۵/۱۵/۱۳۹۲

صدای پای عید سعید فطر



صدای گام های عید سعید فطر آرام آرام به گوش می رسد، در شهر کابل جاده ها و سرکها و دکانهای خوراکه فروشی،شیرنی فروشی و طلا فروشی مملو از جمعیت "بیشتر زنان" می باشد. ازدحام بیش از حد ساکنان اصلی بازار های شهر را باهم بیگانه کرده و هرکس کوشش می کنند که از هروقتی دیگر بیشتر سودا و فروخت داشته باشد. در دلهای مردم شهر کابل شادی، غم، فکر اقتصاد و پیسه،عیدی بردن به خانه پدر عروس و تهیه یک دسترخوان رنگین برای روزهای عید که در پیش سیال و آو دور زاده کم نیاید با هم یکجا تنیده شده و اوضاع خیلی خوب نیست. اما در مقابل همه عبرت ها و دیدنها و باورکردن ها بازهم مردم آنها را نادیده می گیرند و رگهای بی غیرتی و بی تفاوتی در مقابل دیگران و رگهای لجبازی مردم آماس کرده باقی است و هیچ تاثیر درآن پدید نیامده است بجز اندک لاغری و اخلاق پلید و نا گوار. متاسفانه آنچه که در وجود مردم دیده نمی شود آن رمز و راز رمضان و روزه داری است. مردم با رمضان خدا حافظی می کنند اما هیچ گاهی شاید نپرسیده باشد که مدت سی روز زحمت و مشقت را سپری کرد  و روزه دار بود حالا چی بدست آورد و پاداش آن کجا است و چقدر بالای ابعاد شخصیتی و اجتماعی اش تاثیر گذاشته است. بنده در ایام رمضان در خانواده های محترم و دفاتر کاری جز بد اخلاقی و بی حوصلگی چیزی ندیدم و در مدت یکماهی که گذشت شاهد چندین جنگ و فحش و دشنام بین دوستان و خانواده های محترم بودم و متاسفانه که وقت غذای اکثر از جوانان نیز تغییر کرده بود و با استفاده از فرصت غذا می خورد. چیزی بیشتر از آن را ندیدم. حتا در این ماه شاهد نا را حت شدن چندین دوست و فامل با همدیگر هستیم. عیدی که فرا می رسد چه کسانی باید خوشحالی کنند؟ اکثر باشندگان شهر کابل در این عید مصروف قرض نمودن پول و تهیه سودای عید و عیدانه می باشد. در بین 10 نفر یک نفر هم شاید واقعا احساس خوشحالی نکند. شیوه ی صحبتها تغییر کرده یعنی شکل خشونت را به خود گرفته، پیشانی ها چیده شده و لبها آویزان حتا محبوب ترین دوست انسان در این وقتها برخورد دیگر دارند. باید که در عید بجای جنگ آشتی باشد، دوستی باشد، بخشنده گی و گذشت باشد که اصلا وجود ندارد.