دعاهایم اجابت شد، ازان زیبا جواب آمد
پس از آن روزگار بد، مرا امشب به خواب آمد
چو دید از او سیه روزم، شنید آه جگر سوزم
به قصد مهر و دلجویی ازین حال خراب آمد
دل انگیزم ز خودخواهی، برنجاند مرا گاهی
...دلم می رقصد از شادی، که آن شیرین عذاب آمد
برای فهم احساسش، برای پیشواز او
دلم از فرط بی صبری، به شور و التهاب آمد
پریشان می کند گیسو، فراوان می شوم با او
مرا محرم شمرد آخر ، به دور از هر حجاب آمد
صلاحی،چلچراغ آمد، صفای دشت و باغ آمد
سزاوارست اگر گویی ، که امشب آفتاب آمد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر