امشب دریکی از خانه فامل ها مهمان بودم در شهرک مهدیه غرب کابل.
شب موتر بیرون بود ، برعلاوه همسایه ها هم موترهای خودرا داخل حولی نبورده بود بیرون در کوچه بود.
صبح که از خواب برای وضو بلند شدیم یک از همسایه های ما که در لین هزاره جات کار می کند ، آمد گفت امشب باطری موترم را دزد برده باطری موتر خودرا بده که موترم را روشن کنم ، رفتیم بیرون دیدیم که شیشه موترش را که نوع پلانکوچ بودشکسته وباطری را باز کرده وبرده . آنطرفتر که موتر کاماز بود دیدیم که هردو باطری اش رابرده ، موتر خودم را دیدم که بخاطر که پیش دروازه ایستاد بود زیاد کوشش کرده بود که باطری را باز کند ولی ترس خورده بود نتوانسته بود که باطری موتر را ببرد .
تعجب اینجا است که داخل موتر پلانکوچ بر علاوه باطری ، تایر بود یکبوجی چکه بود زنجیرتایر موتر بود خیلی چیزهای دیگر ولی دزد تنها باطری را بازحمت باز کرده بود به دیگر چیزها را کار نگرفته بود.
ما در تعجب ماندیم که چطور دزد با انصاف بوده فقط به چیزی که نیاز داشته برده وبقیه چیزهارا گذاشته.
شهرک مهدیه در قسمتهای اخیر دشت برچی موقعیت داشته ومردم با مشکلات متعددی زندگی می کند، ازجمله سرک ندارد ، برق ندارد به بازار دور است وکرایه جدا وقمت را به موتر های لینی پلانکوچ کهنه وبیدون پلیت واسناد پرداخت می کند از نا حیه پل خشک وتانک تیل ، تا به شهرک برسد.
وقتیکه آدم به شهرک مهدیه می رسد فکرمی کند که از کابل وافغانستان خارج شده است.
در مجموع غرب کابل، دور ازخدمات دولتی است حتی پولیس ترافیک هم به پلیت واسناد موتر وموتورسایکل کار ندارد.
درتمام شهر کابل لایسنس، اسناد وپلید بر رسی می شود ولی از پل سوخته به بالا کاری ندارد.
ودزدان معتادان هم از هر قوم قبیله وکنج شهر کابل به دشت برچی وزیر پول سوخته جمع می شود، بی قانونی ودزدی را هم انجام می دهد وموتر بی اسناد و بیدون پلیت خودرا می فروشد، درغرب کابل.
شب موتر بیرون بود ، برعلاوه همسایه ها هم موترهای خودرا داخل حولی نبورده بود بیرون در کوچه بود.
صبح که از خواب برای وضو بلند شدیم یک از همسایه های ما که در لین هزاره جات کار می کند ، آمد گفت امشب باطری موترم را دزد برده باطری موتر خودرا بده که موترم را روشن کنم ، رفتیم بیرون دیدیم که شیشه موترش را که نوع پلانکوچ بودشکسته وباطری را باز کرده وبرده . آنطرفتر که موتر کاماز بود دیدیم که هردو باطری اش رابرده ، موتر خودم را دیدم که بخاطر که پیش دروازه ایستاد بود زیاد کوشش کرده بود که باطری را باز کند ولی ترس خورده بود نتوانسته بود که باطری موتر را ببرد .
تعجب اینجا است که داخل موتر پلانکوچ بر علاوه باطری ، تایر بود یکبوجی چکه بود زنجیرتایر موتر بود خیلی چیزهای دیگر ولی دزد تنها باطری را بازحمت باز کرده بود به دیگر چیزها را کار نگرفته بود.
ما در تعجب ماندیم که چطور دزد با انصاف بوده فقط به چیزی که نیاز داشته برده وبقیه چیزهارا گذاشته.
شهرک مهدیه در قسمتهای اخیر دشت برچی موقعیت داشته ومردم با مشکلات متعددی زندگی می کند، ازجمله سرک ندارد ، برق ندارد به بازار دور است وکرایه جدا وقمت را به موتر های لینی پلانکوچ کهنه وبیدون پلیت واسناد پرداخت می کند از نا حیه پل خشک وتانک تیل ، تا به شهرک برسد.
وقتیکه آدم به شهرک مهدیه می رسد فکرمی کند که از کابل وافغانستان خارج شده است.
در مجموع غرب کابل، دور ازخدمات دولتی است حتی پولیس ترافیک هم به پلیت واسناد موتر وموتورسایکل کار ندارد.
درتمام شهر کابل لایسنس، اسناد وپلید بر رسی می شود ولی از پل سوخته به بالا کاری ندارد.
ودزدان معتادان هم از هر قوم قبیله وکنج شهر کابل به دشت برچی وزیر پول سوخته جمع می شود، بی قانونی ودزدی را هم انجام می دهد وموتر بی اسناد و بیدون پلیت خودرا می فروشد، درغرب کابل.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر