۶/۳۱/۱۳۹۳

حکومت وحدت ملی،چالش‎ها و راهکارها



درباره توافق دو نامزد ریاست جمهوری روی تشکیل حکومت وحدت ملی در در افغانستان، دیدگاه‎های متفاوتی مطرح گردیده است؛ بیشتردوستان در ابراز نظرهای شان دچار افراط و تفریط شده اند. یک تعداد صاحب نظران، توافق دو نزاع سیاسی و رفاقت بعد ازرقابت را به معنی دفن نمودن دموکراسی می دانند و نسبت به آینده هم خوشبین نیستند. اما یک تعداد دیگر کاملا با دید مثبت می نگرند و آن را بزرگترین دستاورد مردم در عرصه تقویت دموکارسی و شکستن سنت تقلب می دانند. اما به نظرنگارنده مقاله، توافق روی حکومت وحدت ملی یگانه راه برای بیرون رفت از بحران‎های احتمالی در کشور بود. چون نه کمیسیون و نه حکومت هیچ اعتباری بین مردم نداشت و هرگونه رهیابی و تلاش آنها بی نتیجه تمام می‎شد. لهذا مردم نباید آنقدر آیه یاس بخوانند که باعث تخریب روحیه ملی گرایی مردم شود و نه آنقدر تعریف و تمجید که رهبران حکومت وحدت ملی چالش‎های کشور و مسؤلیت های خویش را فراموش کنند.
موفقیت و عدم موفقیت حکومت وحدت ملی به تطبیق قانون و طرح و برنامه ریزی خوب بستگی دارد. به همین خاطر درنظرگرفتن قانون و برنامه ریزی دقیق، دو نکته قابل توجه در حکومت وحدت ملی می باشد. قانون شصت درصد و برنامه ریزی خوب بیست درصد که درمجموع هشتاد درصد می شود؛ موفقیت رهبران حکومت آینده را تضمین می‎کند. چون در چنین اوضاع پراکنده و بحرانی، تشکیل حکومت وحدت ملی به عنوان بزرگترین جَهِش بسوی مردم سالاری  و ارزش پروری محسوب می شود که در طول تاریخ چندصد ساله این کشور سابقه ندارد.
در آغازین فرصت‎های تجربه کردن حکومت وحدت ملی، لازم نیست که توجیه گرایان و منتقدان جامعه پیرامون کارکردها و چند و چون حکومت افغانستان بپردازند؛ چون هیچ کاری در گام‎های نخست خود، شسته و رُفته نبوده بلکه با چالش‎ها و مشکلات زیاد همراه بوده و از مرزهای داغ تجربه عبور می کند.
جامعه و مردم افغانستان باید در کنار رهبران حکومت وحدت ملی خود، بخوبی و مهربانی تشویق کننده آفرینش، ابتکارات و دستاوردهای رییس جمهور، نخست وزیر و معاونان شان باشد. مردم در همه کارها منتظر حکومت و دولت نوپای خود ننشیند و خود دست به کار شود. خیلی از مسایل نیازمند همکاری مردم بوده و بدون همکاری ملت هیچ کاری صورت نخواهد گرفت. مثلا: اگر یک راننده بی قانونی نکند و به ترافیک رشوه ندهد، در راستای مبارزه با فساد اداری کمک شایان کرده است. اگر ملت ارگان‎های قضای و عدلی را به گرفتن شیرینی عادت ندهند و بگذارند که قانون تطبیق شود، آهسته آهسته مسأله فساد اداری از کشور ازبین می رود. اگر مردم با تروریستان خارجی همکاری نکنند و آنان را در مناطق خویش پناه ندهند، به زودترین فرصت امنیت در کشور تامین می‎شود. در جهت پاگ نگهداشتن شهرو کوچه های خود هرکس مسؤلیت دارد که با شاروالی شهر خود همکاری نماید.
تمام چالش‎های که در افغانستان وجود دارد، مسؤلیت حکومت وحدت ملی را چند برابرساخته است. ویژگی‎ها، ناهمگُنی ها، تضاد خواسته ها و اصتکاکی شدن توقعات دراین کشور، سی سال جنگ و ویرانی، بی سوادی، ضعف فرهنگی، فقرو اعتیاد، نا امنی، فساد گسترده اداری، ارتباطات بیرونی، تهاجم فرهنگی و نواقصات دیگر از مشکلات جدی برسری راه حکومت آینده می باشد.
مسایل فرهنگی، اقتصادی و روابط با کشورهای دیگر از مهم‎ترین چالش‎های است که حکومت وحدت ملی با آن مواجه می‎باشد. نابسامانیها،بحرانهایپیهمدرافغانستانریشهدرفرهنگجامعهافغانیدارد. جنگ،خشونت،ترور،قومگرایی،نژادپرستی،اختلاف،فقر،بیکاری،بیاعتمادی،و ... مسایلی چالش برانگیزی هست کهسالهای طولانی در بستر باورهای این مردم پرورش یافته است. مبارزه با فرهنگ‎ و سنت‎های خودساخته و بافته خود خودمردم افغانستان، که شامل پدیده های خشونت، خودکشی، رسم و رواج‎های سنگین و کمرشکن در مراسم‎ها، فرار از منزل، گسترش فحشاو تجاوز محارم بالای دختران، از چالش‎های مهم است که در ابعاد فرهنگی این کشورنهادینه گردیده و مبارزه باآن فرصت‎های طولانی را می طلبد.
اصلاحکژیهایفرهنگیدریکجامعهاززمانبرترینفرایندهاودشوارترینمسیرها برای حکومت آن کشور می باشد. دولت وحدت ملی زمانی می تواند به موفقیت‎های چشم‎گیر دست پیداکند که در بخش فرهنگی سرمایه گذاری های کلانی را در نظربگیرد. در طول حکومت آقای کرزی با وجود فراهم شدن فرصت‎های خوب، کم‎ترین توجه به مسایل فرهنگی و مبارزه با سنت‎های خودساخته صورت گرفته است.

چالش دیگر فراروی حکومت وحدت ملی، بحران اقتصادی می باشد. اقتصاد افغانستان به شدت وابسته به کمک‎های خارجی می باشد. دوام این کمک‎ها به شدت وابسته روابط خوب افغانستان با کشورهای کمک کننده بوده و باید منافع کشورهای کمک کننده در این کشور تامین شده باشد تا افغانستان را کمک اقتصادی نماید. در صورت که روابط افغانستان با این کشورها سردشود و منافع آن‎ها دراین کشور در خطرواقع گردد، کمک‎های آنها قطع می‎شود و بحران اقتصادی در این کشور به وجود می آید. سران حکومت وحدت ملی باید با چالش و بحران اقتصادی به شدت مبارزه نموده و آن‎را در نخستین فهرست کاری خویش قرار دهد. حکومت آینده افغانستان به ترمیم و بازسازی روابط خویش با دولت‎های کمک کننده نیازجدی دارد. اول باید مناقع این دولت‎هارا در افغانستان در نظرگیرد تا آن‎ها کمک‎های خویش را بالای افغانستان قطع نسازد. عدم استقلالیت اقتصادی افغانستان و وابسته بودن آن به جیب دیگران، از این کشور یک سرزمین سراسر نیاز ساخته است. امید که حکومت وحدت ملی بتواند با طرح‎ها و راهکارهای اقتصادی خویش، روزنه های امید را به مردم افغانستان باز نموده و زیربناهای اقتصادی کشور را بازسازی نماید تا کم‎کم افغانستان از لحاظ اقتصادی به خود متکی شوند. خیلی از کارشناسان بهبودی اوضاع اقتصادی کشور را وابسته به امضای بی درنگ پیمان امنیتی می داند اما معلوم نیست که بعد از امضای این پیمان کمک‎های نظامی و اقتصادی ایالات متحده امریکا به افغانستان صورت می گیرد یاخیر؟
سومین چالش‎ برسری راه حکومت آینده، چالش بیکاری می باشد. از بین بردن بیکاری و جابجای فارغ التحصیلان دانشگاه‎های دولتی و خصوصی یکی از برنامه‎های حکومت وحدت ملی می‎باشد. فعلا بیکاری برای جوانان و فارغ التحصیلان به یک معضل جدی تبدیل شده است. در طول چند سال گذشته افغانستان صاحب نیروی متخصص، جوان، باسواد و تحصیل کرده بوده اما بیکاری و نبود شغل برای این جوانان ازآنه ابه عنوان نیروی بیکار، مصرفی تبدیل کرده و بعضی ها هم به دزدی، اعتیاد، قمار و راهزنی رو آورده است. توجه به جوانان بیکار و ایجاد شغل برای آنهایکی از وظایف مهم دولت حکومت وحدت ملی می باشد و انتظار می رود که مسأله اشتغال یابی برای جوانان و ایجاد فرصت‎های اقتصادی در جامعه سرلوحه کاری رییس جمهور آینده را تشکیل دهد.
چهارمین چالش برسری راه حکومت وحدت ملی، مشکلات آموزشی می باشد. متاسفانه تا هنوزروند قسمی بوده است که هیچ‎گونه امتیاز برای معلمین و استادان مکاتب در نظرگرفته نشده و آنها که سازندگی آینده در دست شان است، کم‎ترین معاش و امتیازات برای آنها پرداخت می گردد. آخرین شاگردان دوران مکاتب و تنبل ترین آنها به تربیه معلم و دارالمعلیمن ها جلب و جذب می شود. بعد از دوسال دیگر به عنوان معلم و آموزکار وارد جامعه شده و به تدریس می پرازد. وقتی که خود این اشخاص و افراد بی سواد باشد و نظم در وجود آنها دیده نشود، چگونه می تواند فرزندان این سرزمین را تعلیم و تربیت کند؟ حکومت آینده باید شدیدا متوجه این مشکل بوده و بالاترین نمرات و امتیازات را برای معلین در نظر گیرد و لایق ترین شاگردان دوره مکتب را در بخش معلمی جلب و جذب نماید.
مسأله دیگر موضوع دانشگاه‎های خصوصی در کشور است. گفته می شود که بعضی ازشرکت‎های خصوصی که قبلا در کارهای دیگر مصروف بوده، حالا جواز گرفته و موسسه تحصیلات عالی راجسترکرده است. اکثریت کسانی که موفق شده تا دانشگاه راجسترنماید هیچ دستاورد علمی و سابقه درخشان علمی نداشته است. بعضی زورمندان و قمندانان دانشگاه زده ولی تا دوسال اصلا بدون راجستر کردن فعالیت کرده و بعد از جوانان پول گرفته و لیست آن‎هارا در دولت در جمع فاغان برده و مدرک داده است. این چنین مسایل و برخورد‎ها بازی کردن با حیات جوانان است و آینده کشور را به بازی می گیرد.
جوانان که در دوران مکتب همیشه پایین ترین نمره را داشته ولی در دانشگاه‎های خصوصی بابلند ترین نمرده در رشته حقوق، انجنیری و داکتری پذیرفته می شود و بعد با نمرات عالی فارغ می گردد. به نظر نگارنده اگر به این مشکلات توجه نشود، آینده تحصیلی در افغانستان بسیار خطرناک خواهد بود و شاید تمام مدارک علمی بی اعتبار شناخته شود. از سوی دیگر انگیزه درس خواندن برای جوانان در دوران مکتب کم می گردد چون به باور انها اگر در پوهنتون‎های دولتی راه یافت خوب وگرنه رشته دلخواه خودرا در دانشگاه‎های خصوصی می خواند. توجه به مسأله آموزش و پرورش یکی از مهم‎ترین مسایل است که پیش روی حکومت آینده قرار دارد.
راهکارهای حکومت آینده برای رفع چالش‎ها چیست؟
تامین عدالت اجتماعی، رفع تبعیض، شایسته سالاری و درنظرگرفتن قوانین اسلامی در جامعه افغانستان از مهم‎ترین راهکارهای حکوت وحدت ملی می‎باشد. اگر دولت مردان آینده به تامین عدالت اجتماعی، تطبیق قانون و برنامه ریزی دقیق موفق شود، اکثریت این چالش‎ها از بین می رود و افغانستان رو به ترقی و آبادانی می نهد. درست است که همه این کارها یکشبه انجام شدنی نیست اما تلاش پیگیری، تعهد و مسئولیت شناسی دولت مردان موفقیت حکومت آینده را بیشتر می سازد.
نتیجه
بحرانهای امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی و روابط افغانستان با کشورهای کمک کننده، بحران بیکاری و فقر از بزرگترین چالش‎ها برسری راه حکومت آینده می‎باشد. نیازمندیهای اقتصادی افغانستان و گستردگی مشکلات در این کشور، می طلبد که عدالت اجتماعی تامین گردد و قانون به صورت مساویانه تطبیق شود. بدون طرح برنامه های اقتصادی، امنیتی، آموزشی و فرهنگی در این کشور، دولت وحدت ملی نمی تواند بر این چالش‎ها فایق آید. دولت هیچگاه بدون همکاری و تعاون مردم موفق نخواهد شد و کمک و همکاری با حکومت آینده مهم‎ترین مسؤلیت مردم افغانستان می باشد. ایجادشغل برای جوانان بیکار، تامین امنیت و تعریف روابط خارجی با دولت‎های کمک کننده، از نخستین راهکارهای می باشد ک باید حکومت وحدت ملی به آن توجه داشته باشد.

۶/۲۹/۱۳۹۳

دایزنگی، حیطه مرد خیز و افتخار آفرین در افغانستان








کوه های که عقده های گره خورده در گلو دارند - کوه های که در بطن خود چشمه های گوارا جاری ساخته و باغ های میوه هارا بارور می سازد. گوشه از سرزمین که از عجایبی بی شماری برخوردارند و افتخارات بزرگ  را درسینه تاریخ حک کرده اند. مناطقی که بازیبایی های طبیعی خود  توریستان جهان را در شگِفتی فروبرده اند. سزرمینی که در تاریخ دور، از تمدن عظیم انسان ها حکایت می کند. دایزنگی که به عنوان گنجینه سر در آستین که هنوز پس از سالها تفحص

و جستجو هنوزم نا شناخته باقی مانده است. دایزنگی سالهای سال نیاز به کاوش و جستجو دارد. برنامه دایزنگی شناسی توسط انجمن جوانان پنجاب در کابل برگزار شده بود، استادان دانشگاه، محققین، نویسندگان و جوانان در باره افتخارات دایزنگی و دایزنگی شناسی صحبت کردند. امید که همچون برنامه های در آینده نیز برگزارشده و به مردم در باره دایزنگی آگاهی دهد.

۶/۲۵/۱۳۹۳

دموکراسی یا دمراسی قوم پشتون در افغانستان



دموکراسی در یک تعریف ساده به معنی حکومتداری مردم ویا برگرداندن قدرت به مرم یک کشور می باشد. نکته مقابل دموکراسی مستبدرای بودن حکومت‎ها و کم‎رنگ بودن حضور مردم در تشکیلات حکومتی می‎باشد. در مجموع دموکراسی به معنی خیزش مردم برای ایجاد حکومت مردمی و رییس جمهورقابل قبول همه در یک جامعه می باشد که طبق شرایط خاص، خود مردم با رای مستقیم خود رییس جمهور و نماینده خودرا در تشکیل نظام حکومتی انتخاب می‎کنند. دموکراسی در کشورهای پیشرفته تبلور دهنده آرمان‎ها و اراده سیاسی ملت می‎باشد. دموکراسی بسترمناسب سیاسی را برای همه افراد جامعه با تناسب شایستگی و لیاقت آنان هموار می‎سازد و زمینه بروز استعدادهای نخبه را فراهم می کند. حیات دموکراسی به طور مستقیم با رضایت مردم، قانونمندی حکومت‎ها، مقبولیت و مشروعیت رییس جمهور وابسته می باشد. اگر یکی از اصول و ارکان‎ دموکراسی قانونمندی یا مشروعیت حکومت‎ها نقض گردد، دموکراسی نقش و کارایی خودرا از دست می‎دهد.
متاسفانه افغانستان به عنوان یکی از ستارههای نقض کننده دموکراسی در جهان شناخته شده است. چون حکومت‎ها در این کشور با بحران مشروعیت، رضایت مردم، مقبولیت، اعتماد و قانونمندی مواجه بوده و دموکراسی در افغانستان بر اساس سلیقهها و خواسته‎های شخصی و فردی تعبیه و هدایت گردیده است. به همین خاطر و موجودیت دلایل و عوامل دیگر در افغانستان، دموکراسی در  این کشور به جهت دهی حرکت‎های مدنی و حقوقی ناکام بوده و نتوانسته است که زمینه بروز استعدادهای فرهنگی و سیاسی را در تشکیل حکومت‎داری فراهم سازد.
جریان‎سازی های کاذب و عوام‎فریب در کشور دموکراسی را بی تاثیرساخته و انتخابات ریاست جمهوری را که یکی از مولفه‎های مهم دموکراسی می باشد، به بحرانی‎ترین و طولانی ترین انتخابات‎های دنیا تبدیل کرده است. افزایش بی اعتمادی‎ها، گستردگی تقلب در انتخابات، عدم رعایت بی طرفی مسؤلین حکومتی و کمیسیون‎های انتخاباتی، بالای سوء هاضمه ملت تاثیر منفی گذاشته و آثار و قضاوت‎های آن‎ را کسی نتوانست که هضم نماید.
موجودیت فرهنگ سنتی و قبیلوی، فرهنگ های متضاد با ارزش‎های مردم سالاری در این کشور، چالش‎ها و مشکلات جغرافیایی و امنیتی، افغانستان را در آخرین جریان دموکراسی قرار داده است. به همین خاطر، دموکراسی در این کشور جای خودرا برای جریان‎های سنتی و قبیلوی در سیستم اداری و تشکیلات حکومتی در این کشور، خالی کرده است. این مسایل باعث شده که دموکراسی در ظهور ارزش‎ها و برنامه های ارزشی ناکام بماند و هیچ‎گاه نتواند آرمان و اراده مردم را به صورت واقعی به نمایش بگذارد. تاهنوز دموکراسی در افغانستان نتوانسته قفل زنگ زده سنت سیاسی را بگشاید و راه‎های تازه‎ی را برای مردم ایجاد کند.
آثار و برکات دموکراسی واقعی چیست؟
اگر دموکراسی طبق علایق شخصی تعبیه و جهت دهی نشود، از آثار و برکات فراوان در یک کشور برخوردار میباشد. که ازجمله: ورق خوردن صفحه تاریخ سیاسی به وجه خوبتر، ظهور رهبران و نخبگان جوان در تشکیل نظام، رشد اندیشه و افکار مردم در باره سیاستورزی، دست بدست نمودن قدرت در یک کشور به وجه مطلوب، روی‎کار آمدن شخصت‎های دلسوز و مردم دوست در تشکیل نظام از آثار و برکت‎های دموکراسی در یک جامعه می باشد. در عصردموکراسی منازعه و کشمکش‎های سیاسی در یک  کشور، شکل مسالمت آمیز را پیداکرده و تفکیک قوت‎ها از طریق انتخابات و اراده مردم صورت می گیرد. دموکراسی تغییر نظام و تفکیک قوارا از حالت خشین بودن آن به توافق و اجماع تبدیل می کند. دموکراسی انتخابات‎هارا مشروع و قانونی و قدرت‎های حاکم در یک کشور را برای همه اتباع آن کشورها، قابل پذیرش می سازد.
ویژگی‎های دموکراسی در یک جامعه چیست؟
1 - در کشورهای دموکراتیک، حکومت‎ها منشأ و مشروعیت خودرا از اکثریت آرای مردم بدست می آورند و رییس جمهور در طول مدت کاری خویش نسبت به مشکلات و چالش‎های اجتماعی احساس مسؤلیت می کند.
2 – افکار مردم به شیوه آزاد و واقعی تبارز پیدا میکند. شیوه‎ها و زمینه‎های مناسب برای ابراز نظرمردم و روشن‎فکران در جامعه دموکراتیک مهیا میگردد. روزنامهها، سایت‎های اجتماعی، رسانه‎های صوتی و تصویری همه ارزش‎های اجتماعی را انعکاس داده و مشکلات واقعی مردم بدون سانسور نشر میگردد.
3 – به نظر و اراده اکثریت احترام گذاشته می شود. یکی دیگر از ویژگیهای جامعه دموکراتیک، مورد احترام واقع شدن خواسته‎ها و مصلحت عمومی میباشد نه فردی و جزئی. یکی از ویژگی‎های جامعه دموکراتیک این است که همه برای جلب نظراکثریت تلاش می کنند. انجمن‎های علمی، فرهنگی و اجتماعی در تعیین سازوکارهای جامعه ونمانیدگان و رهبران، از نقش مهم و کارای برخوردار می‎باشد. نامزدان انتخابات‎ها در جامعه دموکراتیک بر اساس تعیین و تایید این نهادها، به میدان می آید و توسط رای آگاهانه و مستقلانه مردم به قدرت می‎رسد.
4 – حکومت دموکرات مستلزم کثرتگرایی و معقول بودن برنامه های خود میباشد. در کشور دموکراتیک حکومت هیچ‎گاه نمی تواند مصلحت یک عده افراد و اشخاص را در نظر بگیرند بلکه باید عدالت اجتماعی و مصالح عمومی را در نظر می‎گیرند. همهی رفتارها و کارهای حکومت بر اساس هم‎گرایی و احترام متقابل صورت می‎گیرد نه بر اساس تبعیض و واسطه بازی‎ها. در کشورهای که دموکراسی وجود داشته اقلیت‎های فکری و اقتصادی فعال می‎شود. رییس جمهور در کشورهای دموکرات بر اساس انتخاب جمعی مردم روی‎کار می آید نه بر اساس تقلب و فریب.
5 – به وجود آمدن رقابت‎های سالم. یکی دیگر از ویژگی‎های دموکراسی در یک کشور، سلامت رقابت‎ها می باشد. مهار رقابت‎ها و کشمکش‎ها باید توسط قانون و دموکراسی تعبیه گردد در غیرآن با بن‎بست مواجه خواهد شد.
چالش‎ها و موانع دموکراسی در افغانستان چیست؟
موانع متعددی برسرراه دموکراسی در کشور وجود دارد که ازآن جمله به دو موارد آن اشاره می کنم.
الف – انگیزه سلطه گری‎های اشراف قدیم بر جدید. متاسفانه موجودیت انگیزه‎های سنتی سیاسی با ارزش‎های دموکراسی در تعارض شده و نمی گذارد که روندهای دموکراتیک در این کشورنتیجه بخش گردد. این انگیزه‎ها یکی از چالش‎های مهم دموکراسی به شما می‎رود.
ب – فراهم نشدن مقدمه دموکراسی پذیری. هرچیزی نو نیازمند فراهم شدن مقدمه می باشد. دموکراسی در افغانستان کاملن یک پدیده نو بود و جامعه و حکومت هیچ‎گونه آمادگی برای پذیرش آن نداشت. دموکراسی مثل مهمان ناخوانده‎ی بود که وارد کشور شد و به همین خاطر قضاوت‎ها و نتایج آن با عکس العمل مردم مواجه گردید.
نتیجه
دموکراسی به معنی برگرداندن قدرت به مردم و سهم‎گیری آنا در تشکیل نظام حکومتی میباشد. در کشورهای دموکرات و دموکراسی پذیر، دموکراسی برکات و آثار زیادی داشته که ازان جمله: گردش سالم نخبگان، روی‎کارشدن شخصیت‎های ملی، فعال شدن اقلیت‎های جامعه، تبارزواقعی آراء و اندیشه های مردم، کثرت‎گرایی و رجوع به ملت، روی‎کارشدن رقابت‎های سالم و ورق خوردن صفحه سیاسی به شکل مطولب‎تر و روش سالم‎تر از برکات و ویژگیهای دموکراسی می‎ باشد. موجودیت انگیزه سلطه گرایی اشراف قدیم بر جدید و فراهم نشدن زمینه دموکراسی در افغانستان از چالش‎های مهم بر سر راه دموکراسی به شمار می رود.


۶/۲۴/۱۳۹۳

زنان و زندان‎های جامعه سنتی



زنان و زندانهای جامعه سنتی
خانواده گهواره انسان سازی، عاطفه پروری و تامین کننده نیازهای روحی و جسمی انسانها میباشد. خانواده کانون است که در آن استعدادهای نخبه و عالی تربیت می شود و سپس به جامعه می گردد. انسانها با تمام داشته های معنوی، اخلاقی، تربیتی و آموزشی خود از کانون خانواده وارد جامعه گردیده و تحول می آفرینند. پیامبر رحمت حضرت محمدمصطفی(ص) از خانواده به عنوان محبوبترین بنیاد نزد خداوند یادمی کند و می فرماید: هیچ بنایی نزد خداوند محبوب‎تر از بنای خانواده نیست ([i] ) در جای دیگر می فرماید: هیچ بنایی مبغوض‎تر از بنایکه با طلاق، خشونت و بی توجهی ها ویران می شود یافت نمی گردد ([ii]). زنان و مادران به عنوان رهبر و مدیر خانواده در مدیریت و کنترل اوضاع آن بیشترین و مؤثرترین نقش را دارا می باشد. زنان به عنوان نگهدارنده ثبات خانواده و به وجودآورنده آرامش روحی و فکری اعضای خانواده مهم‎ترین نقش را در رشد و شگوفایی این بنا دارا می باشد. از انصاف دور است که با خشونت و بی توجهیها، دامن زدن به اختلاف‎های ویرانگر و بنیادشکن، ساختن زندان‎ها برای زنان و مادران بنای زندگی خودرا متزلزل نموده و شرافت و معنویت خود و خانواده خودرا لگدمال کنیم.
 هرنوع بی توجهی و بی اعتنایی نسبت به شخصیت زنان و مادران، چالشهای گسترده اقتصادی، تربیتی، آموزشی و فرهنگی را به وجود می آورد. یکی از چالشها و مشکلات اساسی زنان در جامعه محکومیت آنان به زندان ها می باشد. زندان های جغرافیایی، فکری، سنتی، رهبری و زبانی در جامعه افغانستان، یکی از عوامل خشونت بالای زنان شمرده میشود و باعث محرومیت های سیاسی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی آنان گردیده است. یکی از نشانه های این زندان‎ها، سلب آزادی و محدودیت ازنان می باشد. افکار سنتی جامعه، زندان های جغرافیایی و رهبری معیوب در سطح کشور، استقلالیت و آزادیهای مشروع زنان را سلب نموده و خانه را برای آنان جغرافیای خشونت و ستم‎ ساخته است. زنان در جامعه سنتی مثل یک مجرم، محکوم به مجازات بدنی، فزیکی، سلب آزادی های اقتصادی و آموزشی و وضع محدودیت ها می گردد. حال به تعریف هریک از این زندان ها برای زنان می پردازم.
1 – زندان جغرافیایی. زنان هنوز در محاصره کوههای بلند زادگاه شان و در پشت کوتلها و دره های صعب العبور زندگی می کنند و حق ندارند که از زادگاه و منطقه آبایی خویش جای دیگر بروند. دربین مردم قبیله، سفرکردن زنان، مایه ننگ و بی غیرتی محسوب می شود. اگر خیلی کارضروری پیش بیاید، باید یک مرد زن را همراهی کند وگرنه زن حق ندارد که به تنهایی از جای به جای دیگر سفرکند. گرچند نسبت به گذشته ها محدودیت های جغرافیایی برای زنان کمترشده ولی هنوزهم در قریه های دور دست و اطراف کشور، زنان سخت در محدودیت های جغرافیایی بسر می برند.
2 – زندان ذهنی. باورها و ایده های سنتی، زنان را در زندان های ذهنی محکوم نموده است. عدم پیگیری عاملین تجاوز، خشونت، قتل و رهزن ها، قلب زنان را شکسته است و همت و شجاعت را از آنان گرفته اند. وقتی که زنان و دختران در شهر و بازار گشت و گذار کنند، چشمی نیست که زنان را دنبال نکرده باشد. از بیکاران و پسرهای سرمیدانی شروع تا کراچی داران و موتروانهای جاده همه چم شان دنبال زنان و دختران هستند. این مسأله به شدت برای زنان آزار دهنده است و هر روز ذهن آنان را می آزارد.
3 – زندان سکوت. درافغانستان ثابت گردیده که در جای که سکوت است خشونت و بی عدالتی فروان یافت می شود. این مسأله ازخانواده شروع تا محیط های آموزشی و کاری، زنان و دختران قربانی خشونت و تجاوز می سازند. زنان نسبت به آنچه  که علیه شان انجام داده می شود، برای حفظ آبرو سکوت می کنند. تا آخرین رمق حیات با قصاب همسو و همدست می شوند و می گوید از اینها شکایت نکنید که آبرویم می رود. دختر هجده ساله در شفاخانه جمهوریت، که از اثر تجاوز آخرین نفس هایش رفت و آمد می کرد، آخرین کلامش این بودکه در این رابطه چیزی نگویید. این طرز فکر و تضرعها، همدستی با خشونت آفرینان هستند. زندان سکوت باعث می شود که او قربانی کنند و این قربانی دهند. خشونت طلبان و متجاوزین قربانی می کنند بر آبرو و عزت انسانها می تازند و زنان با امتناع ورزیدن از شکایت و اعتراض کردن، زمینه جهالت و انسان ستیزی را فراهم می سازد. تا این سکوت است، زنان در زندان بسر خواهد برد و وجدان های خفته هم بیدار نخواهد گشت. تا این سکوت شکسته نشود، قربانیان، همدستان اصلی قصابان و جنایت‌کاران در راستای تحکیم پایه‌های لرزان وحشت و بربریت در این سرزمین خواهدبود. به همین دلیل است که قربانی شدهها نسبت به قربانی کننده گان بیشتر اظهار شرم و حقارت میکنند.
4 – زندان زبانی. زنان و دختران جامعه در زندان زبانهای مردم محکوم اند. بزرگترین آزادی زنان توسط زبان های دراز محدود گردیده است. اگر خانمی از مجبوری وظیفه بیرونی داشته باشد، اول کسانی که حرف می زند، همسایه ها و خویشان نزدیک وی است. زنان مجبور میشود که به صورت پنهانی و با اسم مستعار در بیرون از خانه کار نمایند. به همین خاطر اکثرزنان و دخترانکه در رسانه های صوتی و چاپی کار می کنند، اسم مستعار برای خود انتخاب می کنند تا همسایه ها و اقاریب نزدیکش اورا نشناسند.
5 – زندان باورهای سنتی. یکی دیگر از مواردی که زندان را محدود ساخته است، باورهای سنتی و افکار جامعه است. فکر و باور مردم نسبت به جایگاه و شخصیت زنان بسیار پایین بوده و تا هنوز با بی اعتمادی و بی توجهی به این شخصیت والای زندگی می اندیشند. این باورها و طرزفکرهای مردم جامعه، محدودیت‎های بزرگ را برای زنان خلق نموده است.
راهکارها برای از بین بردن این زندان‎ها چیست؟
مهم‎ترین راهکاربرای محوخشونت و از بین بردن زندان‎های زنان، آگاهی مردان نسبت به وظایف شان در برابر زنان می باشد. مردان باید قدر همسران خویش را بدانند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید از جبرئیل شنیدم که مرد بدون مورد حتی حق (اف) گفتن را نیز به زن خود ندارد.([iii])
دین مقدس اسلام برای بهتر شدن اوضاع خانواده و احترام گذاشتن به زنان به اظهارمحبت و دوستی، پرهیز از لت و کوب زنان، تلاش برای رفاه خانواده، تعلیم و تربیت خانم، وقت گذاری برای خانم، پرهیز از استبداد رای، همکاری در امور خانه و شناخت روحیه و نیازهای عاطفی همسر مردان را سفارش می کند.
نتیجه
زنان کشور به عنوان مدیران ارشد و تاثیرگذار خانواده، در محدودیت‎های فکری، اجتماعی، ذهنی، آموزشی و باورهای سنتی قرار دارد. این محدودیت‎ها بیشترین خساره‎های اقتصادی و آموزشی را به کشور وارد نموده است. بنا به دستور دین و فرمایش رسول معظم اسلام، مردان بدون مورد حتی حق اف گفتن را هم به زنان ندارد. آگاهی مرد از حقوق زن، پیدا شدن آگاهی نسبی در سطح جامعه، احترام و تفاهم بین زن و مرد، مهم‎ترین راهکارهای خشونت زدایی از جامعه می باشد.







[i] وسایل شیعه جلد چهارد- صفحه 3
[ii] من لایحضره الفقیه ج3 – ص249
[iii] مستدرک الوسایل ج14،ص 252