بی حس
کنند های سرمایه داری و جاه طلبی چنان قدرت طلبان و جاه طلبان را بی حس کرده اند
که با صد زحمت نمی شود آنها را ملتفت مسائیل دیگر نمود. رفاه و فراغ خاطر بعضی افراد در این در کشور
فقط همان قدرت طلبی و شهرت است که اگر بمبی هم
دیوار خانه اش را بر سر عیال و فرزندانش بریزاند با خبر نخواهد شد.
اما دیگر مردم که در این سرزمین زندگی می کند و
در همسایگی اینها قرار دارندرفاه و فراغت خاطر شان تکه یی نانی هست تا بدست بیا
ورند و شاهد جان سپردن کودکش از گرسنگی نباشد. رفاه و خاطر جوانان افغانستان به
خاطر آن است تا روزانه چند افغانی کار کند
و هشت صد هزار افغانی مصارف عروسی خویش را تا نیمه های عمر تهیه نماید، رفاه خاطر
برای پدر و مادری افغانی این است که بتواند تا حدی برودت سرمای زمستان را مهار
نماید و اهل و عیالش بتواند شب از شدت سردی پلک روی هم بگذارند و خواسته ای مورد
نیاز زندگی را ازآنها نطلبند. بعضی سرمایه داران و قدرتمندان آن چنان بی حس شده
اند که از آشوب این دغدغه های که به جان مردم افتاده اند بی خبر اند و سرگرم
کمپاین ها و کش و ماکش های سیاسی خویش می باشند. آیا اینها در این دغدغه ها شریک
نیستند؟ آیا اینها از مشکل مردم بی خبر اند؟ خلاصه این که ما در محیط بی عدالتی ها
زندگی می کنیم از خود مان و خانواده مان شروع تا جامعه و مراکز آموزشی و حکومتی
مان. همه می کوشند تا حافضه های افراد را جمع اوری کنند و به تحریک احساس ها دست
یابند و لی هیچ بر درک دردها و آلام ها نکوشیده اند.
بی عدالتی و فقر و تبعیض و ملت فراموشی ها همان
درد های جمعی است که از روز قبل به روز بعدی بیشتر می شود. متاسفانه تا هنوز هیچ
کس از شهوت های شهرت طلبی و قدرت خواهی خویش فراتر فکر نکرد. شبهای بی شماری از
این معبر گذشت اما تا هنوز صبحی نمایان نشده است؛ فقر و بیکاری و مهارجت های غیر
قانوی و تهیه معیشت زندگی به قمت جان غریب شده است ، واژه های است که در این کشور
به تحقق رسیده و پیروزاند.زخم های پینه بسته دیرینه مردم با دستمال بی توجهی ها
پوشانیده شده است. در این شهر نقاشها خطوط موازی نمی کشند هرگیز به مردم ما دلهای
راضی نمی شکند.
تعداد زیادی بعد از فاصله های زیاد که از مردم
دور شده بودند اینک با نزدیک شدن دوره دیگر از انتخابات خوشان را باز هم محتاج
آرائ مردم بیچاره یافتن و از طریق های مختلیف به سراغ آنها آمده اند و رای زنی می
کنند.