زنان در افغانستان تمام مشکلات خانوادگی، کاستی ها، فقر،
غمخواری از فرزندان و کارهای سنگین را تحمل می کنند و از سوی دیگر مورد خشونت های
جسمی، روحی، اقتصادی و آموزشی قرار می گیرند. برای تداوم و تشدید خشونت های
خانوادگی و اجتماعی بالای زنان، دلایل و عوامل زیادی وجود دارند که سالهای متمادی
در اندیشه و افکار سنتی مردم پرورش یافته است.
سنت حفظ آبرو، یکی از دلایل عمده و مهم خشونت بالای زنان
است که در بین مردم افغانستان بسیار مورد توجه بوده و زنان را مانع می شود تا علیه
خشونت های خانواده گی و اجتماعی اعتراض نمایند و مجرمین و متجاوزین را به پنجه
قانون بسپارند. همین انگیزه"حفظ آبرو" باعث می شود تا عاملان خشونت های
بزرگ و کلان خانوادگی و اجتماعی مورد پیگرد و بازجویی قرار نگرفته و مجازات نشوند.
در آخرین مورد، حادثه اسفناک و سنگین که در ولسوالی پغمان ولایت کابل رخ داده است؛
دزدان و متجاوزین زنان را مورد خشونت فزیکی، جسمی و اقتصادی قراردادند ولی به خاطر
همین انگیزه که آبروی شان حفظ شوند، خودشان و اقاریب نزدیک آنان در برابر مجرمین و
دزدان، سکوت کردند و لب به شکایت نگشودند. طبق گزارش ها چند تن از زنانِ که مورد
خشونت واقع شده و بالای آنان تجاوز صورت گرفته، در شفاخانه از بین رفته است. اگر
فامیل ها و اقاریب نزدیک قربانیان علیه این جنایت کاران شکایت درج می کردند، شاید
زود تر حکم اعدام متجاوزین صادر می شد و باعث عبرت دیگر جنایت کاران می گردید.
همچنین "سنت حفظ آبرو" باعث تداوم خشونت ها و ستم
های خانوادگی و اجتماعی علیه زنان و مادران گردیده و مانع مجازات عاملان، قتل،
تجاوز و خشونت در کشور گردیده است. چه بسا خشونت های بزرگ و خانمانسوزِ که به خاطر
حفظ آبرو، در پناهگاه های محکم سنتی جایگزین گردیده و هر از گاهی از خانواده ها و
زنان قربانی می گیرند. انگیزه حفظ آبرو آنقدر برای مردم اهمیت دارد که در بسیاری
از موارد، زنا را از نظر حقوقی و منزلت اجتماعی به حیث انسان درجه دوم تبدیل کرده
است. مثلا:
1 – توقع بردگی مُدِرن از زن: متاسفانه با زنان و
نوعروسان درخانواده های سنتی به عنوان یک برده و کنیز برخورد صورت می گیرد و اکثر
خانواده های داماد، از عروس توقع بردگی و پیش خدمتی را دارد. در حالی که این سنت
نا پسند با آمدن دین مقدس اسلام نسخ گردید و مقام زن مورد ستایش و تمجید بی نهایت قرار گرفته و حقوق
آنان برای جامعه بیان گردیده است. دین مقدس اسلام، بهشت و سعادت انسانها را زیرقدم
های مادران و زنان می داند. منبع(ميزان
الحكمه : ح 22691). خسرمادر ( مادرشوهر)
تمام اختیار خوردن، مهمانی رفتن، لباس پوشیدن، کار کردن و تمام حرکات و فعالیت های
عروس را تحت کنترل دارد و به عنوان مالک و صاحب، بالای عروس خود حکمرانی می کند.
در خانواده های سنتی افغانی اطاعت از دستور مادر شوهربرای عروس واجب شمرده می شود
و در مقابل هرنوع فشار، لت و کوب، خشونت و بد اخلاقی مادر شوهر، عروس حق هیچ گونه
اعتراض و صدابلند کردن و شکایت را ندارد. دلیل این خاموشی و اطاعت عروس این است که
آبروی پدرش حفظ شود. یعنی عروس بر این باور است که اگر او در برابر ظلم و ستم خسر
مادر خود اعتراض کند، آبروی پدرش می رود. در بعضی خانواده ها، عروس ها برای جلب
رضایت مادر شوهر که از دست او ناراحت شده قربانی می شود باید خوب حسابی مورد لت و
کوب شوهر قرارگیرد تا رضایت مادرشوهر جلب شود. از جانب دیگر در خانواده های که
چندین فامیل و برادر زندگی می کند اگر کوچکترین جنجال رخ دهد، شوهر بلا فاصله بالای زن خود حمله می کند و با چوب دستی
و سیخ تنور به جان خانم خود می افتد و گناه را به گردن او می اندازد که "
اینی پدرنالدمقصر است" زنان در برابر همه این بی عدالتی ها و خشونت ها بخاطر
آبرو نریختن پدر و فامیل اش شکایت نمی کنند و اگر همه بدنش به خاطر لت و کوب سیاه
شده باشد، پیش پدر خود پنهان می کند که مره گاو شاخ زده یا از جای افتادیم. این
صبرو تحمل و ننگ آوری بیجا باعث شده خشونت ها همچنان باقی بماند و افراد خشین بدون
محاکمه و پیگرد عدلی به خشونت های خود ادامه دهند.
2 – تحقیر شخصیت زنان. زنان برای
اینکه آبروی شان نروند، هرگونه تحقیر، توهین، فحش و دشنام های خانواده شوهر را
تحمل می کنند. در مراسم ها و محفل ها، در مناطق اطراف و سنتی، بعد از این که مردان
غذاخوردند، در ظرف ناشسته آنان، به زنان و کودکان غذا می دهند. حتی غذای پس مانده
مردان مریض را به ظرف که زنان غذا می خورند می ریزند و برای شان می برند. مردان
سنتی، از صحبت کردن، مهمانی رفتن، یکجا گشتن و نشستن و حتی از سلام کردن به زنان
ننگ می خورند و اجتناب می کنند. در مجلس ها و بین مردم، خیلی وقتها به پرسش زن
جواب نمی دهد و گاهی با لحن تمسخر آمیزپاسخ سوال خانم را می دهد. همه این ها درحق
زنان و رهبران خانواده و کسانی که آینده این کشور به آنان ارتباط دارد، بزرگترین
ظلم و ستم محسوب می شود. زن درخانواده سنتی حق ندارند که از شوهر خود بپرسند، که
چقدر معاش داری و فلان مبلغ پول را کجا خرج کردی. حق ندارند که در برابر بزرگترین
اشتباهات یکی از اعضای خانواده شوهر، لب به انتقاد کردن و نصیحت کردن باز کند.
ولوکه حرفش حق باشد، کسی به حرفش اهتمام نمی ورزد و توجه نمی کند. زنان در خانواده
های سنتی هیچ وقت استقلالیت اقتصادی ندارند ولو اینکه خودش از راه زحمت و تلاش خود،
درآمد اقتصادی داشته باشند. شوهر با پول که زن جمع کرده، به حج می روند در حال که
از نظر اسلام زن استقلالیت اقتصادی دارند و خودش باید به حج برود و مرد با پول
شخصی خود می تواند حج کند. منبع( قران کريم ، سوره
النسا، آيه 11)
3 – توقع کارهای شاقه و سنگین. متاسفانه
به خاطرموجودیت باورهای و فرهنگ ضعیف اجتماعی، توقعات خانواده داماد از عروس و
خانم خانواده بیش از توان یک فرد بوده و آنها از عروس، همه کمالات را توقع دارند.
مثلا: عروس باید نان بپزد، هرنوع دیگ کردن را بلد باشد، گلدوزی را یاد داشته باشد،
اولاد داری را بلد باشد، خمیر و لباسشویی و جاروب کشی را انجام دهد. اگر نان خراب شود و یا بچکد(چقید) چند روز
به عروس نان سالم نمی دهد که چرا نان را خراب کرده است باید خود خانم نان های خراب
شده و چکیده را نوش جان کند. به خاطر که عروس یک نان را خراب کرده تا چند روز کسی
با او حرف نمی زند. اگر دیگ خراب شود، تا چند روز دیگر همه با او جنگی خواهد بود و
پیش زنان همسایه هرکس طبق میل و غرض خود از خانم شکایت می کنند. عروس هم بدون هیچ
عکس العملی که مبادا آبروی پدرش برود، بر این تحقیرها و توهین های شخصیتی صبر می
کند و در درون خود می سوزد.
در مجموع به این نتیجه می رسیم که موجودیت
باورها و فرهنگ های سنتی، یکی از دلایل بزرگ تداوم و گسترش خشونت ها در کشور می
باشد. مخصوصا سنت"حفظ آبرو" بزرگترین عامل تشدید خشونت ها و تجاوزها در
کشور می باشد و به عنوان یک پناهگاه مطمئن برای متجاوزین و خشونت گران، آنان را در
پناه خود حفظ کرده اند. چون این انگیزه نمی گذارد که چهره آنان افشا شود و کسی
علیه آنان شکایت نماید تا آنان مورد پیگرد عدلی و قضایی قرار گیرند و مجازات شوند.
مهمترین راهکارها برای حل این مشکل، ایجاد انگیزه خشونت زدایی در بین مردم می
باشد. برای جامعه باید ایجاد انگیزه شود که نگذارند خشونت گران و متجاوزین در پناه
باورها و ایده های سنتی خشونت ها و ستم هارا انجام دهند و بعد مورد پیگرد قانونی
قرار نگیرند. حکومت باید زمینه دسترسی ضعیف ترین افراد جامعه را به مراجع قانونی و
عدلی مهیا سازند و امنیت آنان را با تطبیق نمودن قانون قوانین اسلامی و کشوری
تامین سازد.