۳/۱۵/۱۳۹۲

مرگ عدالت، در سیاست سیاست مداران افغانستان




برای بقای دموکراسی و عدالت اجتماعی در افغانستان، حرکت مدنی بزرگ علیه ادامه خط رمزگونه تبعیض و قوم گرایی  به راه انداخته شد و بعد از هشت روز اعتصاب غذایی اعتصاب کننده گان،  وزیر تحصیلات عالی و مشاور رئیس جمهور در محل اعتصاب حضور یافت و خواسته های آنان را که از جمله بر کناری رئیس پوهنحی علوم اجتماعی و یکی از استادان این دانشکده بود، بر آورده نمود.
بزرگترین اعتصاب غذایی جوانان معترض با حمایت های گسترده مردمی و فعالان مدنی مواجه شد، تا امیدواری های تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی در دلهای مردم افغانستان زنده بماند؛ اما دغل کاریها و فریب و نیرنگ، مسئولین دولتی، این امیدواری ها و مبارزات را به یاس و ناامیدی تبدیل نمود.
کسانی که ده ها سال بر مال و جان مردم تاختند، خوردن و بردند، باز هم در عصر دموکراسی به صورت بی شرمانه نفس می کشند و بی عدالتی و دروغ را در محضر ملت شریف افغانستان و مردم جهان تمثیل می کنند.
جان سپردن کبوتر آزادی و عدالت اجتماعی در دست مسئولین دولتی، ابتذال سیاست و مدیریت را برای همه ثابت کرد و مردم را به اوج بی باوری رسانده است. به همین دلیل فاصله های درونی حکومت با افراد دلسوز و رهبران جهادی افغانستان هر روز بیشتر گردید و دولت، همکاری نخبگان و فرهیخته گان را در امورات مختلف  حکومت داری از دست داد. نهال امیدواری های مردم به دموکراسی، تحقق عدالت اجتماعی همه خشکید و مردم را به یک آینده درخشان در این کشور بی باور ساخته است.
بیماری تبعیض وبی عدالتی در وجود انسانهای حیوان صفت، درد بی دوایی می باشد که حتا با بزرگترین حرکت مدنی و اجتماعی نیز مداوا نگردید بلکه با فریب و نیرنگ آن را از سری راه خود برداشتند و در حضور اصحاب رسانه و قلم دروغ گفتند.
موضع گیری های منفی و برچسب دادن این حرکت مدنی به کشورهای خارجی و تعداد از افراد تو سط بعضی از رسانه ها و رسانه گران نیز به نوعی اعتبار و اهمیت رسانه را در افغانستان به شدت پاین آورد و آن رمز و رازهای پشت پرده خویش را برای عموم مردم افغانستان آشکار نمود.
استادان متهم به فساد اخلاقی، تبعیض گرا و متهم به ده ها موارد رفتار های غیر انسانی در داخل دانشگاه نیز در رسانه ها، خود را برای مردم معرفی نمود و اصلیت و طالبانی بودن خودرا اثبات کرد.
ثابت گردید که چگونه دامهای در بستر دانشگاه هموار بوده و فرزندان معصوم افغانستان را طعمه خویش می ساخته که در نتیجه آن  بارها بروز مشکلات بزرگ و باور نا کردنی را از محوطه علمی دانشگاه شاهد بودیم. حتا تعداد از دانشگاه به خانه خسور نامیده می شد که برای مردم غیر قابل باور بود. افراد که در طول عمر خویش خیانت نمودن و بر همه چیز مردم تاختند تا هنوز تشنه اند و هر ازگاهی نیازمندی خویش را به فطرت پست خود، توسط رفتار و گفتار خویش بروز می دهد. فریب دادن ملت افغانستان، دروغ گفتن در مقابل جهانیان  کاری ساده ی نیست. بلکه این کار داشتن یک فطرت غیر انسانی را می خواهد که سالها عنان اختیار فرد را بدست گرفته باشد و به هر نوع رفتار و خیانت وادار کرده باشد. هر فطرت و هر بی غیرتی نمی تواند از عهده این دروغ و فریب بزرگ برآید و در مقابل ملت افغانستان و جهان دروغ بگوید. برای کسی که از دست دادن چوکی به قمت رفتن در صفوف پست ترین افراد جامعه یعنی گروه طالبان باشد، همه ادعا های مصلین در مورد وی  به کرسی حقیقت می نشیند. فساد اخلاقی، تبعیض، قوم گرایی و بی درایتی و بی سوادی از استاد فیصل امین بعید نیست، تا پیوستن به گروه انتحار کننده و راهزن و وحشی طالبانی. با این وضعیت به وجود آمده قلم بدستان و مردم افغانستان، برای به وجود آمدن یک نیروی انسانی در بدنه حکومت فکر می کنند، چه برسد به سیاست مداری و ثبات و تحقق دموکراسی در افغانستان.
سیاست مداران و حاکمان که جز لکه ی ننگ چیزی دیگری در دامن تاریخ افغانستان نگذاشته اند.
بزرگترین فریب ملت افغانستان و باز گشت فیصل امین و فاروق به دانشگاه، از این دولت مردان بعید نبود ولی تحمل مرگ عدالت و دموکراسی برای مردم افغانستان سخت است و امیدواری ها به یاس و ناامیدی تبدیل کرده است.