۹/۱۳/۱۳۸۹

سردی هوا حاکم فضای خانه های شهر کابل.

دراین ماه هوای شهر کابل زیاد سرد شده است وشتاب ابر های خزانی مردم را به بارندگی های خزانی وزمستانی نوید می دهد ، اگر درکوچه بازار گردش کنیم ، دستها وبدن های که گویا ازسنگ ساخته شده است درکنار سرک دکانها مشغول پینه دوزی ، کفاشی ، وده ها کار دیگر مشغول است وبخاطر سردی هوا کاملآ ترکیده وپاره پاره گردیده ، دستهای چروک وترکیده خانم های گدا که فقط ازآغاز نماز صبح بیرون می شود فقط روی یک فرش نازک بالای زمین خاکی ونمناک می نشیند وازمردم خیرات طلب می کند ، من امروزساعت هشت صبح درحالیکه هوا سخت سردی می کرد وزش بادهای سرد ازوزیدن خود بالای هیچ بدن که زیری یک پیراهن بود خود داری نمی کرد ، دست خانمی گدای به طرف مردم دراز بود ، من پنج افغانیگی که داده بودم بدست ای خانم کاملآ تنها نشست ، سه ساعت که برگشتم تاهنوز همان پنج افغانی که من داده بودم باعلامتی که داشت روی دست ترکیده خانم گدا تنها نشسته بود، شاید تاشب بجز ازچند افغانی یکی ودوی درکنارش پولی اضافه نشود ، شما چی فکر میکنید، آیا همین مقدارپول که تاشب شاید بیست یا سی افغانی شود کدام دردی را دوا خواهد کرد ؟ درصورتی که مریض شود دوای داکتر بامعاینه آن از1200 افغانی هیچوقت کم نمیشه ، آیا زندگی دنیا واقعآ آدم را ازحیات وزندگی سیر می کند؟


هیچ نظری موجود نیست: