۱۲/۱۰/۱۳۹۰

شیعه هراسی،هزاره هراسی ومجاهد هراسی درافغانستان


سخنرانی استاد حاجی محمد محقق رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان ورییس کمسیون عدلی وقضای مجلس نمایندگان افغانستان، درجمع هزاران تن از علما وروحانیون دینی وشخصیتهای سیاسی در شهر قم - ایران، دریک همایش بزرگ دینی ، فرهنگی ورسالت علما پیرامون اوضاع کنونی افغانستان.استادمحقق: جامعه روحانیت ما با امکانات اندک وعزم قوی برنامه های اسلام را در جهان امروز برای بشریت عرضه می نماید.
موجودیت شیعه هراسی،هزاره هراسی ومجاهد هراسی درافغانستان  یک مشکل است و وظیفه علما است که برای مردم افغانستان باید بفهماند که همه ی اقوام گلهای رنگارنگی درسرزمین افغانستان است.
هزاره ها جمعیت هشت ملیونی درافغانستان است که مشکلات متعددی را متحمل شده اند وهزاره ها مردم متد یین وپا بند به قانون وصلح است درافغانستان
هزاره ها دربرنامه صلح وآشتی ملی درافغانستان افتخار بزرگ دارد
علما باید به وطن برگشته و درقسمت توجه به مدارس ومراکز علوم دینی بایدتوجه کرد.

تبادله پول خارجی درمقابل پول افغانی امروز چهار شنبه 90 / 29/02=

دالر = 49 و35
یورو= 66 و40
پوند = 78 و40
تومان = 26 و50
کلدار = 545  افغانی
تشکر از صرافی صداقت - کابل

۱۲/۰۹/۱۳۹۰

مهره های سوخته درزیر پول به هزار نفر رسیده است

پل سوخته

شايدكمترافغاني باشد كه نام پل سوخته كابل را نشنيده باشد، ياگذرش به كابل افتاده باشد وبراي تماشا! به پل سوخته نرفته باشد. دركابل نام  پل هاي گوناگون به گوش انسان مي خورد مانند: پل سوخته ،پل سرخ ،پل خشك ، پل آرتن يا آرتل،پل خشتي،پل چوبي و... وجه مشترك همه اين پل ها اين است كه بر روي  رودخانه خشكيده كابل افتاده اند. رودخانه اي كه ازجفاي روزگار وقهرطبيعت، تبديل به زباله دان وجوي فاضلاب كابلي ها شده است. راست گفته اند كه افغان ها چون راه به دريا ندارند حتي رودخانه را هم دريا مي گويند.بيفزاييد براين مسأله، همين پل ها را كه مردم كابل به هرتكه چوب يا سيمان وسنگي كه بر روي رودخانه افتاده باشد پل مي گويند وحتي آن منطقه را با نام همان پل مي شناسند  ونام مي برند.القصه!! پل سوخته يا به كنايه، دهكده معتادان جايي است كه مهره هاي سوخته خداوند زندگي مي كنند به قول شكور نظري،كارمند كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان،- كه ازمحل ياد شده گزارش مستند تهيه كرده بود-نزديك به هزار نفر معتاد به انواع مواد مخدر ،در زير پل سوخته زندگي! مي كنند. 80% آنان چند ويژگي مشترك دارند:
   1-جوان و زير 30سال هستند
    2- از جمهوري اسلامي ايران بازگشته اند.
     از برخي خانواده ها چند نفر در زير پل زندگي مي كنند.
     از ميان معتادان گروهي كه توان راه رفتن دارند شب ها بالا مي آيند و عابران تنها را سركيسه مي كنند.
     درميان معتادان دانش آموزان ممتاز هم وجود دارند.

۱۲/۰۸/۱۳۹۰

سزاوارست اگر گویی ، که امشب آفتاب آمد(وصال)


دعاهایم اجابت شد، ازان زیبا جواب آمد
پس از آن روزگار بد، مرا امشب به خواب آمد
چو دید از او سیه روزم، شنید آه جگر سوزم
به قصد مهر و دلجویی ازین حال خراب آمد
دل انگیزم ز خودخواهی، برنجاند مرا گاهی
...دلم می رقصد از شادی، که آن شیرین عذاب آمد
برای فهم احساسش، برای پیشواز او
دلم از فرط بی صبری، به شور و التهاب آمد
پریشان می کند گیسو، فراوان می شوم با او
مرا محرم شمرد آخر ، به دور از هر حجاب آمد
صلاحی،چلچراغ آمد، صفای دشت و باغ آمد
سزاوارست اگر گویی ، که امشب آفتاب آمد

۱۲/۰۷/۱۳۹۰

آغاز دوباره برفباریها در شهر کابل

پس ازیک هفته توقف برفباریهای سنگین درشهر کابل که زخامت برف درکوچه ها کمتر شده بود بازهم امروز ساعت 4 برفباری آغازشده وهم اکنون به شدت می بارد.

۱۲/۰۶/۱۳۹۰

خاطره ی پدر


یادش به خیر , چه روزهای را تجربه کردیم با حضور پدر، شاید آنزمان کوچک بودم ولی خاطره بزرگی دارم.
آفتابش گرم و مهتابش خندان
شادی اش عمیق , غصه هایش زودگذر
هر صبح , شادمان بیدار می شدیم
غرق در لذت بازی های تکراری
روزهای کوتاه به شب می رسید
رویاهای صادقانه و طلایی شبانه
به شوق طلوع صبح فردا
و باز تکرار بازی ها و لبخند ها
و دلها خالی از قهر و کینه .
آسمانی آبی , چشمانی کوچک و روشن
آرزوهایی کوچک و بی ریا
و نگاهی که به عمق یک قطره باران بود . . .
             سالها گذشت و گذشت
            و ما کوچکتر و کوچکتر شدیم
           آن وقت ها دنیا کوچک بود
و ما در مقابل آن بزرگ .
ولی اکنون دنیا بزرگ است
و ما در مقابل آن کوچک .
           واکنون با اینهمه مشکلات فرزندانت ای پدر هفده همین سال درگذشت ترا ، ازمیان انبوه بود ونبودها پیدا کرده است.
پدر جان مثل آفتابیست که از پشت ابرهای ظلمانی ، مارا از نور خود مستفید می سازی.

  روحت شاد باد
شهید وحدت ملی ، استاد عبدلعلی مزاری

داودناظری

۱۲/۰۴/۱۳۹۰

افسانه محلی هزارگی


افسانه محلی
دزد افغانی ودزد ایرانی
 یک دزد مشهور افغانی خبر شد که یک دزدمشهور درایران است ، تصمیم گرفت که خوده در ایران برساند وبا دزد ایرانی مسابقه بدهد
افغانی ایران آمد وشب مهمان دزد مشهور ایرانی شد ، دید که دزدایرانی با جام طلای آب می خورد ، تصمیم گرفتن که جام طلای ایرانی را دزدی کند ، دزد ایرانی از تصمیم دزد افغانی با خبر شد جام را پر آب کرد زیر سر خود گذاشت که افغانی دزدی نکند ، افغانی شب  که از خا برخواست جام را برداشت در جای گوشه پنهان کرد .
ایرانی از ترس از خواب بر خواست دید که افغانی جام را برده رفت پالدی جام ر
پیدا کرد .
صبح افغانی دید که ایرانی با ز با جام طلای آب می خورد گفت برار چند تا ازاین جامها داری ایرانی گفت یکتا داشتم تو دزدی کردی باز پیدا کدم، افغانی دید که دزد ایرانی هم خیلی مهارت دارد تقاضا کرد که هردو دزد، مشترک دزدی کند.
دزد ایرانی گفت پاد شا فوت کرده می رویم ادعا می کنیم که پاد شا از ما قرض دار است افغانی را گفت تو برو در قبر پاد شا بخواب واز داخل قبر بگو که من قرض دار فلان کس هستم که نام مرا بگیر.
دزدایرانی آمد پیش بچه های پاد شاه گفت من فلا ن هستم وپدرت از من قرض دار می باشد باید پول مرا پرداخت کنی ، پسر پاد شا منکر شد ، دزد گفت برویم بالای قبر تا خود پاد شا چی می گوید آ مد بالای قبر پاد شا ، دزد افغانی هم داخل قبر سخت بی حوصله شده بود.
گفت ای پاد شا قبله عالم تو از که قرض دار بودی که وصیت نکردی ، افغانی از داخل قبر صدا کرد که من از فلان نفر ولد فلانی ایقدر مبلغ قرضدار می باشم، پسر پاد شاه قبول  کرد وپول را به دزد ایرانی پرداخت کرد دزد ایرانی نا مردی کرد ، پول را گرفت ودزدافغانی را ازقبر پاد شا بیرون نکرد.
دزد افغانی با هزاران زحمت خودرا از قبر بیرون کرد ویک جوره کفش خوب خرید ودنبال دزد ایرانی حرکت کرد ، آمد سر راه دزد ایرانی را گرفت یک لنک کفش را انداخت خودش پنهان شد .
دزد ایرانس که آمد دید که یک لینک کفش افتاده است حیف خوری کرد که کاش لینک دیگری کفش اینجا می بود.
دزد افغانی رفت درفاصله دور تر لینک دیگر کفش را انداخت ایرانی که کفش را پیدا کرد حیف خوری کرد که کفش دیگرش آنجا مانده پول پاد شاه را جا گذاشت پشت لینک کفش قبلی حرکت کرد ، دزد افغانی آمد پول را گرفت ، آمد افغانستان ، دزد ایرانی متوجه شد که دزد افغانی بالایش را جوری کرده آمد افغانستان .
  دزد افغانی دید که دزد افغانستان آمده به زن خود گفت به دزد ایرانی بگوید که شوهرش به ایران یا به جاهای دیگر مسافرت دارد .
دزد ایرانی آمد بعد از احوال پرسی زن دزد افغانی گفت که برادرد در خارج است . دزد ایرانی گیل تر کرد ویک آبخور برای اسپ خود ساخت ویک آب خور برای کوره ی اسپ خود ساخت ، زن دزد افغانی متوجه شد که ایرانی به زودی نمی رود رفت پیش شوهرش گفت این نفر خیلی برنامه دراز مدت دارد باید خودرا نشان بدهی واز پنهان شدن کار درست نمی شود.
دزد افغانی بیرون آمد گفت برار خوب کار نکدی که مره از میان قبر بیرون نکدی وپیسه ره هم تنهابردی ، باز بیا که دو تقسیم کنیم.
تمام پیسه را بادزد ایرانی دوتقسیم کرد ولی برای دزد ایرانی یک قران زیاد تر از تقسیم رفته بود وافغانی متو جه شد که دزد ایرانی یک قران ره زیاد برده ، طرف ایران حرکت کرد آمد خانه دزد ایرانی را پیدا کرد ، دزد ایرانی خودرا مرده انداخت خانمش گفت برادری شما دیروز از سفر اومد جون داد.
دزد افغانی از جای خود بر خواست سخت سخت گریه وبعد گفت زن برادر حالا که برادرم فوت کرده بیا که سرشته دفن وکفن برادرم را بگیریم .
رفت آب را خوب جوش داد یک قسم خار های سرخ سرخ آورد جان دزد ایرانی را برهنه کرد وآهسته در گوشش گفت بیا یک روپیه مره بده خیلی طاقت کردن سخت است یاز دزد ایرانی طاقت کرد .
دزد را غسل داد آورد در قبرستان که سابق سردابه بوده دا خل سردابه در کنار دیگر مرده ها گذاشت دزد افغانی در دل خود گفت امشب پیشت می نشینم شاید باد سادر شود یا سرفه کنی ، یک بوت کهنه را شمع روشن کرد بعد خودش زیر سر دزد ایرانی آرام نشست .
چهل دزد دیگر خزانه پاد شا را دزدی کرده جای بهتر از سردابه پیدا نکرده آورد دربین خود شروع کرد به تقسیم کرد ن خزانه را چهل تقسیم کرد یکشمشیر در بین شان باقی ماند در فکر بو د که چه قسم شمشیر را تقسم نماید یکشان از جا برخواست گفت هر جوان که همین میت تازه امده را دو تقسیم نماید همین شمشیر مال او باشد .
 یک دزد قوی از جای خو بلند شد گفت من همین میت را دوتقسیم می کنم ، دزد افغانی ایرانی هردو ترس خورده ، نزدیک بود که دزد ایرانی درداخل  تابوت جیغ بزند یک دفعه دزد افغانی جیغ زد که مرده هابرخیزید زنده ها را نمانید که پیسه را ببرد.
یکی از پهلوی تابوت یکی  از داخل تابوت بلند شد چهل دزد فرار کرد بیرون از دروازه رفت .
دزد افغانی وایرانی تمام چهل حصه پول را دوتقسیم کردن با ز دزد ایرانی یک افغانی کم از دزد افغانی گرفت.
دزد افغانی قرضدار ماند.
چهل دزد در برون جلسه کردن که اگر مرده ها کمتر بر خواسته باید برویم بجنگیم وپول را از پیش شان بگیریم.
یکی شان حاظر شد که این احوال را بگیرد سر خودرا از دروازه سردابه داخل کرد دزد افغانی کلایش را گرفت به دامن دزد ایرانی انداخت گفت مه دادی جای یک روپه ات.
دزد پسکی فرار کرد پیش دیگر ای خود آمد گفت مرده ها خیلی زیاد بر خواسته برای ما وشما هر نفر چقدر زیاد رسیده بود ولی برای مرده ها نف ریک روپه هم نرسیده بود که برای یک شان کلای مرا داد.
اینجا بود که دزد ایرانی وافغانی صاحب پول زیادشد.
داود ناظری
کابل - 079192445

تبادله پول خارجی درمقابل پول افغانی امروز پنجشنبه

دالر= 49 و45
یرو= 64 و50
پوند = 77 و65
تومان = 26 و50
کلدار= 546 افغانی

۱۲/۰۳/۱۳۹۰

قیام سوم حوت سال 1358

قیام خود جوش مردم شهر کابل در سال 1358. سی و دو سال قبل، مردم کابل در یک چنین روزی در واکنش به تجاوز قشون سرخ شوروی با بر آوردن فریاد الله اکبر دست به قیام زدند. این قیام بخاطر آزاد ساختن افغانستان از چنگال اشغالگران دو ماه پس از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به خاک افغانستان صورت گرفت. در این قیام نزدیک به دو هزار تن از شهروندان کابل شهید گردیدند و صدها تن دیگر نیز مجروح و یاهم روانه سیاه چال های خفقان آور رژیم وقت گردیدند.

قیام سوم حوت حدودا دو ماه پس از تجاوز ارتش شوروی به کشور آغاز گردید. اما این حرکت خود جوش در نخستین ساعات با سرکوب نیروهای امنیتی روبرو شد و روند اعتراضات با شلیک های کور کورانه ارتش سرخ مواجه گردید. بر اساس آمارها در این روز بیش از دو هزار شهید و زخمی گردیده و صد ها تن دیگر روانه سیاه چال های مرگ آور آن رژیم گردیدند.  با این حال از این روز در نقاط مختلف کشور  و از جمله کابل تجلیل گردیده و یاد و خاطره جان باختگان این قیام گرامیداشته می شود.