهاباید روش ماهی گرفتن را به خانواده بیاموزاند نه ماهی خوردن را.
3 دولت جمهوری اسلامی افغانستان باید کمک های خارجی که برای توانمندی زنان صورت می گیرد، وجدان ملی و دینی خودرا در نظربگیرند و آن را در جاهای مناسب مصرف نمایند