۹/۰۸/۱۳۸۹

نرخ تبادله اسعارخارجی درمقابل پول افغانی امروزدوشنبه:

یک دالر آمریکای : 45.20 پول
یروپول واحید اروپا: 59.90 پول
یک هزارتومان ایرانی: 40.90 پول
یک کلدار پاکستانی: 532 پول

سردی هوا و وضعیت صنف های دانشگاه :

امروزدرصنف سردی هوا زیاد احساس می شد ، وهمه به طرف آفتاب که ازپنجره صنف تابیده یود ، پناهنده شده بود نظم نشستن درصنف یک شکل مثلث مانند به خود گرفته بود ، البطه استاد هم میز وچوکی خودرا به طرف روزنه آفتاب گزاشته بود ، دراین روزها واقعآ هوای کابل سرد شده است ، طبق معمول صبح ساعت شش ازدفترطرف درس می روم ، بچه های کوچک وخانم های گدای که سر راه ها می نشیند ، واقعآ طاقت فرسا است .

۹/۰۷/۱۳۸۹

نرخ اسعارخارجی درمقابل پول افغانی و وضعیت آب هوای امروز:

یک دالر آمریکای ک 45.20 پول
یورو واحید پول اروپا 59.70 افغانی
تومان ایرانی : 41.80 افغانی
کلدارپاکستانی: 532 افغانی



۹/۰۶/۱۳۸۹

شیر باغ وحش یک نفر را پاره کردن


مصاریف یک عروسی معمولی درشرایط امروزی.


یکی ازهم صنفهایم در دانشگاه ، امروز به درسها حاضر بود ، بعد ازعید قربان وی عروسی کرده ، وی که سخت آشفته وآزرده بود ، اودرولایت دایکندی عروسی کرده وبعد ازچند روزبازهم به درسها حاظرگشت ، وی میگوید دراین عروسی مبلغ هشت لگ افغانی مصرف کرده ، درمنطقه ایکه مردم روز 9 افغانی درآمد وحاصل داشته باشد مصرف عروسی دربین هزاره ها واقعآ سنگین است ، اما دربین سیید ها به یک لک پنجا هزار تمام می شود ، گله یا شیربها یک دختر دولگ وبیست هزار افغانی است ، چهل سیر برنج ، سی سیر گوشت ، دوسیر چای ، سه سیر شرنی ، هشتاد سیر چوب ، پانزده سیرآرد وغیره چیز های مصرفی مواد غزای یک عروسی معمولی است ،
دیگرمصاریف ازقبیل : خاهربخشی ، کاکا بخشی ، عمه وخاله برار......بخشی به یک لک وچند افغانی تمام می شود ،
دراطراف تقریبآ بیست تا گوسفند و دوگاب نیزمصرف می شود ، دوازده جوره لباس تنها برای عروس خریده می شود ،
درمجموع یک موانع بزرگ سر راه تشکیل خانواده برای جوانان است که باعیث ده ها مشکل اجتماعی واخلاقی میگردد.

۹/۰۲/۱۳۸۹

معرفی ولایت بامیان :

ولایت بامیان د ارای ویژه گی های است که این ویژه گی ها این ولایت را ازدیگرولایات کشور متمایز می سازد ، دراین صفحه که ازبیان تما ویژه گی های این ولایت ازحوصله آن خارج است تنها چکیده از این ویژه گی ها رابیان میکنم که تاهنوز کسی وتاریخ نویس ومحقق به آن ایشاره نکرده است : آن ویژه گی که ولایت بامیان دارد درمردم این ولایت دیده می شود یعنی که هچگاه دولت وزمانه وزمان این مردم را درکنارخود نگرفت ونپزیرفت ولی مردم دولت وزمانه درکنار خود گرفته است وقبول کرده است باتمام محرومیت اجتماعی بازهم ازکنار پشرفت وصوا د زیاد دور نمانده است ، وهمیشه همگام با دیگران پیش رفته است ، ودربعضی قسمت ها درخشندگی بشتر دارد ،

کشورعزیز عزیزما افغانستان ، بامرکزیت کابل وسی وچهارولایت خویش ، ازسابق درخشان وآب هوای زیبای برخورداراست ، بخصوص سابیقه تاریخی ، آثارباستانی ،

فرهنگ غنی ومردان بزرگ این کشور درهرزمان جلب توجه تاریخ نویسان ومحققان کرده ، وسینه تاریخ را همیشه زنده وپربارنگه داشته است .

دراین مقاله بااستفاده ازفرصت، شمه ازویژه گی های ولایت باستانی وتاریخی بامیان که مرکزیت افغانستان را تشکیل می دهد ذکرکنم ، تابرای خواننده وشنونده مقاله معلوماتی بشتری درباره این ولایت باشد .

دریک سفرکوتاه مدت که امسال درماه تابستان به این ولایت داشتم ، هچگاه درسفرهای دیگرخودنداشتم ودرزندگی هم فکرنمی کردم که همچون سفری داشته باشم

دره های پرخم پیچ را باید طی کنی تا به ولایت زیبای بامیان برسی ، درهرقسمت که آدم به طبیعت وصفای آن نظرکند ، باخود می گوید که باید ازموترپیاده شود و صفای طبیعت را ازجان دل احساس کند، درهرقسمت صفاو زندگی ومقبولی درکمین تسخیر

فکر ودل انسان است ،

دامنه های سرسبزچنگی به دلم میزدوقلب اشغال شده آم رابه زیرکی وسرعت تسخیرمیکرد.زیبای به هرنقطه که چشم کارمیکردبه من وقلب اشغال شده آم لبخند میزد عظمت وشکوه دشت ها ودره های شالوده ازرازوتمدن بامیان روح وروان انسانراچنان اسیرزیبای میکند که ناگهان بیگمان قدرت خداوندراحس کردآنچنان خودت رادربزرگی وابهام گم میکنی که میخواهی پیاده شوی وسنگینی امواج طوفان موج باد راحس کنی وفریاد ازخودبیگانگی راسربدهی تا عشق خودرادرکالبد بدن توببند

واقعآتن پوشیده ازراز ها واسراراین دشت قله چنان فلسفه درخودتنیده وپیچیده که هرعابرورهگزررابه دیدن چنان منظره زیبا دعوت میکندوپزیرش عظمت وبزرگی دشت های پررمزرازبامیان راگواهی میدهدوبند امیرمعترف میسازد

دراین سرزمین مکان نمازخواندن احساس دیگری داردچیکنیم که نمازکوتاه خوانده میشوداینجا قلب پروازمیکن بدون ممانعت های نفسانی شهرنشینی وکاخ نشینی بخدامیرسی میشودبخداگفت درفضای پروازکردامادرساحه ودراین مکان بااین همه زیبای مناظرتبعیض آمیزبه چشم میخورد

امااگرشب دریکی ازاین کلبه های غریبانه استراحت کنی درک میکنی که خداوندچی ارامش رادرشب قرارداده تا انسان ازکارهای روزمره خستگی رفع کندوچی زیبا است که پش ازدرخشش خورشیدبرگیسوان طلای این سرزمین مناظرزیبای بامیان راببنی تشکر ازتوجه شما دوستان .

اعلان نتایج انتخابات مجلس نمایندگان:

نورمحمد نور سخنگوی دفترکمسیون مستقل انتخابات ، تی یک تماس تلفنی به رسانه ها گفت فردا سوم قوس نتایج نهای انتخابات ولسی جرگه اعلان می گردد.

۸/۲۹/۱۳۸۹

دهاقین امسال روز 9 افغانی حاصل داشته:

هزاره جات ( مربوطا ت ولایت بامیان ، ولایت غزنی قسمآ ، ولایت میدان وردک قسمت بهسود، درمجموع قلم رو هزاره جات گفته می شود.
مردم درهزاره جات ، اکثریت مصروف زراعت ومالداری است و کدام پیشه وکسپ دیگری ندارد ، اما حاصلات رضایت بخش نیست ، بخاطر وضع جوی نامناسیب ، نبود امکانات ، راه های مواصلاتی ، وکود کمیاوی بالای زمینها استفاده نمی شود، یک دهقان که بادوپسر خود( سه نفر) بالای زمینها کارکرده مدت نو ماه بعد ازبرداشتن حاصلات شان حساب کرده که هرنفردریک روز 9 افغانی حاصل کرده است ، بغیراز زحمت خانواده دهقان ، که درمجموع تمام خانواده بالای زمینها کارمیکند .

۸/۲۸/۱۳۸۹

واژه های که واقعآ کهنه گی میکند:

روزهای عید بود، باترک کردن دفترومحل کاربرای یک روز، صبح وقت بود طرف خانه های فامل ودوستا برای عید مبارک می رفتم ،
موتری کاستربود که یک چوکی پیش روی موتر پهلوی موتروان نشسته بودم ، وقتی که کلینر کرایه جمع میکرد ، یک خانم که نیز به چوکی پشت سرموتروان نشسته بود به کلینرگفت مه نمیتم ، شوهرم ازپشت سرمیته ، همه متوجه شد، کمی خنده بلبهای سواری ها کم کم
نقش می بست ، دوستای عزیزنظیرهمین واژه که واقعآ درعصرامروزکهنه گی میکند، اگرزمانی فاملهای بچه برای خواستگاری خانه پدردخترمی آید، میگوید دخترما دادنی نشده ، اگرزمانی برف میبارد میگوید، کته کوله درآمده ، شایدشمارا به زحمت کده باشم ، اگرباران زیاد ببارد ، میگوید خدا تر به تر می زند، ونظیراین واژه های کهنه وفرسوده زیاداست که هموطنان ما درمواردمختلیف آنرابه کارمی برد.

۸/۲۵/۱۳۸۹

تعریف ازعید:

گرامی داشتن ازعید، ودیگرایام مذهبی دربین اقوام مختلف افغانستان ، ازپیشینه بسیارقدیم تاریخی برخورداراست ، وپیروزی های راهم به دنبال داشته است، گرامی داشت ازروزعیدقربان امروزدرشهرکابل نیزنیزباویژه گی های خاصی برگزارشده بود، البطه تعدادی ازمردم امروز راروزنهم (روزعرفه) گرفته بودقربانی هم انجام نداده بود، اما نمازعیدقربان درتکیه خانه ها ومساجدبزرک درشهرکابل برگزارشده بود.
منهم امروزتاساعت پنج عصرازدفتررخصت بودم برای دید بازدید دوستا رفته بودم ، ولی موقع که به دفتربرمی گشتم درمنطقه قلعه ناظردشت برچی راه بندم موترها زیادبود ، موترکرولاکه مابین آن دودوختروسه پسرسواربود، ازطرف مردم توقف داده شده بود، تااینکه پولیس رسید موترهم محاصره بود، یکباردروازه آن بالگدبازشد یکی ازبچه ها فرارکرد چندنفردنبال آن می دوید نتوانست دستگیرکند، سه نفردیگردربین موترمحاصره بود ، فرصت نشد تابشترمعلومات بگیرم ،
شماچه فکرمیکنید؟


۸/۲۴/۱۳۸۹

عیدعیدامسال، قشنگ تره زهرسال.

عیدقربان فرارسید، شهرکابل رنگ وشورعیدی را به خودگرفته ، چهارراهی های شهرمملوازموترهای خرد وکلان ، هرلحظه راه بندون ها زیادترمی شود، مسافرین محترم ، باکرایه زیادتربه ولایات سفرمیکند، موادغزای وشرنی باب درمجموع باقمت متفاوت ازقبل به فروش می رسد.
ازجمله گاو وگوسفند با قمت های کاملآ متفاوت ازهروقت هرسال به فروش می رسد(گاوازسی هزارافغانی تا صدهزارافغانی ، گوسفند ازشش هزارافغانی تابیست هزارافغانی) درنقاش کمپنی شهرکابل فروخته می شود، درحال که درسال گذشته آخرین قمت یک گاوبه پنجا هزارافغانی ویک گوسفد به هشت هزارافغانی فروخته می شد، درشهرکابل کسانی میتوانند قربانی را انجام دهد که وضع مالی خوبی داشته باشد ، مالداران ازاین فرصت استفاده نموده ورمه های خودرا ازولایات مختلیف به شهرکابل رسانده ودرنقاط مختلف این شهردرگوشه وکنارشهر بازارکرده است، تا امروزکه روزعرفه است ، بازارهای که گاو وگوسفندفروخته می شود ازجم جوش نثبتآ کمتربرخورداراست ، دراین عید خانواده های که باید قربانی کند درسال گذشته ملیونها گوسفند قربانی گردیده بود وبرای افرادفقیر وهمسایه ها توضیع می شود.

۸/۲۲/۱۳۸۹

خانمی که دست به سرقت خانه شوهرزد:


مردی شصت پنج سال عمر خودراکه به تنهای درگذرزمان باتلخی ها وشرینی هاتجربه کرده بود،

یکبارتعریف های مختلف زندگی فکرجم جوراورااشغال کرد، هرتعریف برای مرد تعریف موردقبول وپسندیده بود، چون هرتعریف اورامژده می داد که غم روزگاررا با یک فرد دیگرباید تقسیم کرد، تابه این تعریف رسید که « ازدواج به زندگی معنی ومفهوم میبخشد» مردشصت ساله به این دعوت زندگی لبیک گفته وتنهاکسی که به زندگی اومعنی میبخشیدخانم چهل پنج ساله بودومردحتا اسمی راهم نمیتوانست به وی منسوب کند، کاملآناآشنابود، هیچ چیزی رادرباره همدیگرنمی دانست ، باموافقت ازدواج ، به سالهای پسین عمرخودمفهوم زندگی بخشید، چند صباحی لبخند به روی زندگی نثارمیکرد، بی خبرازنقشه های شوم روزگار، کم کم مرور لحظات زمان یک عالم ازاعتماد زن رابرای مرد تثبیت کرد، تمام وجود مرد از اعتماد باران فراگیرشده بود.

نیرو و توان کارکم کم در وجود مرد احساس می شد، کم کم به زندگی داشت، دل بسته میشد.

ازسوی دیگرآغوش گرم خانواده را تکیه گاهی بزرگ برای خود حساب کرده بود، به هرحال خود را درمقابل مشکلات زندگی مقاوم تر ازهمیشه احساس کرد صبح وقت خانه رابه قصد کارترک کرد، بعد از مدت زمانی اعتماد کامل به سراغ زن آمد هرجا که می دید فرصت سبزکرده بود، نقشه های ازقبل ریخته زن یکایک درعمل پیاده شد،آنچه که قابل حمل وبردن بود همه را به موتربارکرده وبه جای نامعلوم انتقال داد وخودش هم خانه راترک کرد،

مرد درپایان روزباهمه خستگی ها ازکار فاصله را طی کرد، تا زودتردرآغوش گرم خانواده قرارگیرد، اما زمانی که پاهایش به اولین پله های زینه خانه آشنا شد، جزخاک ، سکوت وتنهایی و ویرانی خانه ازوی کسی استقبال نکرد.

بلکه تمام غم های ناباورشدنی، مرد بیچاره رامورد استقبال گرم خود قرارداد، مرد با همه دردو رنج ، به فکرافتاد که این زن ناشناخته کی بود وچرا با اوازدواج کردم؟

شاید هنوز زود بود که مرد اورا باید می شناخت!

مرد ناچارسراغ خانه شیخ آمد که نکاح اورا با همان زن بسته کرده بود، وقتی پیش شیخ آمد اورا مورد پرسش سخت قرارداد«شمااسم همان زن رابیاد دارید؟؟» ناگهان طوفان ازخنده شیخ همه جارافراگرفت گفت : ماروزچندین نکاح بسته میکنیم ، مسئول نستیم که اسم همه رابیاد داشته باشیم.

اینجابودکه مردآخرین لحظات زندگی پرمعنی ومفهوم خودش راعمیقآ درک میکردو درک میکرد.

این اتفاق چندروزپیش درمنطقه جبارخان ، کوچه عقب مکتب زینب کبرا، خانه شماره 345 اتفاق افتاده است.

تاریخ تهیه گزارش:1389/8/22

منبع گزاریش: وبلاک آینه.

نقل قول ازشیخ عاریف ، حسن بیک همسایه، حاجی عبد لحمیدهمسایه .

نویسنده: داودناظری.

۸/۲۰/۱۳۸۹

تعریف زندگی:

شمازازندگی هرتعریف که میکنیداختیاردارید، حتمآ حتمآتعریف شماهم اززندگی ازاین دایره خارج نیست«مجموعه دقایق،ساعات، وثانیه های که درمرورتلخ ویاشرین زندگی ماراازکودکی به جوانی ، ازجوانی به فصل خزان عمر(پیری)
وآنجاهم نمیگزاردازآنجامارابه نستی میکشاند»گاهی اتفاقات تلخ وگاهی شرین، گاهی ثروتمندوگاهی فقیری،گاهی صحتمندی وگاهی بابیماری همگام هستیم.
امامن آنچه راکه درشرایط امروزدرجامیعه میبنم ، تعریف دیگری اززندگی میکنم «زندگی یعنی:مجموعه ساعات ، دقایق وثانیه های است ازافسوس ، انتظارکشیدن، فریب خوردن، غریبی وکارگری ، طعنه شنیدن، پشت لقمه نانی دویدن است» خواهش میکنم که تنهاحالت شخصی خودراشریک نسازیدبلکه حالت عمومی هموطنان خودرادرنظربگیرید.
صبح وقت که طرف دانشگاه میرم ، سری راه من دوچوک است که صدهاتن ازکارگرمنتظرکاراست، اگریک نفربگویدکارگرکاردارم سرک بندمیماندازبسکه دوربرش کارگرهازیادجمع میشود، تاحدی که کرایه یک کارگربه صدافغانی میرسد،

۸/۱۸/۱۳۸۹

صدها جلدقرآن کریم،درولایت لغمان به آتش کشیده شد:

هشتصدوپنجاجلدقرآن کریم،ازسوی افرادناشناس درولایت لغمان به آتش کشیده شد.
طبق گزارش هاازولایت لغمان ، افرادمصلح ناشناس دراین ولایت ، یک مکتب دخترانه رادرولسوالی (علینیگار) به آتش کشیدندکه درنتیجه هشتصدوپنجاجلدقرآن کریم نیزهمراه باکتاب های درسی ، میزچوکی ،واسناداداری مکتب یادشده حریق شده است.
وزارت معرف کشورضمن اظهارتاسف درابیطه به این رویداد،ازنیروهای امنیتی خواست، هرچه زودترعاملان این قضیه رابازداشت وبه پنجه قانون بسپارند.

۸/۱۷/۱۳۸۹

نتایج انتخابات ولسی جرگه افغانستان:

تعددی کاندیدان ولسی جرگه(نمایندگان ملت) درتمام ولایات افغانستان به شمول ولایت کابل ، باعیث شدتاتعدادی زیادی ازاین کاندیدان رآی کافی نیاوردونتوانست به مجلس راه یابد، این ناکامی ولاله وانی ومصاریف هنگفت بیجاباعیث شده تااین افراددرگوشه وکنارکشور، باهواداران خویش دست به تظاهرات میزندوهرروزیکی ازخبرهای مهم رسانه های کشورراتشکیل میدهد.

۸/۱۵/۱۳۸۹

معرفی ، یکی ازمجله های جالیب ودیدنی انترنتی:

مجله انترنتی (نیرو) که یک مجله انترنتی میباشد،که بامطالیب مختلیف ، نرخ اصعارخارجی درمقابل پول داخلی، وضعیت آب هوا، مطلب موردنیازوضرورت شمارابامنابع معتبرارائه میدهد:http://www.nero-magazine.com

ارطباتات وخدمات شبکه های تلفنی درهزاره جات:

دراکثرولسوالی های ولایت بامیان ، تنهادرمرکزآن یک یادوشبکه تلفنی فعال است که تنهامردم مرکزولسوالی ازخدمات آن بهره مند است ، دیگرباشندگان ولسوالی وقریه جات دوردست مجبوراست بخاترارطباتات تلفنی وزنگ زدن ، به مرکزآمده ویاازتلفن (ثریا) داخلی فی دقیقه 140 وخارجی 90 افغانی فی دقیقه مصرف پرداخت میکند.
درولسوالی ورس ولایت بامیان ، قریه های (سرخجوی،سنگ سوخته،گالقول،بادقول،چوب تمان،سیوباریک،قول حیدر،
شین ووبه ، پیتاب جوی، چی جین ، ودیگرمناطق که دورترازولسوالی قراردارد، یکروزازتمام قریه ها دریک منطقه جمع میشود، تقریبآ چندین ساعت با یک پایه تلفن (ثریا) درایران وپاکستان صحبت میکند، که مصرف مجموعی تلفن به 20000 افغانی میرسد.
مشکل عدم ارطباتات تلفنی ومصرف هنگفت آن درکناردیگرمشکلات های موجوده دراین منطقه مردم باآن دست پنجه نرم میکند.

۸/۱۳/۱۳۸۹

جائزه بزرگ پرخوری:

سال (1389) درقسمتهای پایانی خود، درکناردیگرجوایز، به صاحبانش که تسلیم کرد؛ جائزه پورخورترین شخص رانیزامروزدرشهرکابل به صاحبش برگرداند، منکه خودازنزدیک شاهیداین صحنه جالیب بودم، بیشک که این جایزه به کسی داده شد که واقعآ مستحق آن بود.
امروزساعت 11 قبل ازظهرازدانشگاه رخصت شدم ، طرف دفترمیامدم دربین رادیدم که صدهاتن ازاقشارمختلیف مردم یکجا جمع است وشورهیجان خاص راباتشویق وهلهله خودبوجودآورده است که(
هی ترکید،هاترکیدههههه) منهم هیجان زده شدم روح پریشانم کم کم جمع شدگفتم ببینم چی خبراست!
نزدیکترشدم خودراازلابلای مردم پیشترکردم، جیبهای دریشی خودرامحکم گرفتم چون یک کمی پول بداخل جیب هایم داشتم، دیدم که تقریبآده کمره مین فلم برداری میکندیک نفردیگرسروصدای مردم راسبت میکندپنج نفرپشت میزایستاد است وپیش هرکدام کباب ولیمون زیادگزاشته شده ووقت تعیین شده هرکدام کوشش میکندسریعتروبالقمه های بزرگترسهم خویش راتمام کند!!!!
طرف دیگرمتوجه شدم کهموترامبلانس شفاخانه هم ایستاداست (یعنی اگرکدام یکی ازاین اشخاص ازپورخوری ترکیدفورآبه شفاخانه انتقال دهد.
خوب دوستان عزیزدیگرازشوروهیجان، سروصداچزی نمیگیم ولی ایقدربایدبگویم که این مسابیقه تقریبآباتمام هزینه یک لگ افغانی ازسوی یکی ازرسانه های تصویری کابل برگزارشده بود.درعین حال تقریبآچندین ساعت وقت مردم کاروغریب راتلف کرد، ازسوی دیگراحتمال انفجار، رابندون موترها چون درجای نامناسیب مسابیقه برگزارشده بود.
آیا این مسابیقه کدام خالیگاهی رادرنشرات تلویزیون های کابل پرمیسازد؟؟
ازاین برنامه که برای مردم پخش میشودوهزینه مصرف میکند، بننده چی استفاده میتواند؟
اگراین مقدارپول ووقت دربخش های آموزیشی ومعلوماتی مصرف شودده هامردبهترازبرگزاری مسابیقه پرخوری خواهدبود.

۸/۱۲/۱۳۸۹

عوامل که یک جوان معتادمیشود:



سرگزشت یک جوان معتاد که مدت دوسال میشودمعتادشده تقریبآ درضرف دوسال تقریبآ سی سال ازعمرخویش رامصرف کرده است قدی رساوشمشادخم گشته موهایش ژولیده وچهره چروکدارگشته است ، من دیروزاورادرمنطقه جبارخان برچی دریکی ازکوچه هادهن یکی ازدروازه هادیدم که نان طلب داشت وبوجی پرازقطی های خالی موادهای مصرف شده بدوش داشت وضعیت لباس هم کاملآ رقت باربود، سابق دهقان مابوددرمنطقه، وی مراخوب مشناسد،بخاطری که شرمنده نشودخودم رابه اونشان ندادم .
داستان این بچه عجیب است وچگونه اوبه موادمخدرروآوردومعتادشدوآسمان زندگی خودراتاریک کرد:
این جوان دریکی ازگروهای داخلی خدمت میکرد، خیلی آدم شریف وخوبی بود،دمبوره هم مینواخت صدای خوبی هم داشت وازقدوقیافه خیلی خوبی برخورداربود، فامل این جوان فامل فقیری بودتقریبآ پنج نفرفامیل بودیک خواهرجوان ویک برادرکورداشت ، بدبختانه دختری عاشق این جوان شدشب بخانه اش آمد، جوان(اسدلله ) نیزدختررادوست داشت اوراقبول کرد، همانشب فامیلهای دخترچندجوان مصلح به خانه وی آمددختررازخانه اش بیرون کرد، اسدلله راهم خوب حسابی لت کردتا اینکه اسدلله بیهوش شد، افرادمصلح خواهروی رانیزهمراهی خودبردن
بعدازاین اتفاق (اسدلله ) دیگردست ازکارکشیدخانه نشین شد، سیگارکشیدن خودرازیادکرد، همیشه خانه بود، درمحافل واجتماع اشتراک نمیکرد،تاکم کم باافرادمعتادرابیطه پیداکرد، مهمانانش افرادبی بندباربودروزگارش هم کاملافلج شد.
پدرش ازآنجا کوچ کردن ، جوان به اوردوی ملی آمدازاینکه اومعتادبودنتوانست آنجاهم استقامت کند، خانه آمدولی تنهاتریاک نمیکشیدبلکه پودرهم میکشید، یک روزدیدم گفتم اسدجان چی حالداری دستم راگرفت ، چشمهایش رااشک حلقه زدآسمان چشمش خیره شددرتمام وجودش وکلامش ندامت وپشیمانی شهادت میداد،بمن گفت داودجان من تمام رفیقانم رابدنبال خودکشاندم ولی ترازیاددوست دارم تامیتوانی تاتوان داری ازموادمخدردوری کن چون من تمام کیف حالم همین تریاک است ، آدم معتادنه ازخانواده لزت دارد، نه ازغزاوتفریح همیشه به فکرتریاک است ، زمانیکه سری وقت تریاک پیدانشودآدم دیوانه میشود، ازهمین قبیل نصیحتها زیادکرد،
من دردنیاتنها ازهمین بخش زندگی خودرضایت دارم که این تجربه رابالای دیگران دیدم ، هرگزطرف سگریت ، نسوار....نرفتم.
ااین بودسرنوشت یک جوان معتادکه تاهنوززنده است گدای میکندوزیری پل سوخته است نه گرمی هوا ونه سردی هواراحس میکند.

۸/۱۱/۱۳۸۹

بادوست خودآشتی کردم:

گپای زیادی ازمردم شنیدیم ، من ودوستم باهم به همین خاطرازهمدیگرفاصله گرفتم ، پیش اوازمن به بدی یادمیکردپیش من ازدوستم شکایت میکرد، عیب های کوچک وکم رازیادمیگفت تااینکه تصمیم گرفتیم تاازهمدیگرمدتی فاصله بگیریم ، ولی بعدازمدتی دیدیم اینهم راه چاره رابروی مابازنمیکند، اینک بازهم همدیگررادرآغوش گرفتم ودرصفحه آن چزی نویشتم ، وبلاک آینه بهترین دوستم است وتمام رازدلهای خودم راواظهارنظرم رادر(آینه ) بدون سانسوروتغیرمشاهده میکنم ، وگرنه درعصرامروزکمترچیزهاروی واقعیت آن نمایش داده میشود