۱/۲۳/۱۳۹۰

جلاد طالبان دست گیر شد:

لطف الله مشعل سخنگوی امنیت ملی در کنفرانس مطبوعاتی امروز سه شنبه خویش به رسانه ها گفت ، نیروهای امنیت ملی موفق به دستگیری سه تن از انتحار کننده گان که  به قصد انجام حمله انتحاری وارید افغانستان گردیده بود گرفتارنیروهای امنیتی گردیده .
وی گفت کسی که  همیشه در ولایت هلمند سر می برید ومعروف بنام جلاد طالبان بود نیز از جمله این سه نفر می باشد .
این شخص که خودرا  جمعه جان  معرفی می کند می گوید که از ولسوالی نار  جه ولایت هلمند  می باشد ومدت سه سال همرای طالبان همکاری داشته وسر می بریده .
همچنین جوان بنام خالد رحمن که  درقبایل پاکستان مدت سه ما آموزش دیده به قصد انتحاری وارید افغانستان شده اما پیش از عملیات خودرا به نیروهای امنیت ملی تسلیم نموده است وی می گوید که  ما را درپاکستان آموزش می داد که  مردم افغانستان کافر شده ودین در افغانستان ازبین رفته واین کشور تحت کنترل نیروهای خارجی میباشد اما وقتیکه  درافغانستان آمدم مساجید را دیدم دست ازعمل انتحاری کشیدم وبه نیروهای افغان تسلیم شدم
                        جلاد طالبان ( جمعه جان) از ولایت هلمند ولسوالی مارجه
                          خالد رحمن جوانیکه خودرا به امنیت ملی تسلیم نموده
                      لطف الله مشعل سخنگوی امنیت ملی

ویژه گیهای یک حکومت داری خوب ، از نظر قرآن ، احادیث وامام علی «ع»


باعرض سلام احترام  خدمت شما عزیزان گرامی وکسانیکه در راستای تامین یک فضای همه جانیبه ومتوازن در کشور برای پیشرفت وترقی قلم بدست می گیرند ونکات جالیب وآموزنده را وبرجسته را که از حکومت داری ها وموقیت ها وشکست ها را به رشته قلم وتحلیل در آورده ، واز ین طریق مردم وحکومت فعلی آگاه می سازد و تشکر از ارگانهای اجتماعی وتعلیمی که چین موضوعات را مطرح می کند تا بشتر مردم ما آگاهی پیدا کند وراه گشای باشد برای کار های حکومتی .
استاد محترم که موضوعی را تحت نام (حکومت داری خوب ) از نظر قرآن وپیشوایان مطرح کرد وبه عنوان تکلیف خانگی
به ما وظیفه سپرد ، تا ویژه گیهای حکومت داری خوب را تحت یک مقاله مختصر ، ذهن خود را متوجه این امر مهم وحیاتی دریک جامعه تهیه  نماید واز همین حالا متوجه وظایف وکار های حکومت باشد ودر بعضی قسمتها راه گشای کار ها باشد.
بنده هم به نوبه خویش نتیجه سعی وتلاش خودرا دراین قسمت ، با استفاده از روایات قرآن ، نظریات رهبر بزرگ وحکومت دار عادل وممتاز (حضرت علی «ع» ) که الگو ونمونه حکومت داری در دنیای بشریت وجهان اسلام است به بر رسی میگیرم وهمچنان نمونه از حکومت وپادشاهی حضرت سلیمان بن داود را ونکته های آموزنده وفراگیر آنرا دراین مقاله گنجانیده ام که محضر شما تقدیم میکنم .
ویژه گیهای یک حکومت داری خوب:
1. سیاست باید با  تقسیم مساوی بیت المال و در نظر نگرفتن فضایل شخصی و شرافت های قبیله ای، سیاستی کاملاً اسلامی و مطابق با کتاب و سنت نبوی باشد.
2. اصولاً تمام اقشار جامعه با حضوردر یک حکومت ودولت همواره کم یا زیاد تجلی می کند
از نظرحضرت علی (ع) آن الگوی جامعه بشریت ، رهبر بزرگ اسلام  ، عامة مردم، ستون های استوار دین، برپادارندة اجتماعات پرشور مسلمانان و نیروهای ذخیرة دفاعی به شمار می آمدند. بی تردید، با این دیدگاه، امکان ترجیح خواص وجود نداشت.
. ترجیح قشربریک قشر دیگر در  روند حکومت داری ، انبوه مردمی را که بارقة امید در دلشان درخشیده ، از حکومت گریزان و پایه های حکومت داری را به تزلزل در می آورد.
تبعیض در روند حکومت داری  مردم را در روند باز سازی  و پیشرفت دلسرد می کند وحکومت پیش نظر مردم بی اعتبار سابیت  می گردد.
همین قسم در تجربه ها سابیت گردیده که حاکم ظالم وحکومت مستبد ، تنها رای ونظر خود را تحمیل می کند ومنافع یک قشر خاص را درجامعه در نظر می گیرد بر اساس هوس ، غرض وموارد شخصی وقومی اگر بر نامه ریزی کند و وارید حکومت داری شود، به منافع ملی وعلیای کشور توجه نمی کند.
، حضرت علی علیه السلام می فرماید: «هر کس خودرأی شد، به هلاکت رسید و هر کس با دیگران مشورت کرد، در عقل های آنان شریک شد».
. قاطعیت، از ویژگی های حاکم موفق است؛ اما استبداد، سرانجامی جز نابودی چیزی ندارد.حکومت باید بر اساس کتاب خدا وسنت پیامبردرچار چوب ارزش های اسلام تنظیم گردد . وقاطعانه بیدون در نظر داشت سمتی ، قومی ولسانی به قانون تصویب شده احترام بگزارد ، حکومت داری خوب باید دارای برنامه های عام المنفعه منظم داشته باشد ،  از جمله پلانهای سیاسی ، اجتماعی ورفاهی  قاطعانه گام بردارد. حکومت داری خوب یعنی عزل ونصب کارمندان بلند پایه وبقیه کارمندان دولتی به اساس دلسوزی وارزشمندی به مردم وملت باشد .
. استبداد - چنان که گفته شد - امری مذ موم است و عقل و دین، آن را تأیید نمی کند؛ هر چند موفقیت های آنی به ارمغان
آورد.  حتی نمیتوان یاغی ترین وگمراه ترین قشر جامعه  از طریق ظلم واستبداد اصلاح کرد مصداق این بخش، حکومت داری حضرت علی (ع) بالای  کوفیان است که آن مردم در نهایت گمراهی وجهالت بغض بود ولی حضرت اسلآ نمی خواست کوچکترین ظلم را انجام دهد .
           



          با اندکی تامل در تاریخ حکومت ها می توان حکومت داری را به دودسته تقسیم کرد .  
دسته اول :
پیامبران و انسان های نیکو سرشت و دسته دوم حکومت های مستبد و خودکامه. بین این دو نوع حکومت تفاوت هایی وجود دارد که باعث می شود حکومت دسته اول علی رغم اینکه مانند حکومت دسته دوم فنا پذیر است، اما همراه به نیکویی از آنها یاد می شود و سر مشقی برای دیگر حاکمان و حکومت ها می شوند.    
به عنوان مثال از حکومت داری فرعونیان در مصر نام میبریم که حکومت اکثر فراعنه در مصر بر اساس زور گویی و برده کشی و فریبکاری بوده است.حکومت مغول ها علی رغم مدت زیاد و سرزمین های پهناوری که در اختیار داشته اند چون بر اساس تجاوز و خونریزی به وجود آمده بود از بین رفت و هرگز نام و نشان خوبی از آن ها باقی نماند.
در مقابل این مثال تاریخی حکومت ذوالقرنین (بنا به تعبیر بعضی از مفسرین و تاریخ دان ها همان کورش کبیر) چون بر اساس عدالت و آزادی بنا شده بود از آن تا ابد به نکویی یاد خواهد شد. همچنین حکومت حضرت سلیمان که در این مقاله به بررسی آن می پردازیم نیز از این دسته است. مثال های زیاد دیگری در تاریخ وجود دارد اما برای شروع بحث ما به زدن همین مثال ها بسنده می کنیم.

در قرآن کریم در سوره نمل داستان حضرت سلیمان و حکومت او بیان شده است. با دقت و تامل در این داستان می توان اصول حکومت داری و مدیریت بر اساس قوانین الهی و نظم کائنات و خصوصیات حاکم لایق را به خوبی درک کرد. قرآن با ظرافت خاص و زیبایی این روش ها و اصول را در گفتار حضرت سلیمان و بلقیس ملکه سبا بیان می کند .در ادامه این داستان به صورت خلاصه آورده شده است و در میان آن شماره هایی قرار داده شده است که در هنگام نتیجه گیری از داستان و فهمیدن اصول حکومت داری و مدیریت به آنها ارجاع داده می شود.
اما نکاتی که از این داستان زیبا و عبرت آموز به دست می آید به شرح زیر است.
۱) در این قسمت اشاره می شود که در سپاهیان و گروه مشاوران و کلا کسانی که سلیمان را در اداره حکومت یاری می رساندند جن و انس و پرنده حضور داشتند. از اینجا دونکته مهم برداشت می شود :
الف) سلیمان اگر چه به وحی الهی متصل بود و می توانست از این طریق خودش در تمام امور بدون مشورت با کسی روش درست را انتخاب کند اما خواست الهی آن است که انسان بتواند با توجه به امکاناتی که خداوند در اختیار او قرار داده و با استفاده از عقل خودش بتواند حکومت عادلانه ای را ایجاد کند. گر چه این بدان معنی نیست که وحی ارزشی ندارد بلکه وحی و عقل باید به طور همزمان و به عنوان تکمیل کننده هم توسط پیامبر به کار برده شود. البته در دوره هایی که به وحی الهی دسترسی نیست انسان باید به عقل خودش رجوع کند و مسائل کوچک و بزرگ را با آن حل کند. ب) اینکه از تمامی قشرها در درباره سلیمان برای اداره مملکت حضور داشتند این نتیجه مهم حاصل می شود که در اداره کردن جامعه (از سطوح پایین تا بالا) باید از تمامی گروهای فعال و تاثیر گذار جامع استفاده کرد چرا که تک صدایی و ایجاد خفقان باعث فروپاشی حکومت می شود و اگر تنها از یک قشر در اداره حکومت حضور داشته باشند صداهای دیگر شنیده نمی شود

۲) به نظر من مورچه در این قسمت می تواند نماد انسانهای ضعیف و قشر آسیب پذیر جامعه (که ممکن است جمعیت زیادی هم باشند) باشد. سلیمان اگر چه لشگری عظیم داشت و از آسمان و زمین حمایت می شد اما از این قدرت برای زور گویی و آسیب زدن و برده کشی از قشر آسیب پذیر استفاده نمی کرد و رفتار و تصمیم گیری های حکومتی او به گونه ای بود که به قشر ضعیف جامعه آسیبی نرسد .در این جا دو نکته در مورد رفتار مورچه وجود دارد یکی اینکه مورچه قادر به شناختن سلیمان بوده است (با چه حسی خدا می داند) و دیگر اینکه می دانسته سلیمان ظالم نیست چون می گوید: "ندانسته شما را پایمال کند"

۳) حکومت وقدرت در دست سلیمان اررثی نبوده است که به اورسیده باشد بلکه مسئولیت سنگینی بوده که بردوش اوگذاشته شده بود. (قابل توجه حکومتهایی که سلطنتی هستند و قدرت را خونی می دانندکه فقط در رگ خاندان آن ها جاری است ونمی دانندکه این در واقع مسئولیت عظیمی است که بردوش آن ها می باشد)

۴) سلیمان علی رغم توانایی که داشت از خداوند می خواست تا او را در اداره مملکت موفق دارد و این نشان می دهدکه حاکمان ومدیران نباید علی رغم قدرتی که دارند به خود مغرور شوند بلکه باید تلاش کنند تا توفیق خدمت به مردم را حاصل کنند.

۵) قدرت وتوانایی که سلیمان داشت را بسیاری از انبیاء نداشتند ولی بااین حال او به خود مغرور نیست و از خداوند میخواهد که او را در صف بندگان شایسته قرار دهد. چون سلیمان کلمه صف را به کاربرده یعنی تعداد زیادی از افراد شایسته یعنی نداشتن غرور و اینکه خود را از بقیه برتر نمی داند حتی خود را در کنار آن ها می آورد. (قابل توجه حاکمانی که دور و برآن ها را افراد متملق وچاپلوس پرکرده اند وآن ها را با القاب مختلف صد امی زنند)

۶) سلیمان درامور مملکتی مشورت می کرد ونظر همه را می پرسید و از بین آن ها بهترین را انتخاب می کرد. پس بایددرامورمملکتی بابزرگان مشورت کرد نه اینکه ازروی خودخواهی فقط نظر خود را اعمال کرد.

۷) افرادی که مناصب حکومتی را در دست دارند باید همواره در محل خدمت خود سرساعت حضورداشته باشندچون از یک طرف مسئولیت زیادی بردوش آن ها است وازطرف دیگر رفتار آن ها مورد الگوسازی زیردستان است. پس نباید از افراد مریض و ناتوان که نمی توانند در محل کار خود به طورمنظم حضورداشته باشند دراداره مملکت استفاده کرد.

۸) هرگونه غیبت غیر موجه از محل کار و شانه خالی کردن از مسئولیت با مجازات سنگین همراه است. همان طورکه گفتیم مناصب حکومتی ازپایین ترین آن ها گرفته تا بالاترین به عنوان مسئولیتی است که بردوش افراد گذاشته شده است نه عنوانی که با آن مغرور شوند و خود را به رخ این وآن بکشانند. از اینجا می توان نکته دیگری را هم برداشت کرد و آن مسئله دو یا چند شغله بودن مدیران است. آیا یک مدیر می تواند به طور هم زمان در دو یا چند محل حضورداشته باشد و به اموررسیدگی کند؟ حضور در یک محل باعث غیبت ازمحل های دیگر می شود. پس چند شغله بودن با روح سرمشق های این داستان در تضاد است.

۹) هدهدبه سلیمان می گوید تو را از چیزی خبری می دهم که از آن آگاهی نداری. جلوتر اشاره شد که سلیمان اگرچه به وحی متصل بود ولی قرار نیست تمامی مسائل به او وحی شوند بلکه باید با استفاده از امکاناتی که خداوند در اختیار او قرارداده است و دادن مسئولیت به افراد مختلف و بهره گیری ازتوانایی آن ها (باتوجه به استعدادشان)، آن ها را در خلق سرنوشت خویش شریک سازد و این آن چیزی است که انسان را از فرشتگان متفاوت می سازد. نکته دیگری که در اینجا وجود دارد این است که سلیمان مسئولیت نامه رسانی را بر عهده اسب یا الاغ نگذاشته است بلکه آن را وظیفه یک پرنده می داند و این همان گماشتن افراد در مناصب مختلف باتوجه به استعدادها و صلاحیت های آن ها است.

۱۰) هدهد از سرزمین دیگری خبرآورده بود. درآن زمان سرزمین ها فاصله زیادی ازهم داشتند و حتی اگر نزدیک هم می بودند اتفاقاتی که در یک سرزمین رخ می داد بقیه را تحت تاثیر قرار نمی داد یا تاثیر آن کم بود ولی با این حال سلیمان افرادی را انتخاب کرده بود تا از رویدادهای سرزمین های دیگر برای او خبر بیاورند. این نشان می دهدکه حکومت همواره باید سعی کند از اوضاع و احوال جهان و اتفاقاتی که در کشورهای دیگر می افتد باخبر شود و درصورت لزوم تصمیمات لازم را در مورد آن هابگیرد. این قضیه امروزه با توجه به پیشرفت فناوری اطلاع رسانی واینکه اگر هرحادثه ای هرچندکوچک درکشور دیگری رخ دهد بقیه کشورها رانیز تحت تاثیر قرار می دهد اهمیت بیشتری می کند.

۱۱) سلیمان به حرف پرنده اعتماد داشت چون طبق غریزه خود عمل می کند و نمی تواند دروغ بگوید اما این روش سلیمان در امتحان کردن افراد منصوبش و اعتمادنکردن صددرصد به آن ها سرمشقی برای حاکمان است که باید همواره منصوبان خود را مورد امتحان قرار دهند و همواره رفتار وگفتار آن ها را تحت نظر داشته باشند.

)ازنشانه های حکومت های ظالم تجاوز به کشورهای دیگر است. این تجاوزدرزمان های قدیم به صورت فیزیکی بوده است وبالشکرکشی به غارت کشورهای دیگر می پرداختند و امروزه این موضوع خود راباجنگ های روانی، فرهنگی الکترونیکی و غیره ... علیه دیگر کشورهارا نشان می دهد
۱۷) همان طور که گفته شد حاکمان لایق در مقابله با تهدیدات خارجی در مرحله اول از در دوستی وارد می شوند و علت آن هم همانطور که ذکر شد این است که اگر جنگی بین دو کشور صورت گیرد در واقع این مردمان عادی هستند که ضرر می کنندو کشور دست افراد نا لایق می افتد.حاکمان لایق و متدبری که مصالح جمعی را به مصالح فردی ترجیح می دهند تا جایی که ممکن است از تخاصم لفظی و عملی با دیگر کشورها پرهیز می کنند.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
۲۰) همانطور که قبلا گفته شد حضور افراد برگزیده قشر های مختلف در اداره یک حکومت و استفاده از آرای آنها در اداره حکومت دارای اهمیت است .
21 – قدرت باید یک نعمت الهی ، یک فرصت یک امتحان ویک مسئولیت سنگین احساس شود که سردمداران امروز باید در نظر گیرد.

۲۲
قصر و بارگاه و تخت سلیمان بسیار تلعلی  داشته و از شفافیت به آب شبیه بوده به طوری که بلقیس اشتباها برای این که خیس نشود لباس خود را بالا می زند . این قسمت نیز به نظر من نمادین است و شفافیت قصر او نشان از صداقت و شفافیت حاکمیتش دارد . در اینجا به مهمترین خصوصیت یک حاکم اشاره می شود و آن صداقت است یعنی این که کار را فقط به خاطر خدا کردن یعنی حکومت به مردم فقط به خاطر خدمت به آنها که همان خدمت به خداست.
خواسته های جامعه ما وجوانان ما  از حکومت فعلی ، درعصر تجدد گرای وتوسیعه طلبی در قسمتهای اجتماعی وآموزیشی وتر بیتی ، فراهم نمودن زندگی با امکانات بهتر درعصر جدید ومتمدن که ستون آرزوهای مردم است از حکومت مرکزی  می باشد.
رهبر خوب وحکومت دار دلسوز ، زمانیکه عادلانه وصادقانه خدمت می کند.
وپلانهای منظم وقابل اجرا را طرحریزی می کند ، درقسمت بلند بردن معاش کارمندان دلسوز ، توجه به وضعیت معارف ، ژورنالستان ، ملاامان ، استفاده درست ومسلکی از معادن ، منابع طبیعی ، چرا گاه های کشور ، قرار دادن برق کافی  در اخطیار صنعت گران وپیشه وران ، قراردادن امکانات وزمین در خدمت کار خانه جات ، تولید کننده گان ، ساختن فارم های صنعتی  وزراعتی  وباید حاکم که حکومت می کند انکشاف متوازن اقتصادی ، اجتماعی  ، فرهنگی وسیاسی را با توجه به نظم وامور کلی در نظر گیرد.
درپایان این مقاله آرزوی موقیت وکامیابی برای حکومت ودولت عزیز ما افغانستان دارم وامید که تمام سردم داران این کشور دلسوزانه در عرصه ارتقای  کشور تلاش نماید.