زنان و زندانهای جامعه سنتی
خانواده گهواره انسان سازی، عاطفه پروری و تامین
کننده نیازهای روحی و جسمی انسانها میباشد. خانواده کانون است که در آن استعدادهای
نخبه و عالی تربیت می شود و سپس به جامعه می گردد. انسانها با تمام داشته های معنوی، اخلاقی، تربیتی و
آموزشی خود از کانون خانواده وارد جامعه گردیده و تحول می آفرینند. پیامبر رحمت
حضرت محمدمصطفی(ص) از خانواده به عنوان محبوبترین بنیاد نزد خداوند یادمی کند و می فرماید:
هیچ بنایی نزد خداوند محبوبتر از بنای خانواده نیست ([i]
) در جای دیگر می فرماید: هیچ بنایی مبغوضتر از بنایکه با طلاق، خشونت و بی توجهی ها ویران می شود
یافت نمی گردد ([ii]).
زنان و مادران به عنوان رهبر و مدیر خانواده در مدیریت و کنترل اوضاع آن بیشترین و
مؤثرترین نقش را دارا می باشد. زنان به عنوان نگهدارنده ثبات خانواده و به
وجودآورنده آرامش روحی و فکری اعضای خانواده مهمترین نقش را در رشد و شگوفایی این
بنا دارا می باشد. از انصاف دور است که با خشونت و بی توجهیها، دامن زدن به اختلافهای ویرانگر و بنیادشکن،
ساختن زندانها برای زنان و مادران بنای زندگی خودرا متزلزل نموده و شرافت و
معنویت خود و خانواده خودرا لگدمال کنیم.
هرنوع
بی توجهی و بی اعتنایی نسبت به شخصیت زنان و مادران، چالشهای گسترده اقتصادی، تربیتی، آموزشی و فرهنگی را
به وجود می آورد. یکی از چالشها و مشکلات اساسی زنان در جامعه محکومیت آنان
به زندان ها می باشد. زندان های جغرافیایی، فکری، سنتی، رهبری و زبانی در جامعه
افغانستان، یکی از عوامل خشونت بالای زنان شمرده میشود و باعث محرومیت های سیاسی، فرهنگی، آموزشی و
اقتصادی آنان گردیده است. یکی از نشانه های این زندانها، سلب آزادی و محدودیت ازنان
می باشد. افکار سنتی جامعه، زندان های جغرافیایی و رهبری معیوب در سطح کشور،
استقلالیت و آزادیهای مشروع زنان را سلب نموده و خانه را برای
آنان جغرافیای خشونت و ستم ساخته است. زنان در جامعه سنتی مثل
یک مجرم، محکوم به مجازات بدنی، فزیکی، سلب آزادی های اقتصادی و آموزشی و وضع
محدودیت ها می گردد. حال به تعریف هریک از این زندان ها برای زنان می پردازم.
1 – زندان
جغرافیایی. زنان هنوز در محاصره کوههای بلند زادگاه شان و در پشت کوتلها و دره های صعب العبور زندگی می کنند و حق ندارند که از
زادگاه و منطقه آبایی خویش جای دیگر بروند. دربین مردم قبیله، سفرکردن زنان، مایه
ننگ و بی غیرتی محسوب می شود. اگر خیلی کارضروری پیش بیاید، باید یک مرد زن را
همراهی کند وگرنه زن حق ندارد که به تنهایی از جای به جای دیگر سفرکند. گرچند نسبت
به گذشته ها محدودیت های جغرافیایی برای زنان کمترشده ولی هنوزهم در قریه های دور
دست و اطراف کشور، زنان سخت در محدودیت های جغرافیایی بسر می برند.
2 – زندان
ذهنی. باورها و ایده های سنتی، زنان را در زندان های ذهنی محکوم نموده است.
عدم پیگیری عاملین تجاوز، خشونت، قتل و رهزن ها، قلب زنان را شکسته است و همت و
شجاعت را از آنان گرفته اند. وقتی که زنان و دختران در شهر و بازار گشت و گذار
کنند، چشمی نیست که زنان را دنبال نکرده باشد. از بیکاران و پسرهای سرمیدانی شروع
تا کراچی داران و موتروانهای جاده همه چم شان دنبال زنان و دختران هستند. این مسأله
به شدت برای زنان آزار دهنده است و هر روز ذهن آنان را می آزارد.
3 – زندان سکوت.
درافغانستان ثابت گردیده که در جای که سکوت است خشونت و بی عدالتی فروان یافت
می شود. این مسأله ازخانواده شروع تا محیط های آموزشی و کاری، زنان و دختران
قربانی خشونت و تجاوز می سازند. زنان نسبت به آنچه که علیه شان انجام داده می شود، برای حفظ آبرو
سکوت می کنند. تا آخرین رمق حیات با قصاب همسو و همدست می شوند و می گوید از اینها
شکایت نکنید که آبرویم می رود. دختر هجده ساله در شفاخانه جمهوریت، که از اثر
تجاوز آخرین نفس هایش رفت و آمد می کرد، آخرین کلامش این بودکه در این رابطه چیزی
نگویید. این طرز فکر و تضرعها، همدستی با خشونت آفرینان
هستند. زندان سکوت باعث می شود که او قربانی کنند و این قربانی دهند. خشونت طلبان
و متجاوزین قربانی می کنند بر آبرو و عزت انسانها می تازند و زنان با امتناع
ورزیدن از شکایت و اعتراض کردن، زمینه جهالت و انسان ستیزی را فراهم می سازد. تا
این سکوت است، زنان در زندان بسر خواهد برد و وجدان های خفته هم بیدار نخواهد گشت.
تا این سکوت شکسته نشود، قربانیان، همدستان اصلی قصابان
و جنایتکاران در راستای تحکیم پایههای لرزان وحشت و بربریت در این سرزمین خواهدبود.
به همین دلیل است که قربانی شدهها نسبت به
قربانی کننده گان بیشتر اظهار شرم و حقارت میکنند.
4 – زندان
زبانی. زنان و دختران جامعه در زندان زبانهای مردم محکوم اند. بزرگترین آزادی زنان توسط زبان های
دراز محدود گردیده است. اگر خانمی از مجبوری وظیفه بیرونی داشته باشد، اول کسانی
که حرف می زند، همسایه ها و خویشان نزدیک وی است. زنان مجبور میشود که به صورت پنهانی و
با اسم مستعار در بیرون از خانه کار نمایند. به همین خاطر اکثرزنان و دخترانکه در رسانه های صوتی و
چاپی کار می کنند، اسم مستعار برای خود انتخاب می کنند تا همسایه ها و اقاریب
نزدیکش اورا نشناسند.
5 – زندان
باورهای سنتی. یکی دیگر از مواردی که زندان را محدود ساخته است، باورهای سنتی و
افکار جامعه است. فکر و باور مردم نسبت به جایگاه و شخصیت زنان بسیار پایین بوده و
تا هنوز با بی اعتمادی و بی توجهی به این شخصیت والای زندگی می اندیشند. این
باورها و طرزفکرهای مردم جامعه، محدودیتهای بزرگ را برای زنان خلق نموده است.
راهکارها برای از بین بردن این زندانها چیست؟
مهمترین
راهکاربرای محوخشونت و از بین بردن زندانهای زنان، آگاهی مردان نسبت به وظایف شان
در برابر زنان می باشد. مردان باید قدر همسران خویش را بدانند. پیامبر اکرم(ص) می
فرماید از جبرئیل شنیدم که مرد بدون مورد حتی حق (اف) گفتن را نیز به زن خود
ندارد.([iii])
دین مقدس اسلام
برای بهتر شدن اوضاع خانواده و احترام گذاشتن به زنان به اظهارمحبت و دوستی، پرهیز
از لت و کوب زنان، تلاش برای رفاه خانواده، تعلیم و تربیت خانم، وقت گذاری برای
خانم، پرهیز از استبداد رای، همکاری در امور خانه و شناخت روحیه و نیازهای عاطفی
همسر مردان را سفارش می کند.
نتیجه
زنان کشور به
عنوان مدیران ارشد و تاثیرگذار خانواده، در محدودیتهای فکری، اجتماعی، ذهنی،
آموزشی و باورهای سنتی قرار دارد. این محدودیتها بیشترین خسارههای اقتصادی و
آموزشی را به کشور وارد نموده است. بنا به دستور دین و فرمایش رسول معظم اسلام،
مردان بدون مورد حتی حق اف گفتن را هم به زنان ندارد. آگاهی مرد از حقوق زن، پیدا
شدن آگاهی نسبی در سطح جامعه، احترام و تفاهم بین زن و مرد، مهمترین راهکارهای
خشونت زدایی از جامعه می باشد.