۳/۱۰/۱۳۹۰

مهاجرین افغانی درایران کجاشوند(برگردند یا ....)؟

رضاکریمی یکتن ازکسانی است که درایران تولد شده وپس از20 سال زندگی درایران ،به وطن خویش برگشته وازوضعیت غیرقابل تحمل مردم افغانستان که درایران مهاجراست حکایت می کند.
برخوردهای دوگانه دولت ایران بامهاجرین افغانی سخت ترین فشار ر ا وارد می کند که شرایط زندگی را درایران غیرقابل تحمل کرده است . که نمونه های این برخورد دوگانه اخذپول زیاد در مکاتب ایرانی است که از افغانی ها گرفته می شود، تفاوت نرخ بازار که بین مشتری افغانی وایرانی گذاشته شده است ، رد مرز بی رحمانه که حتی شنیدن آن غیر قابل باور وتحمل است ، کربلای محراب می گوید یک پدر ومادر را که ازخانه افسران گرفته بود حتی نگذاشته بود که طفل خوده بگیرد بعد رد مرز شدن پدر ومادر افغانی دوطفل بیچاره یکی دم درودیگری دروسط خانه ازبین رفته بود،   وده ها موارد دیگر که دولت ایران با مهاجرین افغانی برخورد می کند باعث شده تا تعدادی از هموطنان مهاجر ما به افغانستان برگردد ویابه کشور دیگر مهاجر شوند.
اما شرایط سخت افغانستان مخصوصآ بالای مهاجرین عودت کننده نیز غیر قابل تحمل است که نمونه های آن یکی عدم پزیرفته شدن شاگردان مکتب که درایران درس خواندن ومدرک ایران را دارد که وزارت معارف افغانستان آنرا به بهانه های رد می کند.
دوم اکثر مهاجرین طی چند سال که ایران زندگی کردن کار افغانستان را بلد نیست ونمی تواند اینجا کارنماید که یکی از مشکلات جدی محسوب می شود.
سوم  شرایط نا امن بودن اکثر مناطق افغانستان است که عودت کننده گان نمی تواند به اطراف و ولایات گشت گزار نماید.
چهارم بالارفتن کرایه اطاق وخانه درکابل که دراین اواخر به حد اعظمی خود رسیده که یک دربند اطدق مبلغ چهار هزار افغانی دریک ما باید کرایه شود که یک خوانواده معمولی دریک ماه باید دوازده هزار افغانی غیر از پول گاز وبرق کرایه اطاق پرداخت کند.
کریمی میگوید از مدت می شود که فاملش از ایران کابل می آید وی درجستجوی خانه کرای است ولی خانه مناسب پیدانمی شود.
این درحال است که با افزایش عودت مهاجرین وسرازیر شدن مهاجرین از ولایات افغانستان درشهر کابل به خاطر خشکسالی وبیداد کوچیهای مسلح ، سطح کار زندگی سیر نزولی وقمت مواد اولیه وکرایه اطاق قمت زمین سیر سعودی دارد.
که باعث نگرانی هموطنان ما وبه وجود آمدن مشکلاتهای درقسمت شهر نشنی گردیده است .
عودت کننده گان ومهاجرین اکثرآ غریب کار بوده وباعث می شود تا به چوک های کارگرهای شهر کابل سرازیرشود.

۳/۰۹/۱۳۹۰

زندگی نامه ارباب خدیچه یکی از زنان نامدار افغانستان از قوم هزاره :


نام اصلی ارباب: خدیجه است اما در ادبیات عامیانه هزارگی مصطلح به خَه چَی ارباب می باشد.
نام پدر: ارباب شیر علی معروف به شیر علی کربلایی.
نام جد: ظفر علی ساکن اصلی شاطو بوده دارای یک دفتر زمین مالیه دهی بود.
نام شوهر: ملا عیسی.
سال تولد: 1301 هجری شمسی.
سال وفات: 1359 هجری شمسی که حین وفات 58 ساله بود.
تعداد اولاد: دو بچه و سه دختر.
علت ارباب شدن و رابطه پیدا نمودن به حکومت:
پدر خدیجه ارباب در منطقه ای خود شخص معروف بود، محل زندگی اش پای کوتل شاطو( جای که همیشه برفباری و پیچیش باعث مسدود شدن کوتل می گردد) هوتل وجود نداشت علاوه بر منبر که در قریه برای سرپناه شب مسافرین موجود بود، ارباب شیرعلی یک خانۀ دودی کلان داشت که بزبان عوام " شیشتنی" گفته میشد و دارای یک تابه خانه کوچک هم بود که از بالای شیشتنی راه داشت. بزرگان و کارمندان دولتی ای که چای و نان ضرورت داشتند ویا شب در قریه شاطو می ماندن خانۀ شیر علی کربلای بودند.
سید عباس حکمران حکومت کلان دایزنگی که درفصل زمستان از خوردک تخته پنجاب یعنی مقر حکومت کلان دایزنگی محل حکمروایی اش بطرف یکاولنگ می آمد راه شاطو مسدود بود، اسب و الاغ رفت وآمد نمی توانست، سید عباس را مردم بین سبد کاه کش گذاشته طور نوبت بدوش شان حمل می کردند تا به قریه شاطی رساندند. تمام اربابان یکاولنگ در قریه شاطو به استقبال حکمران جمع شده بودند، سید عباس شب را خانه ای خدیجه ارباب سپری نمود و در محضر اربابان و مردم اورا به حیث ارباب شاطو و انده انتصاب نمود خدیجه ارباب هیج وقت به حکومت کلان دایزنگی( خوردک تخته) نرفت اما در ولسوالی یکاولنگ که اول جزء واحدات اداری کابل و بعدا جزء حکومت دایزنگی گردید رفت و آمد داشت.
رویۀ اجتماعی خدیجه ارباب:
خدیجه ارباب اندک سواد خواندن را بلد بود قرآن کریم و کتاب را میخواند خط نوشته کرده نمی توانست، در تأییدات و سایر کارات رسمی مهر داشت، او خانم موقر و محجوب بود و همیشه حجاب اسلامی را رعایت می نمود بیرون از خانه همیشه با دستمال سرخ نه گله موها و کله اش را می پوشاند و چادر کلانی را می پوشید. در مجالس بزرگ بدون احساس خود کم بینی با جرأت بطور آزاد شرکت می نمود و بدون اینکه بیم و هراسی از کسی داشته باشد( که من یک زن هستم مخصوصا که در عصرش از مکتب، تعلیم وتحصیل زنها خبری نبود) در صدر جلسات خودش را می کشاند و صحبت آزادنه می نمود ارباب خدیجه هرگاهی که برای کار رسمی به مرکز یکاولنگ ویا در بامیان میرفت دامادش شیر حسن را که معروف به بابه شیر بود طور محرم با خود میبرد.
خدیجه ارباب با همسایه ها رفتار نیکو وسخاوت مندانه داشت برای همسایه های تهی دست غله و گاهی پول قرض میداد گاو و الاغش را همسایه ها بی هراس به کار می بردند.
کارکرد های خدیجه ارباب:
در سال 1350 یا 1351 خشک سالی های پی درپی کمبود و حتی قحطی غله را در یکاولنگ مانند سایر مناطق بار آورد، حکومت یک مقدار گندم در هنگرداشت تصمیم برآن گرفته شد که برای صاحب تذکره پنج سیر گندم طور قرضه داده شود. روزی تمام خانم های انده، شاطو ورستم برای بدست آوردن گندم به دروازه هنگر صف کشیده بودند خانم ها تذکره نداشتند ولسوال خلاف طرزالعمل نمی توانست اجازه توزیع گندم به خانم هارا بدهد خدیجه ارباب از ولسوال حکم فوق العاده گرفت وبعد از چاشت آنروز برای زنها بطور استثنا گندم توزیع گردید.
پس از اینکه ولسوالی پنجاب وورس توسط کشیدن سیم تلفن به مرکز بامیان وصل گردید خدیجه ارباب برای بار اول گوشی تلفن را به شاطو آورد و امر توظیف شوهرش ملا عیسی را به حیث تلفن چی از ولسوال آورد چون کوتل شاطو که یکی از کوتل های صعب العبور و برف گیر کوه بابا می باشد در فصل زمستان از لحاظ سلامتی جان مسافرین آسیب پذیر ترین منطقه یکاولنگ به حساب می آید.
خدیجه ارباب در سال 1342 امر فعال شدن مکتب انده را آورد ودر مر حله اول این مکتب را در قریه شاطو به سرای ملکیت پدرش جا داد که این سرای را حکومت برای رهایش شبانه مسافرین مخصوصا در فصل زمستان بالای نفوس 42 دفتر زمین انده طور بیگار اعمار نموده بود از طرف خدیجه ارباب  برای مکتب اهدا گردید.
در زمانیکه هنوز مردم از اهمیت آب صحی برای صحت انسان آگاهی نداشت خدیجه ارباب با استفاده از وجود کارمندان فوائد عامه ( بنام دهکده) آب چشمه را از طریق نل کشی به قریه شاطو برای استفاده خود و همسایه ها آورد.
در سفری که محمد ظاهر شاه سال 1344 به هزاره جات داشت در مسیر راه خود به قریه شاطو مورد استقبال گرم خدیجه ارباب، مردم انده، رستم و سیادره که به ابتکار ارباب موصوف در آن قریه اجتماع کرده بودند قرار گرفت. که به رسم منطقه با بازی گاو چپپی( شاخ گاو را رنگ کرده و از پارچه ای بسیار زیبا بدن گاو را پوشانده"جوول" نمود به سر گاو نوخته انداخت) دختران را برای بازی پیشپو آماده نموده و تهیه خجور"بوسراق" به حیث غذای سر دستی از اعلیحضرت استقبال نمودند. ظاهر شاه را که از این استقبال پر شکوه خوشش آمدضمن تشکر به یاورش دستور داد که برای میزبان که یک زن است مبلغ ده هزار افغانی تحفه بدهد.
بین سالهای 1346 تا 1348 (تردید از مصاحبه شوندگان است) در دوره حاکم شرابی در قریه شاطوپایئن خانم علی داد کربلایی توسط امباق خود با همدستی شوهرش طور مخفی به قتل رسانده شد حاکم شرابی به محل حادثه( قریه شاطو) هیئت آمد دست به اذیت مردم زد ، هرچه مردی که در قریه بودند چوب زدندن و بعضی ها را به طویله حیوانات بندی نمودند و زنان غساله را غرض تحقیق می خواست بطور انفرادی به اطاقش بیاورد خدیجه ارباب جداً حاکم را ممانعت کرد که تو هیچ حق نداری که در شب برای تحقیق زنهارا به اطاقت بخواهی! و ازین منظور حاکم جلو گیری به عمل آورد. در اثر سعی و پیگیری خدیجه ارباب هم جنازه پیدا شد و هم قاتلین که علی داد کربلایی و همسر دومی اش بود شناسایی دست گیر و به زندان انداخته شد.
خدیجه ارباب اولین زنی بود که با دو خواهرش بر خلاف عرف منطقه حق زمین میراث پدری شان را از نزد برادران شان گرفتند( حالانکه در آن زمان به منطقه شاطو، انده، رستم و سیادره خواهرکه حق ارث خود را از برادر می گرفت قطعا رواج نبود وحتی ننگ و طعنه بزرگ محسوب می گردید) برادران خدیجه ارباب زمین میراثی شان را برای پشتون های کوچی واقع پشته غرغری پنجاب فروخته بودند. خدیجه ارباب برادرانش را گفت که شما صلاحیت فروش حق خواهران خود را نداشتید من زمین را پس میگیرم، چندین مرتبه موضوع زمین را با کوچی  ها مطرح کرد که برادرانم اختیاز شرعی فروش زمین را نداشت زمین ما فروخته نشده  و چون معامله در غیاب من صورت گرفته و سهم برادرانم را به همان قیمت که معامله شده من خریدار می باشم اتفاقا خانم حاجی نواز خان کوچی در پشته غرغری فوت کرد خدیجه ارباب با تمام معزیزین قوم انده و شاطو یک گوسفند بزرگ را تهیه دید برسم راه عزا پشته غرغری به خیل پشتونهای کوچی به غژدی ملک حاجی نواز خان وارد گردیدند، بعد از اتحاف دعا مصیبت وارده را تعزیت گفتند، ملک حاجی نواز خان تحت تأثیر این عمل قرار گرفت و زمین مورد گفتگو را بدون کدام جنجال به خدیجه ارباب تسلیم نمود و قیمت زمین را که مبلغ 18000 هزار افغانی بود از ارباب تسلیم گردید و خدیجه ارباب سهم شرعی خود و خواهران را متصرف گردیده و حق برادران را برای شان مسترد نمود.
داکتر یوسف صدر اعظم نیز در مسیر مسافرت خود درهزارجات مورد استقبال با شکوه خدیجه ارباب در قریه شاطو قرار گرفت از پذیرایی با شکوه خدیجه ارباب و مردم شاطو، انده و رستم قدر دانی به عمل آورده مبلغ 5000 هزار افغانی برای ارباب اهدا نمود.
والی نقشبند و والی انصاری والیان بامیان که هریک بزمان خود شان که به مقصد سفر پنجاب و ورس در شاطو از طرف خدیجه ارباب مورد استقبال و پذیرایی واقع شده اند. 
گرفته شده از وبلاک قاصدی از بامیان

۳/۰۸/۱۳۹۰

با کودکان چگونه رفتار کنیم ؟ :

دقیقآ این مطلب متوجه خوانواده های ارجمند می شود که باید جهت تربیه ورشد فکری وجسمی کودکان  توجه داشته باشد.
اگرسلوک ورفتار باکودک همراه با برد باری وتحمل باشد،  کودک صبر استقامت را می آموزد.
اگررفتار وسلوک با کودک با عدالت ومساوات باشد ،  کودک عدالت خواه بار می آید.
اگر با دشمنی وخشونت با کودک رفتارکنید ،  کودک عناد ورزوکینه توزی را می آموزد.
اگررفتاروسلوک باکودک همراه با نام یاد خدا باشد ،    کودک خدا شناس ومسلمان بار می آید.
اگر رفتار با کودک از راه صداقت وراستی باشد ،   کودک راستکار وراستگو صداقت پیشه بار می آید .
اگر با کودک از روی تمسخر وریشخندی برخورد شود ،   کودک فردی خجالتی بار می آید .
اگر باکودک با تشویق تحسین بر خورد شود ،     کودک فردی متکی وبا اعتماد بنفس بار می آید .
اگر با کودک رویه پرخاشگری را پیش گیرد ،   کودک مظطرب وپرخاش گر بار می آید.
اگر رفتار با محبت ودلسوزی باشد ،   کودک مبتکر با احساس با ر می آید .
اگر رفتار با کودک همراه با تحقیر باشد ،   کودک فردی گوشه گیر وخود کوچک بین بار می آید.
اگر هنگام رشد احساس امنیت کند فردی استوار وثابت قدم بار می آید .
اگر کودک به قدری کافی در بازی وتفریح اشتراک کند ،   فردی اجتماعی بار می آید .
اگر رفتار های کودک مورد بر رسی وسوال قرار گیرد ،   فردی مسئول و وظیفه شناس بار می آید .
اگر به سوال های کودک ساده وبا توجه، پاسخ داده شود ،  فردی محقق وکنجکاو بار می آید .
اگر زندگی کودک مبتنی با برنامه وضوابطی باشد ،   کودک شخصی منظم ودقیق بار می آید .
اگر با کودکان بد قولی وبی عهدی نکنیم ،    فردی استوار وسابیت قول بار می آید.
اگر رفتار درست کودک مورد تشویق قرار گیرد ،   کودک شخصی با اعتماد بار می آید .
اگر کودکان را خوب دوست داشته باشیم ،   آنها در آینده دیگران را زیاد دوست خواهد داشت .
والدین  گرامی وارجمند به این نکات توجه داشته باشید تا درآینده یک طفل خوب وفرزند نیک داشته باشید تا مصدر خدمت به مردم وکشور خود شود.

۳/۰۷/۱۳۹۰

همایش بزرگ گرامی داشت از موفقیت روح الله نیکپا ورزشکارافغانستان:

همایش بزرگ با اشتراک حاجی محمد محقق ریس کمسیون قضای مجلس نماینده گان ورهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان ، وشماری زیادی از شخصیتهای سیاسی ، ورزشی وجوانا غرب کابل در مجتمع ورزشی خاتم الانبیا ، بخاطر گرامی داشت از موفقیت روح الله نیکپا مدال آورتکواندوی کشور، بامدال لوح تقدیراستاد شهید استاد مزاری«ر» وقهرمانی تیم فوتبال زیر 13 سال افغانستان درجنوب آسیا برگذارشد.
استاد محقق عزم واراده قوی را درعرصه زندگی شرط دانسته ویکی از راه های موفقیت زندگی درعرصه های مختلف به حساب آورد.
وی ازجونان خواست تا درزمینه های ورزشی وتعلمی درکشور تلاش نموده وهمیشه بیرق افغانستان را درمیادین بین المللی بلند نگهدارند.
جونان باید افق های تازه ر ابرای زندگی خود وجامعه خودباز کند،
 احمد بهزاد معاون دوم مجلس نماینده گان برخورد های دوگانه گی را درقسمت ورزشی درکشوریکی ازکم توجه بودن مسئولین را دراین عرصه خواند.همچنین بعضی از سخنرانان به شدت از برخورد دوگانه دولت ومسئولین المپیک شکایت نمودوازعدم حضور آنان دراین محفل دلیل بی توجه بودن آنان دانست.وگفت آنان نمی خواهد که بیرق افغانستان تا بلندای تاریخ درعرصه ورزش بر افراشته شود.
روحالله نکپاورزشکار موفق افغانستان ، نخستین ورزشکار موفق این کشور محسوب می شود، که درمسابقات المپیک بیژینگ توانست مدال برونز را برای افغانستان کسپ نماید ، ودرمسابقات جام تکواندو ونیز مدال برونزرا بدست آورد .

خاطرات سفر:

عرض سلام ادب خدمت تمام بننده گا وخواننده گان وبلاک آیینه ، با لحظات وساعات روز جمعه این هفته سفر به سالنگ وجبل سراج را خریداری کردم ، مقدمات این سفر را دانشگاه ما آماده ساخته بود.
چهارموتر کاستر را مبلغ یک هزار دالرکرایه کرده بود وچهل دانه مرغ را بریان کرده بود و200 عدد تخم مرغ را نیز آبجوش کرده بود تقریبآ 100 دانه نان نیز خریده بود، تقریبآ 15 دانه تربوز ونیمسیر بادنجان گرفته بود، دیگر هرکس از اطاض خود آبجوش وپیاله گرفته بود.
ازکابل ساعت 5 صبح حرکت کردیم تقریبا 90 نفر بودیم ، چای صبح را در پل متک نوش جان کردیم.
 بعد ازاین برنامه دلچسپ که بجای شکر درپیاله ها نمک انداخته شده بود خیلی دلچسپ بود.
طرف سالنگ حرکت کردیم بعد ازدوساعت دریک منطقه نرسیده به تونل سالنگ پیاده شدیم وموترها پارک شد تمام فرش ظرف را برداشتیم داخل باغ رفتیم آنجا را فرش کردیم برنامه ها شروع شد (فوتبال ، والبال ، بتمنتون وبعضی کسا عکس میگرفت وبعضی کسا ترتوت می خورد ، تا ساعت 12 ظهر ، بعد ازآن ناز جماعت را قصر ادا کردیم .
بعد ازان غذا را نوش جان کردیم ، بعد ازآن استاد گفت هرکس یک خاطره آموزنده از سفر داشته باشد جایزه دارد .
چند نفر خاطره سفر های از خود وداستان های عبرت آموز پیامبر تعریف می کرد
تا ساعت پنج عصر آنجا بودیم بعدا برگشتیم طرف کابل ، این سفر خیلی چیزهارا به ما یاد داد وآموختیم که چگونه مواد غزای سفر را تهیه کنیم وچگونه یک سفر ماهم سیاحتی باشد وهم آموزیشی ومعلوماتی.

۳/۰۵/۱۳۹۰

ازدواج موقت (صیغه)

ازدواج موقت یا به اصطلاح علمی صیغه که دردین مقدس اسلام مشروع می باشد اما فعالین حقوق بشر با این عمل فعلآ موافق نیست.
امروز یکی ازدوستانم آدر س راتحت نام وبلاک بیوه (      http://biwa.blogfa.com/                     ) برایم امل کرده بود .
خیلی برایم جالب بود ولی وقتیکه این آدرس را جستجو کردم موضوعات مختلف را دراین وبلاک در باره ازدواج موقت مطرح کرده بود ودرمجموع وضعیت بالا رفتن مصارف عروسی درافغانستان وازدست رفتن فرصتهای ازدواج درسن مناسب واقتصاد مناسب برای جوانا ن را مطرح کرده بود که یکی از راه های جلوگیری از شیوع فساد اخلاقی ، ازدواج موقت است .

ازدواج موقت یا صیغه یا متعه
علاوه بر ازدواج دائم نوع دیگری از ازدواج در اسلام است که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی (با مهریه‌ای معلوم)، بین دو طرف (زن و مرد) بسته می‌شود. البته به گفته حقوقدانان و فعالان حقوق زنان در ایران نظیر زهره ارزنی «هیچ‌گاه متعه را ازدواج موقت نمی‌گویم و خیلی از فقها هم آن را ازدواج نمی‌دانند، چون در شریعت ما هم ازدواج دو نوع تعریف نشده‌است. متعه یعنی تمتع، درحالی‌که هدف از ازدواج تشکیل خانواده است.»
در این نوع از ازدواج که به صیغه یا متعه یا ازدواج موقت معروف می‌باشد ٬ زن و مرد پس از شناخت یکدیگر و صحبتهای اولیه در صورتی که هر دو طرف به این امر راضی باشند مدت زمان صیغه و همچنین میزان مهریه را خودشان به صورت توافقی تعیین می‌کنند. در ازدواج موقت زن و مرد باید به صورت عربی یا فارسی متن صیغه رابخوانند.
متن صیغه به عربی:
زن میگوید: «زوجتک نفسی فی المُدة المَعلومة علی مِهر المَعلوم» و مرد نیز جواب می‌دهد: «قَبِلتُ».
متن صیغه به فارسی:
زن میگوید: «من خودم را به عقد ازدواج تو درمی‌آورم برای مدت زمان مشخصی و با مهریه مشخصی» و سپس مرد بلافاصله می‌گوید: «قبول دارم».
مدت زمان و مبلغ مهریه باید قبل از خواندن متن صیغه مشخص شود. در این نوع ازدواج اگر دختر باکره باشد باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد٬ ولی اگر باکره نباشد٬ نیازی به اجازه ندارد. ازدواج موقت در مذهب شیعه (آنان که بر این باورند که امام علی امام اول شیعیان و جانشین رسول گرامی اسلام است)امری مستحب موکد میباشد و بر آن تاکید شده‌است و ائمه اطهار نیز از آن به نیکی یاد می‌کنند و آن را یادگار رسول الله میدانند و بیش‌تر به آن عمل می‌کردند. همچنین مرد مسلمان می‌تواند با زنان اهل کتاب مانند مسیحیان و یهودیان نیز ازدواج موقت داشته باشد. ولی زن مسلمان(شیعه) فقط با مرد مسلمان می‌تواند ازدواج موقت بکند.
بنابر نظر بعضی از مراجع شیعه «برای دختر رشیده اذن پدر در ازدواج موقت ضرورتی ندارد»پس از تعیین مدت زمان عقد و مهریه٬ با خواندن صیغهٔ عقد زن و مرد به یکدیگر محرم می‌شوند.

 منبع گروه پژوهشی ازدواج موقت:

۳/۰۴/۱۳۹۰

افتتاح مرکزآموزش های تعلیمی وحرفه وی برای زنان وکودکان درمنطقه دشت برچی:

               هنگام افتتاح مرکز آموزشی توسط فتانه گلانی
                نمونه از صنف خانم های اشتراک کننده
                             فتانه گیلانی رییسه اجتماع زنان افغانستان
این مرکز آموزشی برای زنان وکودکان، درمنطقه دشت برچی افتتاح گردید .
دراین مرکز برای زنان زمینه سواد آموزی ، آموزش های حرفه وی شامل خیاطی ، خامک دوزی وصنایع تولیدی ایجاد شده است .
برای اطفال دراین مرکز ، زمینه آموزش وپرورش فراهم خواهد شد، فتانه گیلانی ریسه اجتماعی زنان افغانستان درمراسم گشایش این مرکزگفت ، دراین مرکز حدود صد تن ازخانمها ودوصد تن از کودکان به مدت یکسال فرا خوانده خواهد شد .
این درحال است که پایین بودن سطح سواد دربین زنان باعث مشکلات های اجتماعی واقتصادی می گردد وبه گفته فعالین حقوق بشر باعث نض حقوق آنان می شود.

۳/۰۳/۱۳۹۰

برگزاری همایش بزرگ علمی وتربیتی جامعه المصطفی العالمیه - کابل:


همایش بزرگ علمی وتربیتی تحت نام قرآن ونیایش با نگاه به صحیفه سجادیه ، با اشتراک حاجی محمد محقق ریس کمسیون عدلی وقضای مجلس نمایندگان افغانستان ورهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان ، محمد آصف محسینی مئوسس پروژه بزرگ خاتم النبیین وریس شورای علمای شیعه افغانستان ، سفیر جمهوری اسلامی ایران درکابل ، ریس نمایندگی جامعه المصطفی العالمیه درکابل وصدهاتن از اساطید وعلمای دینی نمایندگان پارلمان افغانستا به شمول استاد محمد اکبری واستاد عرفانی یکه ولنگی؛  برگزارشد.
سخنرانان دراین محفل در رابیطه به ارزش دعا ونیایش دردین مقدس اسلام ونگاه به صحیفه سجادیه (دعای امام زین العابدین ) به ایراد سخن پرداختن ودعا را تنظیم کننده رابیطه مستقیم انسان با خدا عنوان نموده وقرآن را یک کتاب شفا بخش به درد های جامعه دانسته وصحیفه امام سجاد «ع» را مفسر خوبی این کتاب آسمانی دانسته ومردم را به فرا گیری وآموختن آن دعوت کرد.
مسئول نمایندگی جامعه المصطفی از برگزاری المپیاد بزرگ علمی نیز یاد آوری نمود که بیش ازهزاران تن از محصلین دراین المپیاد درسه سطح(مبتدی ، متوسط وعالی ) شرکت نموده بودن.
بیست شش نفرمقام اول ، بیست نه نفر مقام دوم وسی وهفت نفر مقام سوم را دراین مسابقه علمی بدست آوردن که جوایز وتقدیرنامه ها اعطاگردید.
استاد حاجی محمد محقق درضمن سخنرانی خویش فرصت موجوده را درافغانستان برای تحصیل علم رضایت بخش عنوان  کرد واز تمام جوانان خواست تا ازاین فرصت بدست آمده استفاده کافی ودرست نماید.
استادمحقق،  از نماینده گی جامعه المصطفی تشکر نمود که درافغانستان خدمت می نماید، علم درمجموع ازنظر اسلام دارای اهمیت وارزش است.
محمد آصیف محسینی ریس شورای علمای شیعه افغانستان ، گفت علما باید با مسایل روز آشنا باشد طلبه های که بیرون از کشور بدوراز مسایل سیاسی واقتصادی کشور تحصیل میکند ، چیزی برای خود ندارد.
(طلبه ازبیرون کشور تازه به کابل آمده بود بانک ملی افغانستان را خوانده بود:(بأنکه ملی ) علما باید با تمام مسایل آشنا باشد .
مفسرواقعی قرآن واسلام باشد نه اسلام نما وی از اجرا وتطبق قانون اساسی افغانستان ناراض بوده وگفت که درقانون اساسی آمده که خوردن شراب حرام است با آنکه بعضی وزیران دولت افغانستان شراب می خورد.
وی گفت تا زمانیکه استقلالیت کامل علمی ، سیاسی وقانونی نداشته باشیم ، دینی کامل هم نداریم.
مردم باید بفهمند که قرآن درقسمتهای اجتماعی ، سیاسی واقتصادی چه دستوراتی دارد آیت الله محسینی دانشگاه های افغانستان را دراین قسمت خیلی ضعیف عنوان کرد وگفت استادانی که از پاکستان می آیداصلآ علمیت ندارد غیر از نفاق افگنی ودوئیت دیگر کار نمی کند دردانشگاه دراین زمینه وظیفه نماینده گان پارلمان است تا رسیده کند ، وی ازچاب شدن کتب درسی مکتب طبق مزهب شیعه یاد آوری کرد وگفت دستهای کار می کند که نمی گزارد این کتب درسراسر افغانستان پخش شود.
برگذاری چنین محافل علمی وتربیتی خالی از مفاد نیست .









۳/۰۲/۱۳۹۰

مادرواژه ای است سرشار ازامید وعشق :(اشعار مناسبت میلادحضرت زهرا)

روز مادر روز میلاد حضرت زهرا «س» را برای تمام شما هموطنان عزیز تبریک عرض می کنم .
زهرا  الگوی جامعه بشریت وخانه داری است ،میلاد حضرت بتول و هدیه آسمانی خدا به رسول، بانوی ملکوت و جبروت، حضرت صدیقه طاهره (س) گرامی باد.

 امشب، آسمان مکه آذین¬بند قدوم دختر خورشید است و کعبه و زمزم و صفا، سرود خوان آمدن کوثر جاری رسول خدایند.
ولادت حضرت فاطمه(س) مبارک باد.
 میلاد زهره زهرا، طاهره مطهره، کوثر رسول، حضرت زهرای بتول بر همه مسلمانان جهان مبارک باد.
 میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (س) مبارک باد.
 سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان مبارک باد
امام صادق(ع)می فرمایند:

فاطمه را از آنرو فاطمه گفته اند که مردم از شناخت او عاجزند.

زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته
دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته
مریم زمکتب او درس حیا گرفته
جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته

فاطمه يعني شرف،يعني حجاب
فاطمه فخر زنان، روز حساب
فاطمه يعني رضاي کردگار
شاهکار خلقت پروردگار
ولادت حضرت فاطمه(س) مبارک باد

عالم شده معطر از گلشن خدیجه
خندد گل محمد در دامن خدیجه
آنان که دیده بستند از خدمت خدیجه

سرای احمد امشب رشک طور است
زمین و آسمان غرق سرور است
نهد پا در جهان دخت محمد(ص)
به راهش از جهان گلریز حور است

یا زهرا(س)
ای که فقط مقام تو خیر النسا شده
لعنت برآنکه منکر صدق شما شده
جایی که انبیا همگی سائلند وبس
لعنت برآنکه آمده وبی حیا شد
 تو دختر رسول ترین برگزیده ای
احمد برای توست اگر مصطفی شده
شیعه شدن که روزی هر کس نمی شود
هر کس که شیعه شده ز عطای شما شده
 در سجده ات که تا به سحر طول می کشید
شد عاقبت به خیر هر آنکه دعا شده
بعد از ولایت تو و تصدیق تو دلم
احساس می کنم چقدر با خدا شده
تو مادری نمودی و ما را خریده ای
تو خواستی که خاک من از کر بلا شده
ما را ببخش نوکر خوبی نبوده ایم
گاهی اگر غلام شما بی وفا شده
تکلیف محوریست مرام تو تا ابد
در این مسیر عمر جوانت فدا شده
تکلیف ماست تابه فرج منتظر شدن
این امتحان سخت که تکلیف ما شده
 ما را به سوی مهدی تو می کشد ولی
دوران ما زدوری او پر بلا شده
این نیز از مجاری فیض خود شماست
پایم اگر به مجلس این روضه وا شده
***************
 یا زهرا(س)
زهرایت ای علی جان جزنیمه جان ندارد
امید زنده ماندن در این جهان ندارد
خواهم که اشک غربت از چهرات بگیرم
شرمنده ام که دیگر دستم توان ندارد
جز فضه کس نداند در پشت در چها شد
من لب نمی گشایم محسن زبان ندارد
هرکس سراغم آمد با او بگو که زهرا
قدرش عیان نگردید قبرش نشان ندارد
حتی یهودیان هم در خانه در امانند
در بین خانه ی خود زهرا امان ندارد
سروده ی حاج حبیب الله موحد
*************
 یا زهرا(س)
باغ را آتش کشیدند و گل و گلزار سوخت
یاس در پشت در اما با در و دیوار سوخت
گرچه اتش بر نبی و آل او باشد حرام
سینه ی گل از فشار تیزی مسمار سوخت
شعله ی سرکش چنان در پیچ و تاب افتاده بود
کز تب و تابش دل ایثار هم بسیار سوخت
یک طرف گل بود و غنچه سوی دیگر خشم و کین
گلشن امن الهی در میان نار سوخت
چهره ای را که خدا هم از محبت دوست داشت
شد کبود از ضربت سیلی و آتشبار سوخت
تا که در بر سینه ی انسیه الحورا ننشست
دل شکست از این مصیبت دیده از دیدار سوخت
باغبان در باغ بود اما دو دستش بسته بود
پیش چشمان تر او دلبر و دلدار سوخت
آنکه گلبرگ شقایق بر رخش جا می گذاشت
بهر یاری کردن مولای خود خونبار سوخت
گل کجا و تازیانه، سیلی و ضرب لگد
در میان حسرت غم مادر احرار سوخت
خانه زاد حق تعالی از جفا خانه نشین
قلب عالم از نوای حیدر کرار سوخت
لرزه جسم غنچه ها و شرم روی باغبان
گوئیا عرش و فلک را کینه ی کفار سوخت
یادگاری را که پیغمبر سفارش کرده بود
گاه بازو گشت نیلی و گهی رخسار سوخت
سروده ی حبیب اله موحد
*****************
شب تاریک کنار تو به سر می آید
نام زهرا به تو بانو چقدر می آید
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده ست
خار هم پیش شما گل به نظر می آید
ونبوت به دوتا معجزه آوردن نیست
از کنیزان تو هم معجزه بر می آید
به کسی دم نزد اما پدرت می دانست
وحی از گوشه ی چشمان تو در می آید
پای یک  خط تعالیم تو بانو!  ولله
عمر صد مرجع تقلید به سر می آید
مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین
چه بلایی به سر اهل هنر می آید
مانده ام لحظه ی پیچیدن عطر تو به شهر
ملک الموت پی چند نفر می آید؟!
سروده کاظم بهمنی
****)





۳/۰۱/۱۳۹۰

شعردرباره فرارطالبان زندانی :ما میریم ازاین شهر این شهر ازتوباشد

دولت افغانستان میگه:  به هرکه دست راستی دادم خیانت کرد  بگو بهر خدا باکه اعتبار کنم
ما میریم ازاین شهر این شهر ازتوباشد
همه لطف صفای افغانستان ازتوباشد
ماخوب میدانیم که مامیریم زیادت
این ظلم ستم ها تنها ازتوباشد ، همه لطف سفای قندار جان ازتوباشد مامیریم ازاین شهر
بعد رفتن ما همه جا را بگردید همه جارا بگردید،   
بیابی بنلادن را ولی مارانیابی ولی مارا نیابی 
ما میریم ازاین شهر قندار ازتو باشد همه لطف صفای وطندار ازتو باشد 
************

رفته رفته طالــــــــبان آزاد ز زندان مـــــــــــی شود

روز به روز این بمب و نارینجک دو چندان می شود

زره زره شــــــو ریشـــــی ها باز پـــــیوندد بهــــــــم

لــــــــحظه لحظه انفجار شان فـــــــــراوان می شود



۲/۳۱/۱۳۹۰

حمایت اهالی غرب کابل از تاسیس مصلای رهبر شهیداستاد مزاری«ر»

همایش بزرگ مردم غرب کابل باصدور قطعنامه یی خواهان پیگیری عاملان استفاده جو وفرصت طلب از سوی مراجع عدلی وقضای شده واز مردم خواستند که تا در امر اعمار مصلا سهم بگیرند.
به گفته آنها کار اعمار هم اکنون آغاز شده است ، که قرار است به صورت اساسی ساخته شود.
دراین قطع نامه آمده است که پروژه بزرگ خاتم الانبیا به هیچ وجه قابل تغیر نیست ، وکسانیکه تبلیغات می کند برای فریب وتخریب افکار مردم بوده وحقیقت ندارد ، ومصلای رهبرشهید« ر» یکی از زیرمجموعه های این مجتمع خواهد بود.
قرار است مصلای بزرگ شهید مزاری دربخشی از پروژه بزرگ خاتم الانبیا اعمارگردد و به گفته مسئولین هیئت مدیره این کار ، اعمار آن عملآ جریان دارد.
طبق دستور صریح نمبر 421 مورخ 16/8/1371  وحکم ریس جمهور وقت برهان الدین ربانی زمین مجتمع خاتم الا نبیا عام المنفعه بوده ومربوط شخصی وموارد خاص نیست .از آن می تواند اهالی غرب کابل در امورات دینی ،، مذهبی واجتماعی استفاده کرد که به گفته اهالی غرب کابل ما خواهان ایجاد مصلای رهبر شهید دراین مقطع اعمار می کنیم .






۲/۳۰/۱۳۹۰

مدارس وحوه زات علمیه درافغانستان:

 مدارس درافغانستان توام با چالشها ومشکلات بوده که امروز با داشتن صدها طلاب ومحصیل نتوانسته که درکشور وجامعه فعالیت وخدمت محسوس را داشته باشد با آنکه رسالت حوزه مهمتر از همه ار گانهای اجتماعی ، تبلغی وفرهنگی است .
درکابل چندین حوزه علمیه ومدرسه فعال می باشد که هرکدام صدها تن از طلاب دینی را جلب جزب کرده است ولی بشتر افرادضعیف ، کهن سال است که نمی فهمم چه قسم این افراد وارید حوزه شده است .

با برگذاری یک ساعت درس در روز مدارس برنامه دارد وبشتر متون عربی تدریس می گردد بخاطر آشنای طلاب دینی با حدیث وقرآن کریم ، امادریک سیمنار عمومی تحت نام حوزهای گذشته ، حال وآینده درافغانستان که سال گذشته درکابل با اشتراک هزاران تن از علمای دینی برگذارشده  بود شکایت ازعدم توجه مئولفین کتب درسی ، ومسئولین شکایت نموده بودن که باید دراین قسمت توجه جدی صورت گیرد ، دراین سمینارکار کرد علمایان دین در سالهای گذشته مورد انتقاد قرار گرفته که هزاران تن از علمای دینی درسراسر افغانستان از حقوق شهریه بر خوردار بوده وبحیث یک عالم نتوانسته که در جامعه کار نماید .
یک روز در مدرسه جامعه الاسلام شهریه پرداخت می کرد که درآنجا برابرشدم وقتی که وضعیت طلاب را بر رسی کنی شاید فکرکنی مظلوم ترین وفقیرترین افراد جامعه یک طلبه می باشد ، راستش هم طلاب دینی در یک سطع بسیارپاین قراردارد .
یک درس مضمون عربی تمام اوقات یک طلبه را پر می کند وهیچ گونه در آمد مالی ندارد ونمی گزارد که طلبه درتعامل اجتماعی باشد وبا مسائل  مختلف جامعه آشنا باشد .
نکات که باعث عقب ماندگی جامعه طلاب نثبت به دیگران شده دراین قسمت یاد آوری میکنم:
  1  - عدم توجه مسئولین به سرنوشت مدارس دینی .
  2 - عدم جلب جذب علمایان دینی به مراکز مهم کشور.
  3 - عدم مقاطع ومراحل درسی در حوزه چون یک طلبه سالها هم که در مدرسه باشد کدام مدرک داده نمی شود.
  4 - عدم تعاملات اجتماعی طلاب در جامعه.
  5 - مشکلا اقتصادی .
  6 - مشکلات میتود ها ورویشهای تدریسی در حوزه.
امیدوارم که درآ ینده با چشم نگری جایگاه حوزه در افغانستان ، حوزه پیشرفت نموده وطلاب ازاین مشکلات رهای یابد.

۲/۲۹/۱۳۹۰

دانشگاه مجازی المصطفی:


این دانشگاه توست گروه مطالعات اسلامی به منظور تهیه وارائه دوره های کوتاه مدت آموزشی در سال 1388 تشکیل گردید.
به گفته ریس این دانشگاه که در یک جلسه درس اخلاق در پایان وقت کمی معلومات در مورد این دانشگاه ارائه نمود   این دانشگاه یک کانون انترنیتی است که از تمام کشور ها می تواند محصل بپزیرد ودر پایان تحصیل پایان نامه می دهد .
این دانشگاه جهت فراگیری معارف اسلامی، زبان وادبیات، رشته های مختلف را تعقیب می کند، رشته های کوتاه مدت این دانشگاه :(قرآن وحدیث، دعا، کلام ، مسایل جدید ، تربیت وفرهنگ .....)
که تمام درسها به شکل غیر حضوری وبا استفاده از فضای سایبر ویا به شکل تلفیقی ارائه می گردد.

۲/۲۸/۱۳۹۰

مصاحبه با خانمی بن لادن رهبر القاعده بعد ازکشته شدن بن لادن:

در ابتدا برایمان شرح بدهید که زندگی شما با "أسامه" چگونه است؟
من در دوران زندگیم با وی، بارها و بارها ساعات بسیار زیادی را انتظار کشیدم تا او در اواخر شب به خانه باز گردد. او پیش از خواب، مدت زمان زیادی دراز می کشد و فکر می کند. شب ها کم می خوابید. تقریبا هر شب فقط دو یا سه ساعت. در چنین زمان هایی دوست ندارد کسی با او حرف بزند. گاهی تلاش می کردم در چنین زمان هایی با او حرف بزنم، اما خشمگین می شد و به من مجال صحبت نمی داد. دیگر عادت کرده بودم. با اینکه در کنارم بود، اما در چنین زمان هایی احساس غربت می کردم. در چند وقت اخیر به نظر می رسید مضطرب و نگران است. به قدری ناآرام بود که هر شب برای خوابیدن قرص مسکن و یا خواب آور می خورد.

آیا شما با دیگر همسران "أسامه" در یک خانه زندگی می کردید؟
خیر، هر کدام در منطقه ای و در خانه ای جداگانه بودیم. دو تن از همسران در شهر قندهار در دو نقطه مختلف شهر بودند. سومی در کابل زندگی می کرد. من هم در کوه های "تورا بورا" سکونت داشتم. هفته ای یک روز پیش من بود. من و دیگر همسران او در ماه یک بار یا هر دو ماه یک بار دور هم جمع می شدیم، البته به درخواست خود "أسامه". معمولا یکی از پسرها را دنبال ما می فرستاد تا در منزل یکی از همسران گرد هم آییم. البته بیشتر وقت ها در خانه "أم عوض" جمع می شدیم. "أسامه" به من اجازه خروج از منزل به تنهایی را نمی داد و می گفت: اگر چیزی لازم داری یکی از بچه ها را برای خرید بفرست.

کمی بیشتر از او بگو؟
در چند وقت اخیر کمتر حرف می زد. بیشتر در فکر فرو می رفت. در چند ماه اخیر گاهی می شد بجای اینکه هفته یک بار پیش من بیاید، دو هفته و یا حتی گاهی سه هفته یک بار سر می زد و وقتی علت را می پرسیدم، می گفت گرفتار است و مشکلات زیادی دارد. می گفت: جلساتش با "ملا عمر" و دیگر رهبران طالبان بیشتر شده از همین رو برای کارهای دیگر کمتر وقت دارد.

بیشترین غذایی که "أسامه" دوست داشت چه بود؟
او بیشتر دوست دارد نان، ماست، عسل و خرما بخورد. گاهی هم گوشت می خورد.

به نظر شما علت اینکه او شما را از خروج از منزل منع می کرد، ترسش از مردان گروه طالبان بود؟
نمی دانم اما بعضی وقتا که می پرسیدم می گفت "می ترسم که طالبان یک روز علیه من بشوند و به دنبال نابودی من و یا انتقام گرفتن از من و خانواده ام باشند. البته این احتمال بیشتر در صورتی ممکن است که آمریکا به یکی از اعضای این گروه پول هنگفتی بدهد و در واقع او را بخرد تا در مقابل ما را بفروشد و لو بدهد، زیرا من اختلافات بسیار اندکی هم با ملا عمر دارم".

آیا "أسامه" برای شما محافظ گذاشته بود؟
بله، تعدادی از نیروهای او از ما حفاظت می کردند. بیشترشان از اعراب که به افغانستان مهاجرت کرده بودند اما بین آنها غیر عرب هم پیدا می شد.

نزدیک ترین فرد به "أسامه" چه کسی بوده است؟
او بیشتر اوقات در مورد "ملا عمر" و "سلیمان أبو غیث" و "أبو حفص" صحبت می کرد. می گفت "اراده و صبر بسیار زیادی دارند". از همین رو هر گاه می خواست به سفر برود، یکی از این سه نفر را با خود به همراه می برد. البته او هم تعداد نسبتا زیادی محافظ شخصی داشت، از مردان قبایل افغان و مبارزان عرب. چندین خودرو هم او را همراهی می کرد.

آیا او تاکنون به شما گفته بود که می خواهد آمریکا را مورد حمله قرار دهد؟
هیچ وقت به ما خبر نداد، فقط همیشه در مورد تسلط و چیرگی آمریکا در جهان و همکاری این کشور با "اسرائیل" سخن می گفت. گاهی می گفت که طرح بزرگی در سر دارد اما جزئیات آن را فاش نمی کرد. "أسامه" معتقد بود که آمریکا اعراب را خار و ذلیل می کند و از همین رو اکثر جوانان عرب از آمریکا نفرت دارند و حاضرند در راه نابودی آن جان بدهند.

آیا چیزی در مورد انفجار سفارت آمریکا در نایروبی و دارالسلام تعریف می کرد؟
او همیشه می گفت که "آمریکا دشمن اول و اصلی است لذا مستحق آن است که چنین بلایی سرش بیاید و سفارت هایش منفجر شوند. آمریکا استحقاق بیش از این را هم دارد. تعدادی از جوانان با امید به خدا موفق شدند با انفجار این دو سفارت درس بزرگی به آمریکا بدهند." او آنها را مدح می کرد اما هیچ گاه نمی گفت که در آن دست داشته است.

وقتی در خانه شما بود، چه کسانی به دیدن او می آمدند؟ و وقتش صرف چه کارهایی می شد؟
در مورد بخش اول پرسش، نمی دانم زیرا نمی گذاشت من مردان غریبه را ببینم. اما در مورد بخش دوم، خانواده، تجارت، اداره شبکه القاعده.

بیشترین تجارت او چه بود؟
زمین و ساختمان. البته شرکت هایی داشت که زیر دست او کار می کردند. این شرکت ها علاوه بر ساختمان سازی، در زمینه راه سازی و غیره نیز فعالیت می کردند. فقط می دانم که در سازندگی افغانستان تلاش بسیار زیادی کرد.

آخرین باری که او را دیدید کی بود؟ چه گفت؟
مدتی پیش از حوادث معروف به 
۱۱ سپتامبر. پیش من آمد و گوشی تلفنی به من داد و گفت: با خانواده ات تماس بگیر و بگو که مدت نسبتا طولانی نخواهی توانست با آنان ارتباط برقرار کنی. البته نگفت که قرار است چه اتفاقی بیفتد و ما قرار است به کجا برویم. من هم با مادرم تماس گرفتم و گفتم. خودرویی آماده کرده بود. فورا ما را از آن خانه خارج کرد. به همراه یکی از پسران و یکی از محافظانش ما را به محل دیگری فرستاد. نام آن محل را نمی دانستم، فقط احساس کردم که نزدیک مرز پاکستان هستیم. در منزل شخصی یکی از رهبران قبایل آن منطقه اقامت کردیم. چند روز بعد حوادث ۱۱ سپتامبر رخ داد و فورا جنگ آمریکا علیه "أسامه" و طالبان آغاز شد. آمریکا به افغانستان حمله کرد. ما به مناطق کوهستانی پناه بردیم. حدود ۲ ماه با بچه هایم در یک غار زندگی کردیم. پس از آن یکی از پسران "أسامه" با چند محافظ آمدند و ما را به میان قبایل بردند. پس از رسیدن فهمیدم که در پاکستان هستیم. البته در نزدیکی مرز افغانستان.

شنیده ایم که "أسامه" همواره از درد کلیه رنج می برد. آیا این خبر صحت دارد؟
او همیشه از درد در شکمش رنج می کشید، اما درد کلیه بود یا چیز دیگر نمی دانم. شاید معده اش بوده است. حتی یک بار هم برای درمان به پاکستان رفته بود.

چند وقت است که او را ندیده اید؟
از وقتی به پاکستان آمده ایم. مدت زیادی نیست.

آیا معتقدی که "أسامه" کشته شده است؟
خیر، احساس می کنم که زنده است. اگر کشته می شد همه جهان می فهمیدند. مرگ "أسامه بن لادن" چیزی نیست که پنهان شود.

