۲/۰۳/۱۳۹۰

تاریخچه باستانشناسی



برای باستان‌شناسی تعاریف مختلفی پیشنهاد و ارائه شده است. باستان شناسی مطالعهٔ فرهنگ مادی انسانها و جوامع گذشته است. باستان شنا سی یکی از شبعات انسان شناسی است که در تصحیح متون تاریخی نقش عمده ای دارد. درباره تاریخ می‌توان گفت که آغاز زمانی است که انسان از نگارش و کتابت برای ثبت وقایع و رویداد ها استفاده کرد. که قدمت آنها حداکثر به حدود ۵٬۲۰۰ سال پیش (۳٬۲۰۰ پ.م ) می‌رسد که برای اولین بار در میانرودان و دشت خوزستان آغاز گردید. محدودهٔ مطالعات باستان شناسی بیشتر از زمانی است که انسان ها شروع به ساخت ابزار کردند این امر در حدود یک میلیون تا 800 هزار یال پیش اتفاق افتاد انسان هایی که ابزار ساز نبودند بیشتر در محدودهٔ مطالعات شاخهٔ دیرین شناسی رشتهٔ انسان شناسی است. بنابر این می‌توان گفت که باستان شناسی آن شاخه از انسان شناسی است که درباره انسانهای ابزار ساز بحث و مطالعه می کند. باستان شناسان نیز پژوهشگرانی هستند که درباره فرهنگ مادی انسان و جوامع گذشته انسانی پژوهش تحقیق و مطالعه می‌کنند چرا که دستیابی به اطلاعات فرهنگ مادی انسانها و جوامع گذشته بسیار محدود و در مواقعی حتی غیر ممکن است. باستان شناسی در جهان به شاخه‌های متعددی چه از
************
باستان‏شناسی زیر آب یا به تعبیری دیگر، باستان‏شناسی دریایی «هیپو آرکئولوژی»

نسبت به باستان‏شناسی خاکی، دانشی نسبتاً جوان است. تاریخچه باستان‏شناسی زیر آب در شکل علمی خود در اروپا به سال 1802 میلادی بازمی‏گردد، یعنی زمانی که غواصان یونانی از خرده‏ریزهای آب آورده ناو «منتور» نزدیکی‏های جزیره «آنتی سیتر» صندوقچه‏های محتوی پارچه‏های پربهای «پارتنون» را از آب بیرون آوردند.

اهتمام، ایرانیان نسبت به این رشته از دانش اندکی دیر، یعنی در سال 1377 شمسی صورت گرفت. این کار،گرچه مستلزم ابزارهای دقیق و پیشرفته، دانش فنی و هزینه‏های بسیار است، اما کاری بایسته و دقیق است که می‏تواند بسیاری از گوشه‏های ناروشن تاریخ ما را روشن کند.

در جستار حاضر، نویسنده ضمن تعریف اصطلاح باستان‏شناسی و سرگذشت دانش جدید باستان‏شناسی زیرآب، با ذکر تاریخچه‏ای از دریانوردی و نیز جنگهای دریایی ایرانیان در ادوار مختلف تاریخ و ارایه نمونه‏هایی از یافته‏ها و کشفیات مهم باستان‏شناسان دریایی، اهمیت و لزوم گسترش این دانش جدید را در کشورمان مورد تأکید قرار داده است.

باستانشناسی در سطح خشکی به دلیل سهولت کار، ابزار ساده، سهولت رفت و آمد، هزینه کم و مشاهده مستقیم نمونه‏های مختلف، پیشرفت قابل چشمگیری داشته است. لیکن باستانشناسی زیر آب، بسیار پیچیده نیازمند ابزار پیشرفته است و هزینه سرسام‏آور علی‏رغم این‏که به صورت علمی، مراحل نخستین خویش را طی می‏کند، کاوش‏های آن، نکات تاریک تاریخی بسیاری را برهمگان معلوم ساخته است.

تا امروز، بزرگترین کشفیات مربوط به زندگی ملت‏ها و فرهنگهای باستانی، مرهون باستانشناسان سطح زمین (خشکی) بوده است. به عبارتی می‏توان گفت: باستانشناسی زیرآب، مکمل باستانشناسی خشکی بوده، که سعی دارد همگام با باستانشناسی روی زمین، آثار مدفون از اعماق دریاها، اقیانوس‏ها، خلیج و کانال‏ها، را کشف نماید. انسان امروز در ادامه پیروزی جهان زیر دریایی خود، هرسال شاهد کشف آثار تازه شهرها، روستا و قصبه‏ها، دهکده‏ها، کشتی و ناوهای غرق شده، اجساد و اشیاء ارزشمندی است که بررسی‏های علمی انجام گرفته، توانسته نقش مهمی را در تکمیل پروژه‏های باستانشناسی روی خشکی فراهم آورد. باستانشناسی آبی را که مترادف باستانشناسی دریایی است، «هیپو آرکئولوژی» نامیده‏اند.
تعریف علم باستانشناسی

باستانشناسی را تعاریف متعددی است. معنی تحت‏الفظی آن دو واژه باستان. یعنی قدیمی و کهن و شناسی یعنی شناخت و شناختن.

باستانشناسی از نظر خانم کنتور آمریکایی، علم پی بردن به گذشته بشر، با مطالعه آثار به جای مانده است.

باستانشناسی می‏کوشد تا تاریکی‏های تاریخ تمدن بشر را بر ما معلوم سازد. باستانشناسی سرچشمه تاریخ است و داده‏های آن در جای خود، به عنوان اسناد تاریخی محسوب می‏گردند. داده‏هایش، همان دگرگونی‏هایی است که بر اثر اعمال انسانی در جهان مادی روی می‏دهد، یا به عبارتی ثمرات رفتار انسانی است که به صفت سنگواره درآمده است. واژه لاتینی آن از دو کلمه « Arco» به معنی قدیمی و « Logie» یعنی شناخت، گرفته شده است. تاریخ از ریشه یونانی هیستوریا، به معنی تحقیق از روایات و حکایات گرفته شده است ولی باستانشناسی، تحقیق و کاوش در زندگی، فرهنگ، تاریخ اقوام و ملل گذشته است. علم باستان‏شناسی ) Archaeogie( در کنار «سکه‏شناسی، خطوط باستانی، کتیبه بررسی مهرها، مستندات، سالنامه و سنگ قبور و دیگر آثار، توانسته ابهامات بسیاری از تاریخ قرون کهن را از میان بردارد.
تاریخچه باستانشناسی زیر آب در ایران

آب مایعی است که بقای حیات بشر و موجودات پیرامون او بدون آن، امکان‏پذیر نبوده، و از روزگاران کهن، ایرانیان جهت استفاده بهینه سعی در مهار آن داشته‏اند.

در تاریخ اسطوره‏ای ایران اشاره شده که منوچهر، پادشاه ایرانیان در 3400سال پیش
*************
تاريخچة باستانشناسي در ايران(1)

از قرن نهم هـ . / پانزدهم م . به بعد ، با انتشار سفرنامه‌هاي سياحان و جهانگردان خارجي ، ايران بعنوان يكي از كشورهاي باستاني با پيشينة فرهنگي كهن به جهانيان معرفي شد .
« باروبارو »ي ايتاليايي يكي از نخستين كساني بود كه در سال 877 هـ . / 1472 م . از تخت جمشيد جايي كه در گزارش خود از آن با نام « چهل منار » ياد كرده بازديد نمود . تقريباً دو قرن بعد در عرص صفوي « پيترو دلاواله » جهانگرد ايتاليايي در سال 1032 هـ . / 1622 م . ، پاي در تخت جمشيد گذاشت و كتيبه‌هاي ميخي آنجا را نسخه برداري و براي مطالعه با خود به اروپا برد .

« انگلبرت كمپفر » جهانگرد و پزشك آلماني در سال 1098 هـ . / 1685 م . ، به تخت جمشيد آمد . او نخستين كسي است كه خطوط كتيبه‌هاي هخامنشي را به ميخ تشبيه كرد و آنها را « خطوط ميخي » نامگذاري كرد و در سفرنامه‌اش آگاهيهاي بيشتري دربارة اين محوطة باستاني به دست داد . چند سده پس از اين ديدارها و نسخه برداريها و مطالعات مقدماتي « گئورك ـ فريدريش گروتفند » محقق گمنام آلماني كه معلم تاريخ يونان باستان و زبان لاتين در دانشگاه « گوتينگن » بود ، با آنكه هرگز به ايران سفر نكرده و زبان و خط قديم و جديد ايرانيان را نياموخته بود ، در سال 1235 هـ . / 1837 م . ، موفق به كشف رمز و قرائت خط ميخي باستان شد و به راز كتيبه‌هاي هخامنشي دست يافت .

به موازات اين كشف مهم و كمي بعد از آن يك نظامي انگليسي به نام « هنري راولينسن » كه براي آموزش و انتظام قواي نظامي ايران چند سالي را در استخدام حكومت قاجار بود و به خط و زبان فارسي تسلط كامل داشت و با سلاست بدان تكلم مي‌كرد بدون آگاهي از روش كار محقّق آلماني ، از كتيبه‌هاي هخامنشي « گنج نامة » همدان و « بيستون » كرمانشاه و كتيبه‌هاي تخت جمشيد نسخه برداري كرد . مهم‌ترين كار او نسخه برداري از كتيبة بيستون به سال 1252 هـ . / 1836 م . ، و كشف رمز و قرائت اين سند گوياي تاريخ ايران بود . حاصل يافته‌هاي وي با تفاوتهاي اندك نتيجة مطالعات « گروتفند » آلماني را تأييد كرد .

از آن پس كليد كشف رمز و قرائت خط ميخي فارسي باستان و ديگر انواع خطوط ميخي رايج در جهان باستان به دست آمد . نخستين كلنگ كاوشهاي باستانشناسي در ايران را « ويليام كنت لوفتوس » انگليسي در سالهاي 51 ـ 1849 م . در ويرانه‌هاي شوش پايتخت باستاني عيلام بر زمين زد . اين تاريخ را مي‌توان سر آغاز فعاليتهاي ميداني باستانشناسي در ايران دانست .

توصيف او دربارة اهميت اين محوطة وسيع باستاني توجه فرانسويان را به آثار ايران به طور اعم و به شهر باستاني شوش به طور اخص جلب كرد و آنان پيشدستي كرده و نظر مثبت شاه قاجار را براي صدور اجازة حفاري در شوش به دست آوردند . آنگاه يك مهندس معمار فرانسوي به نام « مارسل ديولافوا » براي تهيه مقدمات كاوشهاي باستانشناسي در شوش به سال 1883 م . / 1301 هـ . ق . ، وارد ايران شد . سرانجام طي تشريفاتي كه ناصر الدين شاه در فرمان خود به « ظلّ السلطان » ـ حاكم وقت اصفهان و خوزستان ـ متذكر گرديد ، كاوش فرانسويان در شوش رسماً در سال 1885 م . / 1303 هـ . ق آغاز شد و قريب 95 سال ادامه پيدا كرد .

« ديولافوا » به همراه همسرش « ژان » و دو دستيار كار خود را در تپة آپاداناي شوش آغاز كرد . معمار فرانسوي بدون در نظر گرفتن مفاد قرار داد با دولت ايران وبا توسل به روشهاي غير قانوني ، اشياء مكشوفه و حتي اجزاء معماري را كه جا به جايي آنها به صراحت در توافق نامة ايران منع شده بود ، به موزة « لوور» پاريس منتقل كرد .

دربار قاجار كه متوجه عهد شكني « ديولافوا » شده بود ، رسماً در اين مورد به دولت فرانسه اعتراض كرد ، امّا دولت فرانسه اين اعتراض را جدّي تلقي نكرد و فقط براي رفع كدورت از شاه ايران دعوت كرد تا براي بازديد از نمايشگاه اشياء مكشوفه در شوش به فرانسه سفر كند . اين سفر سومين و آخرين سفر شاه قاجار به اروپا و فرهنگستان ، بود كه در سال 1307 هـ . ق / 1889 م. انجام شد . شاه از نمايشگاه اشياء شوش در پاريس بازديد كرد و تحت تأثير آن قرار گرفت و سرانجام از اعتراض خود صرف نظر كرد و مقدمات كار براي انعقاد قرار داد جديدي دربارة كاوشهاي فرانسويان در شوش فراهم آمد . در سال 1312هـ . ق/1895 م. ، قرار داد جديدي ميان دولت ايران و فرانسه در 8 فصل تدوين گرديد ، امّا با كشته شدن ناصر الدين در ماه ذيعقده 1313 هـ . ق .، اين قرار داد هركز به مرحلة اجرا درنيامد .

فرانسويان كه به اهميت و ارزش تپه‌هاي باستاني شوش پي برده بودند بار ديگر در عهد سلطنت مظفر الدين شاه قاجار قدم پيش نهاده و خواستار اجراي قرار داد منعقده شدة مذكور گشتند . در سال 1315 هـ . ق . / 1898 م . به « ژاك دو مُرگان » زمين شناس و مهندس معدن كه در آن زمان سرگرم كاوش باستانشناسي در مصر بود ، مأموريت داده شد تا براي اجراي قرار داد مورد بحث به ايران سفر كند . نخستين سفر وي با استقبال مقامات ايراني مواجه نگرديد و عبدالمجيد ميرزا ، حاكم وقت خوزستان حاضر به همكاري با او نشد و در نتيجه كاوشهاي شوش دچار وقفه گرديد . تا آنكه ضمن مسافرت مظفر الدين شاه به فرانسه ، مقامات فرانسوي فرصت را مغتنم دانسته و مسايل و مشكلات كار هيأت شوش را با وي در ميان گذاردند . شاه ايران وعدة مساعدت داد و همين امر منجر به تحميل قرار داد جديد و غير منصفانه‌اي شد كه در سال 1318 ق . / 1900 م . ميان دولت ايران و فرانسه منعقد گرديد و در تاريخ باستانشناسي ايران به قرار داد « دمورگان » مشهور شده است . به موجب اين قرار داد نه تنها امتياز كاوشهاي شوش بلكه مطالعات و حفاريهاي باستانشناسي سراسر ايران به انحصار فرانسويان در آمد .

« دمورگان » از پاييز سال 1897 م . تا تابستان 1911 م . ، به مدت 15 سال سرپرستي هيأت كاوشهاي شوش و مطالعات و بررسيهاي ساير نقاط ايران را به عهده داشت . از اقدامات قابل ذكر و بيادماندي وي ايجاد بناي قلعه شوش در بلندترين نقطة تپة باستاني موسوم به « آكروپل » بود .

پس از بركناري « دومرگان » از سرپرستي هيأت شوش ، زمان كوتاهي « پرشيل » خط شناس معروف سرپرستي هيئت شوش را به عهده گرفت . بسياري از الواح و آجر نبشته‌ها و اسناد مكتوب مكشوفه از شوش را وي رمز گشايي و قرائت كرد . آنگاه نوبت به « رونالد دومكنم » كه نه باستانشناس بلكه مهندس معدن بود ، رسيد . او به مدت طولاني يعني بيست و هفت سال در فاصله سالهاي 1291 تا 1317 ش . 1912 تا 1939 م . كاوشهاي شوش را هدايت كرد . معبد عيلامي « چغازنبيل » را نخستين بار وي بررسي و گمانه زني كرد .

با آغاز جنگ جهاني دوم به مدت چند سال كاوشهاي شوش دچار وقفه گرديد . پس از خاتمه جنگ « رومن گيرشمن » كه از سالها پيش با سمت دستيار « ژرژكنتو» در تپه گيان نهاوند و نيز سرپرست كاوشهاي محوطة باستاني « سيلك كاشان » و شهر ساساني بيشاپور فارس ، كار باستانشناسانه كرده بود ، در سال 1325 ش . ( 1946 م . ) به سرپرستي هيئت شوش منصوب شد و كار ديگر كاوشگران را در پايتخت باستاني عيلام پيگيري كرد . وي اولين سرپرست هيئت شوش بود كه به معني اخص كلمه باستانشناس بود ؛ زيرا تمام سرپرستان پيش از او تخصصهاي ديگر داشتند . شهر پانزدهم عيلامي را كه از نخستين مراكز شهر نشيني در ايران به شمال مي‌رود ، وي كاوش و خاكبرداري كرد . كاوشهاي وي در معبد « چغازنبيل » و شهر « دوراونتاشي » ، در صفة هخامنشي ، « مسجد سليمان » و محوطة پارتي « برده نشانده » ، خوزستان و نيز جزيرة خارك قابل توجه و ذكر است .

با بازنشسته شدن « گيرشمن » در سال 1346 ش . ( 1967 م . ) به مدت يك فصل سرپرستي هيئت شوش به عهدة « پراستو » كشيش و خط شناس بود و آنگاه از سال 1347 تا سال 1357 ش. « ژان پرو » به منزلة آخرين سرپرست فرانسوي هيأت شوش انجام وظيفه كرد و كشف الواح سنگي ياد بود بناي تالار آپادانا و مجسمه سنگي داريوش اوّل ( حاوي كتيبه‌هايي به خطوط ميخي عيلامي و هيروگليف ) مربوط به دورة سرپرستي وي است . با آغاز انقلاب اسلامي ايران كاوشهاي فرانسويان در شوش كه تقريباً يك سده به طول انجاميد متوقف شد و قلعة تاريخي شوش كه مركز و پايگاه هيئت فرانسوي بود در اختيار ادارة ميراث فرهنگي استان قرار گرفت .

قرار داد موسوم به « قرار داد دومرگان » در سال 1306 ش. ( 1927 م . ) از سوي دولت وقت ايران لغو گرديد . ولي توافق شد كه هيئت فرانسوي كار خود را صرفاً در شوش دنبال كند و فرانسويان متعهد شدند تا موزه و كتابخانه‌اي در تهران احداث نمايند به شرط آنكه رياست آن در سه دورة متوالي ( هر دوره پانزده سال ) بعهدة يكي از اتباع فرانسه باشد .
سه باشد .

تاریخچه تلویزون در افغانستان(صندوقچه جادوی)

تلویزیون به عنوان قدرتمند ترین رسانه در افغانستان ، در زندگی مردم نفوزکرده است.
 این رسانه تصویری وصوتی که با برنامه های متنوع وجزاب لحضات هموطنان ما را از (محصیل ، متعلم ، غریب کار ، با سواد ، بیسواد وزن مرد ) شکار می نماید .
تماشای تلویزیون حتی به گفته محققین ، وروان شناسان ، از اخلاق ورفتار خوانواده گی هم کاسته وتاسیر کرده است که حد اقل باید زن ومرد در شب روز چندین ساعت با هم صحبت کند ولی تماشای تلویزیون وقت این کار مهم وحیاتی را شکار می کند ، اما نشرات و وضعیت تلویزیون در افغانستان فرازونشیب های زیادی را طی کرده است ، تاریخچه تلویزیون در افغانستان ، به زمان محمد داود خان می رسد که اولین ریس جمهور افغانستان بود درسال 1357 در بیست هشتم ماه اسد به مناسبت سالروز استقلال کشور اولین بار تلویزیون ملی افغانستان مدت یکساعت مستقیم از کابل نشرات کرد وبعد از آن نیزمدتی در روز یک ساعت نشرات می کردند.

فعلآ در افغانستان بیشتر از بیست پنج شبکه  تلویزیونی موجود می باشد که اکثرآ بیست چهار ساعته میباشد وروی مهواره هم قابل دریافت است . ولی اکثر برنامه های تلویزون را برنامه های تفریحی ، موسیقی ، تعلیمی ، میزگیرد ها ومخصوصآ سریالها وتبلیغات تجارتی تشکیل می دهد .
پر بیننده ترین بخش نشرات تلویزیون را سریالهای خارجی وکمترداخلی تشکیل می دهد.
که این سریالها بشتر نقش تبلغاتی فرهنگ ، تجارت و... را دارد که بخاطر جزب بننده های بیشتر رقص ها ی نیمه برهنه نیز خود داری نمی کند ولی این کار رسانه با واکنیش ها وانتقاد های نمایندگان پار لمان ، ملاامامان مساجد، وزارت اطلاعات فرهنگ مواجه شده که تاسیر روی این قسم نشرات نگذاشته است .که خود نمایانگر بی نظمی در فرهنگ وعنعنات مردم میباشد.
چون اکثر تلویزیونها تحت کنترل مستقیم دولت نیست بلکه از یک منبع تجارتی ، سیاسی وشخصی اعمال می شودواین قسم رسانه ها بادید فرا گیر در قسمت های اجتماعی وسیاسی وفرهنگی نمی نگرد.