۱۲/۱۶/۱۳۹۰

خدا مزاری را برای آن آفریده است که کرامت به غارت برده شما را از فرعون های زمانه باز پس بگیرد


درست هفده سال پیش در چنین هنگامه های سوز وسرمای زمستانی بود که بلوغ شهادت بشکوفه نشست ،گل سرخ باغ ایمان ،یگانه مرد از جنس باران وشبنم، با دیگرمردانی از تبار نور ،راه آسمان در پیش گرفتند وبال پرواز گشودند وتا معراج شهادت عروج کردند که در سدرة المنتهی وصال آشیان گزینند ،نماز حضور بخوانند ،شراب لبان یار نوشند ،خمار چشم نگار گردند ،چنگ درزلف دلدار زنند ،آستین افشانند ،مقام فنا یابند وباقی به بقای غمزه لیلی ی خویش باشند.
آری سخن از مزاری است از همان مزاریی که گاه چنان خشین وعبوس بود که حتی شیر هم جرئت نگاه به چشمان آبی او را نداشت واز رو برو شدن با او ابا می ورزید
ولی همین مزاری گاه دیگر چنان پرعاطفه و مهربان می شد که پیر مرد قامت خمیده هزاره را در آغوش می کشید وگرم می بوسید،جانش را چنان گرما می بخشید که در زمستان چهل درجه زیر صفرغرب کابل، باغ جانش پراز شکوفه ی باور به خویشتن خویش می شد وبهار انسانیت خود را بی خزان می دید:
آن راکه برلوح دل نقشی زمحبت نیست
دوستان عزیز پدر پیر شما 17 سال پیش بر براق شهادت سوار شد وبه تمام وعده هایش وفا کرد چندین روز تابوتش روی شانه ای شما بود وبه دیدار معشوق همیشه گی اش شتافت.
 
مزاری، چوکی قدرت را بر این کفش های پرپینه شما ترجیح می داد  مزاری را خدا نیا فریده است که برشما فخر فروشد، خدا مزاری را برای آن آفریده است که کرامت به غارت برده شما را از فرعون های زمانه باز پس بگیرد.
چون او مردی مردستان بود نه از این خاکستان که ریشه در خاک داشت وسر بر افلاک می سایید وجان رهیده ازخاک داشت. چون جان دیگر داشت جهانش نیز جهان دیگر بود:
آدمی درعالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت ازنو آدمی

مزاری وقتی بود که کسی نمی دید وقتی می گفت که کسی نمی شنید ا ولی وقتی دیدیم که نبود ووقتی شنیدم که رفته بود ونگفت.
استاد شهید با چهره تابناک خویش درآسمان تقوا ، شجاعت ، علم ، دلسوزی ودست گیری ازمظلومان به خوبی درخشید 
استد شهید درملک دلها حکومت کرد وتا نسلهای این وطن حکومت می کند مزاری برای احقاق حقوق مردم ستم دیده وزیر پاشده ی افغانستان جهاد وایستاده گی میکرد تا اینکه قبای سرخ شهادت را به تن نمود وبه دیدار معشوق همیشه گی وابدی خویش شتافت.
17 سال پیش پدر بزرگوار ودلسوز ملت ما افغانستان عزیز با لبخند بروی تبر داعی شهادت را لبیک گفت .
17 سال پیش تیشه بیداد ستم گلی را ازباغ شجاعت ودلسوزی ودرعین حال ساده زیستی مجاهدین افغانستان قطع نمود.
اندیشه استاد شهید درمورد آینده این کشور کاملا عمیق بوده وراهش هرچه که برای دشمنان سنگین است ولی برای ملت پارچه پارچه افغانستان راه گشای مسائل مهم سیاسی ، اجتماعی و وحدت ویکپارچگی است.
استاد مزاری درزمان حیات خویش با مشتهای علم شده در مقابل متجاوزین ومزدوران اجنبی دلهای تاریک شب را می شکافت وبه سرعت اهداف والای خویش را تبیین می کرد واز حق ریسمان بدوشان جامعه به شدت دفاع می کرد.
استاد مزاری با نعره های بزرگ الله اکبر پا به میدان مبارزه با تبعیض وقوم پرستی گذاشت ومی گفت که تا مسئله امتیاز طلبی درافغانستان ازبین نرود مشکلات افغانستان حل نمی شود.
تا اینکه دربیست دوم حوت 1374 درمقابل تبرهای تیز ، با گلوی خود نعره الله اکبر کشید وملت خویش را مبرور ومغرور وسربلند درتاریخ ثبت نمود.
ازاین روز ما به عنوان تلخ ترین حادثه تاریخی درکشور یاد آوری میکنیم که خورشید فروزان عدالت وبنیانگزاروحدت ملیتها وجنبیش عدالت خواهی درسیاه ترین شامگاه غربت درغرب کابل به خون آرمید وقشون مزدور وبیگانه وخونخواردشمن برمرگ آزادی ،وحدت وانسانیت برکرسی شادمانی نشست.
اکنون ملت سرافراز افغانستان ، باقافله سالار عشق وایمان ویاور مظلومان تاریخ با آرمانهای بلند اسلامی وانسانی استاد مزاری تجدید پیمان می کند .
روحش وروح تمام شهدای افغانستان شاد وگرامی باد
داود ناظری - 17 حوت 1390 کابل

هیچ نظری موجود نیست: