۲/۲۴/۱۳۸۹

تازنده گی است فراموشم نخاهدشد:

دریکی ازمنطقه های اطراف بودتازه مسیرسرک آمده بودالبطه سال گزشته بودخودم دیدم رمه گوسفندان درمسیرسرک که روزهاازآنجاموترگزرنمیکردهمان روزموتریک کاندیدشورای ولایتی گزرکردالبطه خودم هم درآن موترسواربودم با سرعت میرفتیم ناگهان موترباگله گوسفندان تصادف نمودبه تعدادی راکشت دعواشد صاحیب موترمیگفت توتوان موترمره بده که ازسرعت من کم شدصاحیب گوسفندحیران مانده بودآخیرگفت نه توتوان موترطلب کن نه من توان گوسفندانم را

هیچ نظری موجود نیست: