۶/۱۷/۱۳۸۹

سفربه ولایت بامیان

دامنه های سرسبزچنگی به دلم میزدوقلب اشغال شده آم رابه زیرکی وسرعت تسخیرمیکرد.زیبای به هرنقطه که چشم کارمیکردبه من وقلب اشغال شده آم لبخند میزد عظمت وشکوه دشت ها ودره های شالوده ازرازوتمدن بامیان روح وروان انسانراچنان اسیرزیبای میکند که ناگهان بیگمان قدرت خداوندراحس کردآنچنان خودت رادربزرگی وابهام گم میکنی که میخواهی پیاده شوی وسنگینی امواج طوفان موج باد راحس کنی وفریاد ازخودبیگانگی راسربدهی تا عشق خودرادرکالبد بدن توببند
واقعآتن پوشیده ازراز ها واسراراین دشت قله چنان فلسفه درخودتنیده وپیچیده که هرعابرورهگزررابه دیدن چنان منظره زیبا دعوت میکندوپزیرش عظمت وبزرگی دشت های پررمزرازبامیان راگواهی میدهدوبند امیرمعترف میسازد
دراین سرزمین مکان نمازخواندن احساس دیگری داردچیکنیم که نمازکوتاه خوانده میشوداینجا قلب پروازمیکن بدون ممانعت های نفسانی شهرنشینی وکاخ نشینی بخدامیرسی میشودبخداگفت درفضای پروازکردامادرساحه ودراین مکان بااین همه زیبای مناظرتبعیض آمیزبه چشم میخورد
امااگرشب دریکی ازاین کلبه های غریبانه استراحت کنی درک میکنی که خداوندچی ارامش رادرشب قرارداده تا انسان ازکارهای روزمره خستگی رفع کندوچی زیبا است که پش ازدرخشش خورشیدبرگیسوان طلای این سرزمین مناظرزیبای بامیان راببنی