در این اواخر حادثات ترافیکی درشاهراه های افغانستان زیاد گردیده است که اکثراین حادثات تلفات جانی به همرا داشته است .
روز پنجشنبه، دفتر سر کار بودم که پسرم خاله ام از بامیان طرف کابل حرکت کرده بود در دره غربند رسیده بود که بمن تلفن کرد که دوساعت بعد کابل می رسم .
نیم ساعت بعد در حال که سخت مصروف کار بودم زنگ تلفنم زده شد دیدم که شماره نا شناخته است گوشی برداشتم هم صحبت شدم با شخصی تماس گیرنده ، خودرا معرفی کرد دیدم که یک داکتر است می گوید از شفاخانه قره باغ به تماس شده ام کسی بنام ..... تصادف کرده وحالی یکتن از سواری هایش خراب می باشد که از ناحیه سر به شدت آسب دیده بود.
من از دفتر رفتم درسرای شمالی رسیدم دوباره از شفاخانه قره باغ تماس شد که زخمی ها را به شفاخانه علی آباد در کابل روان کرده به زودی برگشتم با سرعت تمام خودرا به شفاخانه رسانیدم دیدم که پسر خاله ام دست چپش خیلی آسب دیده بود توان گردنش شده وشخص زخمی در بخش عملیات عصبی رفته بعد ازمدت دوساعت عملیات جراحی خلاص شد در اطاق بردیم در حال که بیهوش بود، بعد ازان ساعت یازده شب بود که پسر خاله ام را در شفاخانه وزیر اکبر خان جهت تداوی بردم ، درآنجا عکس گرفتیم از دستش داکتر ها مصروف کار شد ، دیدم که ترافیکا ونفر های ار دوی ملی به شفاخانه رسید از دریور که پسر خاله ام بود سوالات خویش را آغاز کرد
به هرحال شب سپری شد روز جمعه به دیدار شخصی زخمی که عملیات شده بود آمدم دیدم که حالت وی بهبود نیافته است .
دیروز متاسفانه خبر شدم که او شخص فوت کرده که یکتن از محصلین دانشگاه بامیان بوده وبخاطر که روز چهلم وفات پدرش بوده به کابل می آمده بوده در مسیر راه با حادثه مواجه شده است دیگر دقیق خبر ندارم که جنگجال کجارسیده ؟
روز پنجشنبه، دفتر سر کار بودم که پسرم خاله ام از بامیان طرف کابل حرکت کرده بود در دره غربند رسیده بود که بمن تلفن کرد که دوساعت بعد کابل می رسم .
نیم ساعت بعد در حال که سخت مصروف کار بودم زنگ تلفنم زده شد دیدم که شماره نا شناخته است گوشی برداشتم هم صحبت شدم با شخصی تماس گیرنده ، خودرا معرفی کرد دیدم که یک داکتر است می گوید از شفاخانه قره باغ به تماس شده ام کسی بنام ..... تصادف کرده وحالی یکتن از سواری هایش خراب می باشد که از ناحیه سر به شدت آسب دیده بود.
من از دفتر رفتم درسرای شمالی رسیدم دوباره از شفاخانه قره باغ تماس شد که زخمی ها را به شفاخانه علی آباد در کابل روان کرده به زودی برگشتم با سرعت تمام خودرا به شفاخانه رسانیدم دیدم که پسر خاله ام دست چپش خیلی آسب دیده بود توان گردنش شده وشخص زخمی در بخش عملیات عصبی رفته بعد ازمدت دوساعت عملیات جراحی خلاص شد در اطاق بردیم در حال که بیهوش بود، بعد ازان ساعت یازده شب بود که پسر خاله ام را در شفاخانه وزیر اکبر خان جهت تداوی بردم ، درآنجا عکس گرفتیم از دستش داکتر ها مصروف کار شد ، دیدم که ترافیکا ونفر های ار دوی ملی به شفاخانه رسید از دریور که پسر خاله ام بود سوالات خویش را آغاز کرد
به هرحال شب سپری شد روز جمعه به دیدار شخصی زخمی که عملیات شده بود آمدم دیدم که حالت وی بهبود نیافته است .
دیروز متاسفانه خبر شدم که او شخص فوت کرده که یکتن از محصلین دانشگاه بامیان بوده وبخاطر که روز چهلم وفات پدرش بوده به کابل می آمده بوده در مسیر راه با حادثه مواجه شده است دیگر دقیق خبر ندارم که جنگجال کجارسیده ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر