۵/۱۲/۱۳۹۰

قصه های جنگ

دیشب یکی ازدوستانم قصه های جنگ را می کرد مخصوصا جنایت که درافشار صورت گرفته بود، من با وجود که امروز امتحان داشتم اصلآ شب نتوانستم آرام باشم تمرکز نمایم روی درس خیلی صحنه های تلخ وغیر رفتارهای انسانی را بازگو نمود ازجمله گفت ما فلم های مستند را دیدیم که وقتیکه مهاجمان وارید یک خانه شد هیچکس نمانده بود مگر یک کودک چند ماهه بین گهواره که خواب بوده وقتیکه صدای پارا می شنود بیدار می شود وشروع می کند به گریه کردن گفت ای آدمای وحشی روی گهواره بازکرد با نوک برچه که طرف طفل اشاره می کرد اوبه خیال پستان مادر نوک برچه را تمایل چوشیدن می کرد گفت این کار را چند بار تکرار کرد درآخیر نوک برچه به دهان کودک فروبرد که ازپشت سرش برآمد.
درافغانستان بیاییم قضاوت کنیم که چقدر جنایت صورت گرفته و خونهای ناحق ومظلوم ریخته شده وامروز مردم چطور پاروی زمین می گزارد با خیال آرام حرکت می کند مردان نسبت به زنان بشتر عامل جنایت شده کشتار ، ظلم ، چپاول .... تنها کار کسانی بودن که نام مرد ومسلمان  زنده بودن که عامل صدها جنایت شده اند.

هیچ نظری موجود نیست: