۲/۲۰/۱۳۹۱

ازدواج در هزارستان


منهم قربانی شدم
یکی از موضوعات اساسی که در فرهنگ ما نهادینه شده است، رسوم و عادات دست و پاگیری است که شبیه برنامه های جاهلیت و اقوام وحشی عرب می ماند.
امروز در مناطق مرکزی هزاره جات از ابتدایی ترین امکانات زندگی مردم بر خوردارند ولی بلاترین مصرف برگزاری مراسم های عروسی وشیرینی خوری و حتی مراسم های عزا و ماتم غیر قابل تحمل شده است.
به همین اساس زندگی مردم روی مبنای اقتصادی بیشتر شکل می گیرد و بر اساس همین رسم و رواج های غیر قانون ما زندگی خودرا تشکیل می دهیم.
خودم شاهد چندین مسئله هستم که به خاطر زمین که برای دختر می رسد، به خاطر قرض دار بودن پدر دختر، به خاطر خانه دامادی پسر، به خاطر فامل بودن دو طرف و جور آمدن بین همدیگر به خاطر مصارف عروسی و شیر بها، عروسی و آغاز زندگی دوشخص صورت گرفته  که هیچ گونه عوارض و پیامدهای آینده آن،در نظر گرفته نشده است ونمی شود.
من از این رسم مردم کاملا خسته ام و برای پدر و مادرم اعلام کردم که نوبت ازدواج برای برادر خوردم باشد و من دراین شرایط ازدواج نمی کنم، شاید من توان پرداخت مصارف شیر بها و عروسی را داشته  باشم ولی برادرم و همسر خواهرم و دوستان دیگرم ازتوان شان نیست که با فروش خانه و زمین عروسی بگیرد.

هیچ نظری موجود نیست: