۴/۰۵/۱۳۸۹

خاک بهسود:

سلام به اسم که باشدیدترین درد درازهان آغازمیشودوتوفان ازموج عظیم مظلومیت درتوای خاک پاک گوشه ازاین سرزمین توپنهان سوختی وفریادخوابیده درگلوهستی پرنده های غریب درقفس سینه مابرای مظلومیت تومطپدسلام به خاک غریبی که درغروب آفتاب نمی گزارند که مردم تودنبال نفقه عیال وفرزندان خودباشدوحتی نمیگزارندکه مساجید.منابیروکتابخانه های دینی آبادباشدامروزبجزازتوده های خاکسترچزی دیده نمیشودبین درخت وکوههای غریب نشین وزیبای تودیگرلانه بلبل خوش خوان نیست وفریادسکوت حکم فرماشده درتومادرداغ دیده که خانه گیلی وی سقف نداردودرتمام آن آثارش پلیدی ظلم وتجاوزدیده میشود.
ای خاک غریب مشکلات تودرکدام یکی ازسینه های تاریخی ثبت میشود؟؟؟
کتاب های خاطری مردمانت با غم هرسال ورق زده میشودکه درآن جذسیاهی وتباهی ودربدری بچشم نمیخوردومنتظیردولت است که تااندک چزی درگوشه چشمانش باشد تابه این خاک غریب نظراندازد
میدانم ازتکرارظلم وتجاوزخسته شده ای گلهای زیبای تراظالمان میچندووقت پرپرشدنش رقص ونوامیکند
تلخی های روزگاراتنهاتوتجربه میکنی
امروزنفس های غریبت رااحساس میکنیم
امروزجزعطرخاک ازشهدای تودرمشامم چزی دیگری نست
عطرپیراهنت درتمام نقاط پیچیده شده است
بدست لحظه های غمبارزندگی اسیربودی وکسی نبودتا به یاری کودکان خسته وپابرهنه توبشتابد
تنهادرخشش زندگی مردم بهسودودایمردادانتظاری بودکه ازدولت وارگانهای دیگرداشت تاانباراینتجاوزعلنی رامحکوم کندوکوچی نماهای متجاوزراازخاک زیبایشان براند فقط باهمین امید به تلخی ها ومشکلات صبرمیکردی
شماکه تانهایت خم پچ صلح برادری وهمزیستی با تمام اقوام کشورحرکت کردیداماکسی به فریادتونشتافت وترادراوج تنگنای غربت رهاکرد
اینبارهمه بااحساس دیگربه سوی توخواهدشتافت
انبارصدای تراازاعماق قلب خواهی شنیدالیف بای مشکلات توسخت ومشکلترازهمه است
بهسودودایمردادسوختیدوساختید
اگرچه پاشیده شدیدولی خاطره های خوبی راهمه درتوخواهدداشت صداقت ایمان وبستگی عهدرا
انباردرکنارتوسازیش ومحبت درحرکت است
اینبارتوغزل ناب برای شعرای بااحساس وقلم به دستان خوب کشورشدی
ولی آنانکه تراچندباربه آتش کشیدن چراغ تراخاموش کردن ریش شان خواهدسوخت
جوانان شهیدوکودکان بیگناه تولاله های جاویددردامان توتاروزقیامت خواهدماند
زمزمه های خداحافظی شهدای مظلومت تاقیامت درگوش سخره های کوه سنگ خواهدماند
زمزمه ها وناله های مادران داغدیده تودرگوش هستی جاویدانه میماند
ای وادی باتراوت من ای بهسودای دایمردادعطربهارانت باخون شهیدانت ودودآبادیت بقرارنخواهی ماند
دراین سرزمین مادران داغ جوان به دیل داردبیاددارم شهدای توآخرین بارچشم خودرابروی تلی ازخاکستربازکردوبروی مرگ خندید
آبهای ذلال استاده درآبخانه های تورنگ خون گرفته
به امیدآنکه دنیای ازناامیدی ازسرزمین تورخت بربندد
یک مقاله هرچندکه بنویسد(بهسودودایمردادسوخت وجوانانش برای دفاع ازتجاوزمزدوران بیگانه به لباس کوچی جان خودرانثارراه مقدس جهادکردتاجوهرشجاعت وعزت رادروجودخودنهادینه نماید
آری ایمان درمرگ باعزت است . انگیزه های پررنگ وحساس شهدای مظلوم بهسودهمیشه برای نسل های بعدی جاویدانه میمانددراوج مظلومیت نزدیک خانه خودست عیال واولادخودشانرارهاکرده به استقبال شهادت عزتمندانه شتافتند
تکرارخشونت وظلم وحشی گری دلهای مردم رابدردآورده درحالیکه دشمنان کفران نعمت کرده وتلاش میکندخانه های مردمک مظلوم وفقیربهسودودایمردادرابه آتش بکشند تادرگرمای تابستان وسرماهاوباران پناهگاهی نداشته باشد
نه بقاکردستم نه بجاماندستمگر بیخ ظالم کنده شدوپایه مظلوم بجااست
اسلام علیکم ورحمت الله وبرکات







خانه هادرآتش ودودغباراست هموطن چون خلیل ازظلم جوردربین ناراست هموطن











آینه واقعیت هاراانعکاس میدهد: