یروپول واحید اروپا: 59.90 پول
یک هزارتومان ایرانی: 40.90 پول
یک کلدار پاکستانی: 532 پول
کشورعزیز عزیزما افغانستان ، بامرکزیت کابل وسی وچهارولایت خویش ، ازسابق درخشان وآب هوای زیبای برخورداراست ، بخصوص سابیقه تاریخی ، آثارباستانی ،
فرهنگ غنی ومردان بزرگ این کشور درهرزمان جلب توجه تاریخ نویسان ومحققان کرده ، وسینه تاریخ را همیشه زنده وپربارنگه داشته است .
دراین مقاله بااستفاده ازفرصت، شمه ازویژه گی های ولایت باستانی وتاریخی بامیان که مرکزیت افغانستان را تشکیل می دهد ذکرکنم ، تابرای خواننده وشنونده مقاله معلوماتی بشتری درباره این ولایت باشد .
دریک سفرکوتاه مدت که امسال درماه تابستان به این ولایت داشتم ، هچگاه درسفرهای دیگرخودنداشتم ودرزندگی هم فکرنمی کردم که همچون سفری داشته باشم
دره های پرخم پیچ را باید طی کنی تا به ولایت زیبای بامیان برسی ، درهرقسمت که آدم به طبیعت وصفای آن نظرکند ، باخود می گوید که باید ازموترپیاده شود و صفای طبیعت را ازجان دل احساس کند، درهرقسمت صفاو زندگی ومقبولی درکمین تسخیر
فکر ودل انسان است ،
دامنه های سرسبزچنگی به دلم میزدوقلب اشغال شده آم رابه زیرکی وسرعت تسخیرمیکرد.زیبای به هرنقطه که چشم کارمیکردبه من وقلب اشغال شده آم لبخند میزد عظمت وشکوه دشت ها ودره های شالوده ازرازوتمدن بامیان روح وروان انسانراچنان اسیرزیبای میکند که ناگهان بیگمان قدرت خداوندراحس کردآنچنان خودت رادربزرگی وابهام گم میکنی که میخواهی پیاده شوی وسنگینی امواج طوفان موج باد راحس کنی وفریاد ازخودبیگانگی راسربدهی تا عشق خودرادرکالبد بدن توببند
واقعآتن پوشیده ازراز ها واسراراین دشت قله چنان فلسفه درخودتنیده وپیچیده که هرعابرورهگزررابه دیدن چنان منظره زیبا دعوت میکندوپزیرش عظمت وبزرگی دشت های پررمزرازبامیان راگواهی میدهدوبند امیرمعترف میسازد
دراین سرزمین مکان نمازخواندن احساس دیگری داردچیکنیم که نمازکوتاه خوانده میشوداینجا قلب پروازمیکن بدون ممانعت های نفسانی شهرنشینی وکاخ نشینی بخدامیرسی میشودبخداگفت درفضای پروازکردامادرساحه ودراین مکان بااین همه زیبای مناظرتبعیض آمیزبه چشم میخورد
امااگرشب دریکی ازاین کلبه های غریبانه استراحت کنی درک میکنی که خداوندچی ارامش رادرشب قرارداده تا انسان ازکارهای روزمره خستگی رفع کندوچی زیبا است که پش ازدرخشش خورشیدبرگیسوان طلای این سرزمین مناظرزیبای بامیان راببنی تشکر ازتوجه شما دوستان .مردی شصت پنج سال عمر خودراکه به تنهای درگذرزمان باتلخی ها وشرینی هاتجربه کرده بود،
یکبارتعریف های مختلف زندگی فکرجم جوراورااشغال کرد، هرتعریف برای مرد تعریف موردقبول وپسندیده بود، چون هرتعریف اورامژده می داد که غم روزگاررا با یک فرد دیگرباید تقسیم کرد، تابه این تعریف رسید که « ازدواج به زندگی معنی ومفهوم میبخشد» مردشصت ساله به این دعوت زندگی لبیک گفته وتنهاکسی که به زندگی اومعنی میبخشیدخانم چهل پنج ساله بودومردحتا اسمی راهم نمیتوانست به وی منسوب کند، کاملآناآشنابود، هیچ چیزی رادرباره همدیگرنمی دانست ، باموافقت ازدواج ، به سالهای پسین عمرخودمفهوم زندگی بخشید، چند صباحی لبخند به روی زندگی نثارمیکرد، بی خبرازنقشه های شوم روزگار، کم کم مرور لحظات زمان یک عالم ازاعتماد زن رابرای مرد تثبیت کرد، تمام وجود مرد از اعتماد باران فراگیرشده بود.
نیرو و توان کارکم کم در وجود مرد احساس می شد، کم کم به زندگی داشت، دل بسته میشد.
ازسوی دیگرآغوش گرم خانواده را تکیه گاهی بزرگ برای خود حساب کرده بود، به هرحال خود را درمقابل مشکلات زندگی مقاوم تر ازهمیشه احساس کرد صبح وقت خانه رابه قصد کارترک کرد، بعد از مدت زمانی اعتماد کامل به سراغ زن آمد هرجا که می دید فرصت سبزکرده بود، نقشه های ازقبل ریخته زن یکایک درعمل پیاده شد،آنچه که قابل حمل وبردن بود همه را به موتربارکرده وبه جای نامعلوم انتقال داد وخودش هم خانه راترک کرد،
مرد درپایان روزباهمه خستگی ها ازکار فاصله را طی کرد، تا زودتردرآغوش گرم خانواده قرارگیرد، اما زمانی که پاهایش به اولین پله های زینه خانه آشنا شد، جزخاک ، سکوت وتنهایی و ویرانی خانه ازوی کسی استقبال نکرد.
بلکه تمام غم های ناباورشدنی، مرد بیچاره رامورد استقبال گرم خود قرارداد، مرد با همه دردو رنج ، به فکرافتاد که این زن ناشناخته کی بود وچرا با اوازدواج کردم؟
شاید هنوز زود بود که مرد اورا باید می شناخت!
مرد ناچارسراغ خانه شیخ آمد که نکاح اورا با همان زن بسته کرده بود، وقتی پیش شیخ آمد اورا مورد پرسش سخت قرارداد«شمااسم همان زن رابیاد دارید؟؟» ناگهان طوفان ازخنده شیخ همه جارافراگرفت گفت : ماروزچندین نکاح بسته میکنیم ، مسئول نستیم که اسم همه رابیاد داشته باشیم.
اینجابودکه مردآخرین لحظات زندگی پرمعنی ومفهوم خودش راعمیقآ درک میکردو درک میکرد.
این اتفاق چندروزپیش درمنطقه جبارخان ، کوچه عقب مکتب زینب کبرا، خانه شماره 345 اتفاق افتاده است.
تاریخ تهیه گزارش:1389/8/22
منبع گزاریش: وبلاک آینه.
نقل قول ازشیخ عاریف ، حسن بیک همسایه، حاجی عبد لحمیدهمسایه .
نویسنده: داودناظری.