کار یا فعالیت های مورد او چه بود؟
ماهی گیری بیشتر کاری بود که دوست داشت. چندین بار هم با دوستانش برای ماهی گیری رفت.

آیا ناراحتی که همه جهان به همسرت می گویند "تروریست"؟
خیر، زیرا این قضا و قدر است. البته به نظر من او تروریستی که غرب می گوید، نیست.

آیا چیزی از شبکه القاعده برای شما تعریف می کرد؟
همیشه در مورد افراد یا گروه های مبارز و مجاهد که با او کار می کرد، سخن می گفت. حتی زمان جنگ مبارزان علیه اتحاد جماهیر شوروی.

شما از "أسامه" فرزند داری. آینده آنان را چگونه می بینی؟
برای اصلاح و هدایت آنان در مسیر درست یعنی "کتاب و سنت" تلاش خواهم کرد. این قضا و قدر است و ما نمی توانیم با آن مخالفت کنیم.

وقتی طالبان مدرسه ها را جمع کرد و تدریس به جز دروس دینی در افغانستان منع شد، فرزندان شما چه می کردند؟
"أسامه" برای آنان معلم خصوصی گذاشته بود که به آنان انگلیسی، کامپیوتر، عربی، ریاضی و غیره درس می داد.

آیا این تفرقه و بی عدالتی نیست که فرزندان شما درس بخوانند اما افغانی ها محروم باشند؟
تعلیم حق مسلم هر کودکی است اما تعطیلی مدارس که به دستور و خواست "أسامه" نبود، طالبان این کار را کرد.

به عنوان آخرین سوال، آیا فکر می کنی که یک روز "أسامه" بتواند دوباره پیش شما بیاید؟ و آیا با توجه به وضعیتی که دارد، او را می پذیرید؟
نمی دانم که بتواند و یا نتواند که بیاید. اما در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتن او باید در همان موقع تصمیم گرفت زیرا وضعیت "أسامه" با همه متفاوت است.

کلانتر، داروغه ، شیخ ، ارباب .... :

درمناطق اطراف ومحلات دور دست افغانستان بزرگان وصاحب اخطیاران بشتر به اسم کلانتر، دارووغه ، ارباب ، شیغ آخون ، جگلن یاد می شود ودر اکثر جاها وموارد به خاطر اینکه احترام کرده باشد بنام دختر وپسر یاد می شود (آته ظاهر، آته حکیمه ...)
اما این نام وتخلص برای هرکس نیست بلکه برای کسانی است که یک ویژه گی خاص دارد .
کلانتر برای کسی می گوید که زیاد الاغ سودا گری می کند وچیلی گیری می کند .
داروغه برای کسی می گوید که کمی اخطیار دار است وصاحب یک مقدار زمین است وچند دهقان چند مزدور داشته باشد ، داروغه باید یک اصپ سواری خوب داشته باشد که برای نان چاشت داروغه را از خانه جای برساند.وروز میدان پس نماند.
ار باب کسی است که بیرون از قوم با دولت وحکومت کمی رابطه داشته باشد وگپ سخن مردم را بجای برساند ، که همیشه با لباس کمی متفاوت با دیگر مردم دربین جامعه حرکت می کند.
دراین سه طایفه از بزرگان اصلآ سواد داشتن مطرح نیست آنقدر بی سواد باشد که خط هم خوانده نتواند ولی گپ زدن بلد باشد ورو دبل باشد وشرم گین نباشد یکی از شرطها این است که پر حرف باشد وزمین داشته باشد.
ولی شیخ برای کسی اطلاق می شود که کمی سواد داشته باشد وسر دستر خان دعا بتواند وروزهای عزاداری منبر روی داشته باشد وقیه بخواند.
ولی آخوند برای با سواد بی سواد اطلاق می شود گاهی جوانان هم میتواند مصداق این تخلص قرار گیرد، کسی که زیاد خرابات وخراج است هم آخون می گوید کسانیکه دوزنه است هم آخون میگوید.

۲/۲۷/۱۳۹۰

اساس واصل زندگی ازنظرزرتشت:

راه وآیین بزرگان که همیشه موفقانه وآبرومندانه دراین عالم زیستند وزندگی کردن که امروز ازآنها نام نیکوی باقی مانده وراه رویش وگفتارپند شان راه گشای زندگی ما وشما می گردد والگوی برای زندگی موفقیت مندانه ما است .
زرتشت یکی از اشخاص معروف ومشهور است که در دنیا با سربلندی وخوشبختی زندگی کردن .
زَرتُشت یا زَردُشت یک پیامبر ایرانی بود که مزدیسنا، دین زرتشتیان را بنیان گذاشت. وی همچنین سرایندهگات‌ها، کهن‌ترین بخش اوستا می‌باشد.

نام زرتشت مرکب است. از «زَرَت» که ممکن است معنی زرد و زرین یا پیر داشته باشد و «اشترا» که برخی آن را شتر و برخی معنی آن را آسترابه معنی ستاره در نظر گرفته‌اند. دارندهٔ شتر زرد، دارندهٔ شتر پیر، دارندهٔ شتر با جرأت، درخشان و زرد مثل طلا، پسر ستاره،، ستارهٔ درخشان وروشنایی زرین معانی گوناگونی است که تا به‌حال محققان برای نام زرتشت ذکر کرده‌اند.[۱]

زمان زندگانی زرتشت

نوشتار اصلی: زمان ظهور زرتشت

زمان ظهور زرتشت، با همهٔ پژوهش‌های دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پردهٔ ابهام است. دربارهٔ زمان زندگانی زرتشت آنقدر تحقیق و بحث و گفت‌و‌گو شده‌است که حتا اشاره به رئوس آن مطالب، کتاب بزرگی را فراهم می‌کند.[۲]
  • اودوکسوس کنیدوسی که هم زمان با افلاطون بوده‌است، زمان ظهور زرتشت را ۶۰۰۰ سال قبل از افلاطون می‌داند.[۳]
  • جامعهٔ زرتشتیان ایران زادروز زرتشت را ۶ فروردین و در سال ۱۷۶۸ پیش از میلاد [۴] و تاریخ درگذشت او ۵ دی ۱۶۹۱ پیش از میلاد [۵] تعیین کرده‌است.
  • بیشتر پژوهشگران طرفدار تاریخ سنتی، از شباهت اسمی استفاده کرده، گشتاسپ پدر داریوش هخامنشی را با کی گشتاسپ شاه کیانی یکی دانسته‌اند، در نتیجه، زمان زرتشت را سال ۵۰۰ پیش از میلاد در نظر گرفته‌اند.[۶]
  • امروزه بیشتر دانشمندان بر آنند که زردشت بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد می‌زیسته‌است.[۷]
  • از زرتشت پرسان کردن که اصل زندگی را در چه یافتی ؟
  • وی جواب داد که در چهار اصل:
  •    1 - دانستم که رزق مرا کسی نمی تواند بخورد آرام شدم
  •    2 - دانستم که کار مرا کسی انجام نمی دهد ، تلاش کردم
  •    3- دانستم که همه حال خدا مرا می بیند حیا کردم.
  •    4 - دانستم که مرگ تعقیبم می کند خودرا آماده کردم.