دانشگاه های خصوصی و شفاخانه های شخصی از چندین وجه به همدیگر باز می گردد.
نقطه قدرت و دوام هردوی اینها در ضعف و سقوط جوانان است. به طور نمونه: تا جوانان در کانکور دولتی چانس های خویش را از دست نداده به دانشگاه های خصوصی نمی روند و همچنان تا انسانهای جامعه از دربار و رشوت و بی نوبتی شفاخانه های دولتی بیزار نشده به شفاخانه های شخصی نمی روند. نقطه اشتراک دیگری که بین این دو وجود دارد؛ هردو منتظر هست که مردم کی نا کام می ماند ویا مریض می شوند. نقطه اشتراک سوم بین پوهنتونهای شخصی و شفاخانه های شخصی در انتفاعی بودن بیش از حد آنها است یعنی باید برای هر غیر حاضری در امتحان یک هزار افغنی پرداخت کنی و در مقابل چند روز تاخیر در فیس دادن هم باید چهار هزار افغنی جریمه شوی. در شفاخانه های دولتی مجبور هستی که به دم هر دکان دوافروشی شان پنجا افغانی نوبت بگیری و چند صد افغنی فیس معاینه پرداخت کنی. نقطه اشتراک چهارم راه یافتن مراجعه کننده گان است که به هردو ارگان به آسانی و بی قیدو شرط قبول می شوی. در مکتب اگر مکتب گریزی درجه اول باشی و نمره ات از طرف آخیر اول باشد و در کانکور دولتی هم پنجاه نمره بیاوری در امتحان کانکور خصوصی با سیصد نمره به حقوق و انجنیری می روی بخیر. آنوقت از گفتن کامیابی خود در دانشگاه های خصوصی و از ناکامی خود در دانشگاهی دولتی خجالت می کشی.
اشتراکات دیگری هم دارند که لازم به یاد آوری نیست. در مجموع پیامد های بسیار بد و منفی را روی اوضاع علمی جامعه به وجود می آورد که از جمله: هر سال باعث تنبلی و بی توجهی دولت می شود و در قبال سرنوشت فارغان صنف دوازده تلاش بی توجه می شوند و زمینه پذیرش بیشتر را در دانشگاه های دولتی فراهم نمی سازند. دوم : افراد کم ظرفیت و کم سواد بعد از چهار سال از رشته های مهم انجنیری و داکتری و حقوق از خصوصی ها فارغ می شوند و با نمرات بالا و مدرک عالی، پست های کلیدی را تصاحب می کنند و باعث کم کیفیت شدن و بی کیفیت شدن و خرابی کار ها می گردد. و همچنان آمار تلفات مریضان و فساد در ادارات و خرابی زیربنا ها و سرگها بالا می رود. سوم: قسمت اعظمی بودیجه خانواده ها در دانشگاه های خصوصی غرق می شوند و اقتصاد جامعه پاین می آید. چهارم: پذیرش های دور از تصور و کامیابی های تعجب اور شاگردان تنبل در رشته های خوب؛ باعث تنبلی و بی توجهی شاگردان مکاتب می شوند و نسبت به قبولی در دانشگاه ها خیال شان راحت می شوند و از تلاش و سعی دست بر می دارند. پنجم: مدراک علمی در افغانستان بی اعتبار می شوند و حضور بی سوادان و ضعیفان با مدارک عالی و درجه اول خود بزرگترین شوک را در سطوح علمی به وجود می آورند. وقتی که بیکار ماند به جان این و آن توطئه را شروع می کنند و خیابان آزاری را آغاز می کنند و گاهی هم خودرا فعال معدنی قلم داد می کند.
دولت باید تلاش کنند تا زمینه تحصیل معیاری وشایسته سالاری را برای جوانان فراهم کنند و روی دانشگاه های خصوصی نظارت جدی و قاطعانه داشته باشند تا کار از دست نرفته.
نقطه قدرت و دوام هردوی اینها در ضعف و سقوط جوانان است. به طور نمونه: تا جوانان در کانکور دولتی چانس های خویش را از دست نداده به دانشگاه های خصوصی نمی روند و همچنان تا انسانهای جامعه از دربار و رشوت و بی نوبتی شفاخانه های دولتی بیزار نشده به شفاخانه های شخصی نمی روند. نقطه اشتراک دیگری که بین این دو وجود دارد؛ هردو منتظر هست که مردم کی نا کام می ماند ویا مریض می شوند. نقطه اشتراک سوم بین پوهنتونهای شخصی و شفاخانه های شخصی در انتفاعی بودن بیش از حد آنها است یعنی باید برای هر غیر حاضری در امتحان یک هزار افغنی پرداخت کنی و در مقابل چند روز تاخیر در فیس دادن هم باید چهار هزار افغنی جریمه شوی. در شفاخانه های دولتی مجبور هستی که به دم هر دکان دوافروشی شان پنجا افغانی نوبت بگیری و چند صد افغنی فیس معاینه پرداخت کنی. نقطه اشتراک چهارم راه یافتن مراجعه کننده گان است که به هردو ارگان به آسانی و بی قیدو شرط قبول می شوی. در مکتب اگر مکتب گریزی درجه اول باشی و نمره ات از طرف آخیر اول باشد و در کانکور دولتی هم پنجاه نمره بیاوری در امتحان کانکور خصوصی با سیصد نمره به حقوق و انجنیری می روی بخیر. آنوقت از گفتن کامیابی خود در دانشگاه های خصوصی و از ناکامی خود در دانشگاهی دولتی خجالت می کشی.
اشتراکات دیگری هم دارند که لازم به یاد آوری نیست. در مجموع پیامد های بسیار بد و منفی را روی اوضاع علمی جامعه به وجود می آورد که از جمله: هر سال باعث تنبلی و بی توجهی دولت می شود و در قبال سرنوشت فارغان صنف دوازده تلاش بی توجه می شوند و زمینه پذیرش بیشتر را در دانشگاه های دولتی فراهم نمی سازند. دوم : افراد کم ظرفیت و کم سواد بعد از چهار سال از رشته های مهم انجنیری و داکتری و حقوق از خصوصی ها فارغ می شوند و با نمرات بالا و مدرک عالی، پست های کلیدی را تصاحب می کنند و باعث کم کیفیت شدن و بی کیفیت شدن و خرابی کار ها می گردد. و همچنان آمار تلفات مریضان و فساد در ادارات و خرابی زیربنا ها و سرگها بالا می رود. سوم: قسمت اعظمی بودیجه خانواده ها در دانشگاه های خصوصی غرق می شوند و اقتصاد جامعه پاین می آید. چهارم: پذیرش های دور از تصور و کامیابی های تعجب اور شاگردان تنبل در رشته های خوب؛ باعث تنبلی و بی توجهی شاگردان مکاتب می شوند و نسبت به قبولی در دانشگاه ها خیال شان راحت می شوند و از تلاش و سعی دست بر می دارند. پنجم: مدراک علمی در افغانستان بی اعتبار می شوند و حضور بی سوادان و ضعیفان با مدارک عالی و درجه اول خود بزرگترین شوک را در سطوح علمی به وجود می آورند. وقتی که بیکار ماند به جان این و آن توطئه را شروع می کنند و خیابان آزاری را آغاز می کنند و گاهی هم خودرا فعال معدنی قلم داد می کند.
دولت باید تلاش کنند تا زمینه تحصیل معیاری وشایسته سالاری را برای جوانان فراهم کنند و روی دانشگاه های خصوصی نظارت جدی و قاطعانه داشته باشند تا کار از دست نرفته.